شهادت نامه شهید محمد مهدی ضیایی
گوشه ای از مناجات عارف شهید محمد مهدی ضیایی با معشوقش در شب عملیات بیت المقدس 2
شهادت نامه شهید محمد مهدی ضیایی
ساعت 15/10 شب است و لحظات حساس و پرشوری را پشت سر می گذارم ، صدای خواندن دعای کمیل از رادیو به گوش می رسد.آخر امشب شب جمعه است . چند دقیقه پیش که بیرون سنگر بودم هوا بهتر از شب های دیگر بود. هوا ابری بود اما باران و برف نمی آمد و بسیار تاریک،صدای خمپاره ها هر از چند گاهی سکوت را برهم می زد و نور انفجارات که درفاصله نه چندان دور منفجر می شد چند لحظه ای کوتاه فضا را روشن می کرد. هنوز آتش زیاد نشده و تبادل آتش سبک است.
امشب برایم شب بزرگی است، گویی گیج شده ام گاهی قرآن می خوانم،گاهی بچه ها را دعا می کنم. گاهی صلوات می فرستم و گاهی هم دعا می خوانم. آخر امشب شب عملیات است و بچه ها همه برای عملیات سرازیر شده اند و من هم با چند نفر از بچه ها بنا به مصلحتی که حاج آقا روح افزا تشخیص دادند ،جلو نرفتیم. آری امشب برایم شب بزرگی است و بسیار بسیار پر ارزش،شب عملیات برای من شب وصل است شب دیدار است.شب لقاء عاشق خسته دل با معشوق مشتاق است. شب عملیات برای من شب رها شدن ازتمام رنجها و وابستگی ها است.شب پرواز از عالم خاکی به سوی ملکوت،شب رستگار شدن است.شب دیدار است،آری دیدار!! چه اسم زیبایی،دیدار با آنکه دوستش دارم و بزرگش می شمارم. دیدار با آنکه به خاطر او هر کار توانستم کردم و می کنم.شب عملیات شب نتیجه گرفتن است.شب برات گرفتن است.شبی است که دیگر خیلی ها راحت می شوند. خیلی ها می روند پیش آنها که زودتر پرکشیدند و ما را تنهای تنها در غم خود گذاشتند. هنوز چند صباحی از پرواز ملکوتی حاج قاسم و حاج رسول نمی گذرد و هنوز داغ آنها دل و روح ما را از اشتغال به خود وانگذاشته که باید در فراق چندتن دیگر باز هم بسوزیم. هنوز سوز دوری از شهید صادقیان و شهید داد و آقا سید محمد از دلمان برطرف نشده که سوز دیگری برآن وارد می آید. راستی خدا!!!! امشب که شب عشقبازی است امشب که شب دیدار است، چه کسانی را به حضور می پذیری؟ کدام یک از دوستانم را می خواهی از بین مان ببری؟ ای کاش دل بی طاقتم صبر می کرد و این سوال را نمی کرد. اما ای خدا.. آیا من را هم می بری؟؟؟ آیا بعد از چند سال آشنایی با تو دوری از تو ، بعد از چند سال گدایی کردن و سعی کردن ، امشب شب دیدار ما هم می رسد یا نه؟ آیا امشب من را هم می بری یا نه؟؟ به خدا ای خدا.. به خودت قسم ،که خسته دلم ،سوخته دلم، دیگر برایم سخت شده است ،هر روز در آتش فراق یک یک یاران سوختن سخت است.
بی سروجان به سر شود بی تو به سر نمی شود
ای خدا چه بگویم با تو و از این حرف ها کدام را بر زبان بیاورم که هرچه بگویم هم تو می دانی و هم من.. منتهی هر چند وقت یک بار که دلم خیلی می گیرد مجبور می شوم درد دلم را در روی کاغذ با تو در میان بگذارم زیرا کسی ندارم که با او این سخنان را بگویم.
محمد مهدی ضیایی
ماووت 24/10/66
ساعت 11 شب جمعه
محل و تاریخ شهادت ماووت عراق..جمعه 25/10/66
منبع : سایت فاتحان