وصیتنامه شهید احمد عارفی
تو خواهرم! تو هم زینب گونه باش و در راه خدا مبارزه کن که شیرین مبارزه ای است .
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار برای حفظ اسلام از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزا.
هر کس که تورا شناخت جان را چه کند فزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
در قاموس شهادت واژه وحشت نیست .«مام خمینی (ره)»
با آغاز جهاداست که زندگی از نو آغاز می شود مانند نوری که به جهانی تاریک و ظلمانی می رود و زندگی جاودان و همیشگی و اخروی را نوید می دهد . خدایا ! خودت میدانی که چقدرگناه کردم. خدایا! به لطف و کرامت و بزرگی ات که تو مرا ببخشی. به که پناه ببرم. خدایا! استغفار می کنم. خدایا !بر من آن روز نشود که در زیر شلاقهای دوزخ صدای «یا رب ارحم ضعف بدنی»سر دهم .
مادرم عزیزم! سلام مرا بپذیر. حلالم کن گناهانم را ببخش. مبادا در فقدان من گریه کنی که این خواهش من است. خدا را شکر که من به مقام والای شهادت رسیدم. خودت بهتر میدانی که مرگ حق است و چه بهتر که در راه حق مُردم که چه نعمتی است بزرگ . ای پدرعزیزم! حلالم کن از اذیت هایی که به تو کرده ام. خواهش می کنم که در مرگ من گریه نکنی و به مادرم و خواهران روحیه بدهی. پاسداران و امام را دعا کنید.
تو خواهرم! تو هم زینب گونه باش و در راه خدا مبارزه کن که شیرین مبارزه ای است .
سلام بر برادران بسیج که خداوند انشاالله تمام نعمت را به آنها بدهد که اینان فرزندان امام امت هستند.
مردم، هر چه دعا دارید برای امام کنید .
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
والسلام علیکم و رحمت الله
احمد عارفی
درباره شهید
شهید احمد عارفی
نام پدر: مظفر
تاریخ تولد:1345
تاریخ شهادت: 1361/5/18
محل تولد: بخش ریز (شهرستان جم)
شهید احمد عارفی در سال 1345در روستایی دور دست از امکانات رفاهی، امّا غنی از فرهنگ و هنر و اندیشه در خانواده ای مذهبی دیده به دنیا گشود. احمد نیز جزء همان سربازان آیت الله خمینی بود که آن سال ها می گفتند به شاه گفته سربازان من الان در گهواره هستند… . و روزگار هنوز فرصت بچگی به سربازان خمینی نداده از آنها مردهایی دلیر ساخت.
یکی دوسال بیشتر از دوران تحصیل احمد در مدرسه راهنمایی نگذاشته بود که ندای رهبر کبیر انقلاب، خمینی بت شکن را همانند بسیاری از هم سن و سالان خود لبیک گفت و راهی جبهه هایی حق علیه باطل شد. این نوجوان که حالا به سن 16سالگی رسیده بود ابتدا راهی کازرون جهت گذراندن دوره آموزش یک ماهه گشت و سپس راهی سرزمینهای نور و حقیقت شد تا از کیان و ناموس این مملکت دفاع نماید . شعله های گدازنده ی ندای درونیشان که از بدو تولد در وجودشان مشتهد شده بود و هرآن شعله ور تر می شد وجود خاکی او را سوزاند و چوبه های سست قفس تن را خاکستر کرد تا روح پر تب وتاب وتپنده احمد در یک قدمی پرواز قرار گیرد . پرواز زیبای ایشان زمانی محقق شد که در جبهه کوشک هنگام تکمیل نودن خط مقدم جبهه با ماشین عازم آنجا شده بودند که نرسیده به نقطه مقصود خمپاره 160از سوی دشمن به سوی آنان پرتاب می شود که چند تن از برادران مجروح و برادر عزیز احمد عارفی از ناحیه سر به وسیله ترکش مورد اثابت قرار می گیرد پیش بند قشنگ شهید را به نام زیبای خودش اضافه می نماید. وصیت نامه این نوجوان دلیر ریزی می تواند چراغ راهی باشد برای امروز و فرداهای ما…
منبع : سایت فاتحان