خاطراتی از تفحص از محمد احمدیان
13 تیر 1395 توسط مادر پهلو شکسته
بسم الله الرحمن الرحیم
روی قبر پارچه ای سبزی کشیده بودندوکنارش پر از مهر ومفاتیح بود. از عراقی ها درباره آن قبر پرسیدم .
گفتند <شب ها می دیدم اینجا روی خاکریز ،شمعی روشن است. فکر می کردیم عشایر آن را روشن کرده اند.
پس از مدتی از آنها پرسیدیم:شما شب ها آنجا چه می کنید ؟ گفتند :ما فکری می کردیم ،شما شمع روشن کرده اید
باهم به سمت خاکریز رفتیم ، پیکر یک شهید ایرانی بود. روی کارت شناسایی اش نوشته شده بود :<سید طعمه
یاسری ،از اهواز > همین جا دفنش کردیم واز آن پس می آییم اینجا و حاجتمان را از او می گیریم و بر می گردیم.
کتاب تفحص خاطراتی از محمد احمدیان
برای شادی روح شهیدان صلوات