یتیمان شهدا
12 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته
به نام خدا
خاطره ای کوتاه از شهید محمد علی غفاری
هر موقع با محمد علی به زیارت اهل قبور می رفتیم، با عجله از من و پدرش جدا می شد و می گفت که به زیارت مزار شهدا میره، یه بار بهش گفتم که صبر کن ما هم بیایم. به آرامی مخالفت کرد و گفت:"من تنها میرم". بهش گفتم: چرا تنها؟ گفت: “از یتیمان شهدا خجالت می کشم، اگر من رو با پدر و مادرم ببینن…”
نگارنده : fatehan1