وصیتنامه شهید عبداله نظري حسن آبادي
خدایا من بسوی تو می آیم و گذشته ام را عفو کن، خداوندا اول پاکم کن بعد خاکم کن و تا مرا نیامرزیده ای از دنیا مبر
بسم الله الرحمن الرحیم
ای امام اگر در زمان امام حسین (ع) نبوده ام تا در رکاب آن حضرت بجنگم حال در زمان تو هستم و مردانه مقابل دشمنان اسلام می جنگم و آرزوی شهادت دارم. خدایا من بسوی تو می آیم و گذشته ام را عفو کن، خداوندا اول پاکم کن بعد خاکم کن و تا مرا نیامرزیده ای از دنیا مبر بارالهی تو می دانی انتخاب این راه ممکن است چه مشکلاتی در پیش رو داشته باشد. ای قادر متعال من بخاطر رضا و خشنودی تو هر چیزی را بجان خریده ام ای کاش بجای یک جان هزار جان داشتم تا در راه تو و مکتب تو اسلام عزیز فدا می کردم.
درباره شهید
نام: عبداله
نام خانوادگی:نظري حسن آبادي
نام پدر: بيگ ميرزا
شماره شناسنامه: 282
تاریخ تولد: 1342/05/02
عضویت: بسیجی
تاهل:مجرد
محل شهادت:شلمچه
تاریخ شهادت:1367/03/04
محل تولد:داراب
زندگینامه شهید عبداله نظري حسن آبادي
برادر شهید عبدالله نظری در سال 1342 در روستای حسن آباد از توابع داراب در خانواده¬ی مذهبی متولد شد.وی دوران کودکی و جوانی را با موفقیت پشت سر گذاشت و تا اول دبیرستان با موفقیت پیش رفت چون در آن سال ها جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شده بود ترک تحصیل کرده و به فرمان رهبرش عازم جبهه های نور علیه ظلمت شده و بمدت سه ماه در جبهه به عنوان خمپاره انداز در خدمت اسلام بود. بار دیگر به مدت 6 ماه در جبهه کردستان مشغول نبرد بود. بعد از برگشتن از کردستان برای استخدام شدن در اداره مخابرات حاجی آباد ثبت نام کرد و دوباره عازم جبهه شد و به مدت سه ماه در جبهه بود پس از بازگشتن از جبهه به استخدام مخابرات درآمد و حدود یکماه در مخابرات بود. در آن زمان به فرمان امام خمینی از ادارات دولتی نیروهای بسیجی می خواستند و یکی از کارمندان مخابرات حاجی آباد معرفی شده بود ولی به علت اینکه زن و فرزند داشت بنابراین شهید نظری به جای او دواطلب شد و بعنوان بسیجی به جبهه رفت و به مدت 6 ماه در جبهه بود پس از آنکه از جبهه بازگشت برای گذراندن یک دوره آموزشی از طرف مخابرات به شیراز رفت و آموزش خویش را با موفقیت پشت سر گذاشت و به مخابرات بازگشت پس از چندی دوباره با نیروهای بسیجی عازم جبهه شد و 6 ماه در جبهه بود و بعنوان مربی یگان ش.م.ر در جبهه خدمت می کرد. پس از مدتی از ناحیه پا مجروح شد و به مرخصی امد و پس از بهبود یافتن دوباره به جبهه رفت. اینبار به کردستان رفت و مشغول مبارزه با منافقین و کردهای کور دل شد که بر علیه انقلاب اسلامی ایران توطئه می کردند. در همین سال ها شایع کرده بوند که او شهید شده است اما طی تماسی مه با خانواده داشت گفت که باین شایعات توجهی نکنید. پس از 6 ماه از کردستان بازگشت وبه سر کار خود در مخابرات حاجی آباد رفت. شهید نظری چون علاقه شدیدی به امام داشت هرگاه امام دستور اعزام نیرو به جبهه را صادر می کرد شهید دست از پا نشناخته عازم نبرد می شدو پس از چند ماهی که در مخابرات بود دوباره بعنوان دواطلب بسیج به جبهه اعزام گردید و 6 ماه در جبهه بود. پس از طی این مدت چند ماهی به مخابرات رفت. اما باز هم نمیتوانست ساکت بنشیند تا دشمن خاک مقدس را لگدکوب کند. بنابراین باز هم تقاضای رفتن به جبهه نمود. اینبار متفاوت با سایر دفعات با شور و حالی مضاعف طوریکه هنگامی که از طرف مخابرات با جبهه رفتناو موافقت نشده بود وی در جواب گفته بود اسلام فعلا به ما نیاز دارد. اگر مزاحم من بشوید از دست شما شکایت می کنم بالاخره با جلب رضایت از اداره مخابرات در سیزده نوروز عازم جبهه شد و در آنجا لشکر 19 فجر گردان امام محمد باقر مشغول آموزش غواصی شد. هنوز دو ماهی از رفتن او نگذشته بود که در تاریخ 7/3/67 در جبهه شلمچه به فیض شهادت نایل آمد.
منبع : سایت فاتحان