وصیتنامه شهید ذبيح الله عاشوری
بار خدیا بارها شده است که قبل از عملیاتها وصیتنامه نوشته ام اما صلاح تو نبوده یا اینکه خود را آنطوری که باید آماده شهادت می کردم نکرده بودم و شهادت نصیبم نشد ولی این بار خدایا با امیدی بیشتر به تو که به بنده گناهکار رحمی کنی و شهادت را نصیبم بسازی قلم را به دست گرفته ام در حال وصیتنامه نوشتن هستم و امیدوارم ما به کاروان شهدا ملحق بگردانی انشاء ا…
بسم رب الشهداء و الصدیقین
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا… امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
گمان مبرید کسانیکه در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند.
با سلام به حضرت مهدی موعود (عج) یگانه منجی عالم بشریت و نایب بر حقش حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و سلام و درود فراوان به شهدای صدر اسلام تا بدر و از بدر تا کربلا بخصوص حضرت امام حسین(ع) و شهدای جنگ تحمیلی و سلام و درود نثار جانبازان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و درود خدا بر تمامی رزمندگان اسلام و سلام به شما امت شهید پرور. وصیتنامه خود را می نویسم.
بار خدیا بارها شده است که قبل از عملیاتها وصیتنامه نوشته ام اما صلاح تو نبوده یا اینکه خود را آنطوری که باید آماده شهادت می کردم نکرده بودم و شهادت نصیبم نشد ولی این بار خدایا با امیدی بیشتر به تو که به بنده گناهکار رحمی کنی و شهادت را نصیبم بسازی قلم را به دست گرفته ام در حال وصیتنامه نوشتن هستم و امیدوارم ما به کاروان شهدا ملحق بگردانی انشاء ا… خدایا از این زندگی در این دنیای پر از جنایت سیر شده ام و دلم هوس دیگری دارد و بنا به رضایت تو همراه با دیگر رزمندگان راهی جبهه شده ام تا اینکه بتوانم رضای تو را کسب کنم و از تو عاجزانه می خواهم که مرا که بنده ای خوب و شایسته نبوده ام ببخشی و شهادت این فوز عظیم را نصیبم بفرمایی…. برادران عزیز از اول تاریخ تا به حال اسلام و مسلمین و دفاع از حقوق مسلمین مورد تجاوز جنایتکاران قرار گرفته است در این زمان ما به رهبری حضرت امام برای یاری دین مبین اسلام وارد جنگ شده ایم و در برابر جنگ تحمیلی که از طرف رژیم بعث عراق صورت گرفت ایستاده ایم و همه ما یک یک وظیفه مان این است که این جنگ و جبهه ها را یاری کنیم. از شما می خواهم که بدون هیچ کم و کاستی خود را به جبهه ها برسانید و هرچه زودتر این رژیم ننگین عراق را از ریشه از میان ببرید و این را بدانید ای برادران تا وقتی که ما پیرمرد 40 ساله و نوجوان 13 ساله در جبهه داریم ماندن در خانه ننگ می باشد و به جبهه بروید و رضای خدا را جلب کنید. بار خدایا دوستان و رفقایم که در کنارم بودند همه شهید شدند و من ماندم و از تو می خواهم که توفیق شهادت را به من عطا بفرمایی. سخنی با برادران بسیجی و سپاهی که لباسهایشان کفنشان است اینکه قدر خودتان را بدانید شما خیلی عزیز هستید شما کسانی هستید که امام عزیز دست و بازوی شما را که دست خدا بالای آن است می بوسد و بر این بوسه افتخار می کند. لذا از شما خواهانم که هر کسی به هر نحو که قدم علیه خط امام و جمهوری اسلامی بر می دارد به او تودهنی بزنید و نگذارید یک عده جاه طلب حق ضعیفان را پایمال کنند. سخنی با آشنایان و برادران عزیز تا ما پیرو خط امام هستیم حق با ماست و چون حق با ماست بحقیم و چون بحقیم پیروز هستیم. سخنی با پدر و مادر عزیزم که مرا در دامن خود پرورانیدند و نتوانستم فرزند خوبی برای آنها باشم اگر من شهید شدم اصلا ناراحت نباشید که اگر ناراحتی پیشه کنید رضای خدای را جلب نکردید و صبر پیشه کنید که خداوند با صابران است. و این جمله برادران بسیج و سپاه هم مد نظر قرار بدهند خداوند صبر کنندگان را دوست می دارد. ان الله مع الصابرین
سخنی با برادرم – برادر عزیز من اگر شهید شدم نگذار که یک لحظه اسلحه ام بر روی زمین بیفتد و از تو می خواهم که مرا ببخشی و پدر و مادر عزیز اگر کوتاهی یا خلافی از بنده دیده اید مرا حلال کنید و از آشنایان برایم طلب حلالیت کنید. خدایا تو را به خون شهدا قسمت می دهم که لحظه لحظه عمر ما را فدای عمر امام بگردان. خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار ذبیح اله عاشوری
درباره شهید
زندگینامه شهید ذبيح الله عاشوری
شهید ذبیح الله عاشوری در روز اول مرداد ماه 1344 در روستای قلعه نو از بخش فرگ شهرستان داراب که یکی از روستاهای محروم و دورافتاده بود بدنیا آمد و پس از طی دوران دبستان وارد مدرسه راهنمایی فرهنگ که امروزه بنام خود شهید نام گذاری شده گردید. پس از دوران راهنمایی به علت محرومیت و نداشتن دبیرستان به شهر داراب مهاجرت نمود و وارد دبیرستان امیرکبیر شد در دوران تحصیل علاوه بر تحصیل کمک زیادی به پدر و مادر در امر کشاورزی و دامداری میکرد شهید عاشوری پس از گذراندن کلاس اول و دوم دبیرستان به جهت تحمیل جنگ از طرف عراق ضمن تشویق دوستان جهت اعزام به جبهه خود نیز راهی آن دیار شد و پس از گذراندن دوران نظامی به جبهه و لشکر المهدی اعزام گردید و بعد از اتمام ماموریت سه ماهه بعلت رشادت های وی از او خواسته شد که در لباس مقدس سپاه در بیاید که از همان سن 19 سالگی به عضویت سپاه درآمد و در گردان های رزمی و بخصوص در گردان همیشه پیروز فجر بعنوان بی سیم چی دلاور شهید مرتضی جاویدی شروع بخدمت نمود شهید عاشوری علاوه بر تسلط به امورات مخابراتی دربست های دیگر در مواقع لزوم بکارگیری میشد که بنا به اظهار همرزمان وی در طلاییه زمان تک عراقی¬ها این شهید عاشوری بود که علاوه بر بدوش داشتن بی سیم یک قبضه آرپی جی نیر بدوش داشت و دشمن را زیر گلوله¬های آتشین خود می گرفت و با سردادن صدای الله اکبر به رزمندگان روحیه می داد. بنا به اظهار خواهر شهید بنام زینب او علاقه زیادی به این خواهر داشت و هر موقع به مرخصی می آمد هدایای زیادی برای این خواهر می خرید و میگفت چون تو زینبی بیشتر دوستت دارم و شهید عاشوری حقوق خود را به صندوق کمک به جبهه ها میریخت و به این کار افتخار میکرد و در زمانی که به مرخصی های کوتاه می¬آمد جوانان را تشویق به جبهه رفتن می کرد از جمله برادر کوچک خود که بنام فرامرز که بعد از ذبیح و به جهت قولی که به ذبیح داده بود سنگر او را خالی نگذارد یک سال بعد از ذبیح بشهادت رسید و سرانجام شهید ذبیح اله مانند اسماعیل ذبیح اله شد و در تاریخ بیست شش اسفند یک هزار و سیصد شصت سه در عملیات بدر بشهادت رسید.
نام:ذبيح الله
نام خانوادگی:عاشوری
نام پدر:ایرج
شماره شناسنامه:2
تاریخ تولد:1344/05/01
تاریخ شهادت:1363/12/26
محل تولد:داراب(فارس)
منبع : سایت فاتحان