وصیت نامه شهید حسین عربنژادِ اکبر
“اگر میخواهی مشهور شوی گمنام باش واگر میخواهی گمنام باشی مشهور شو و من دوست دارم مشهور شوم…”
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و درود فراوان به پیشگاه امام زمان(عج) و با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب و با سلام خدمت تمامی خانوادههای شهید داده کرمان بخصوص خانوادههای شهید پرور خانوک و با سلام خدمت خانوادههای اسیر داده و به امید پیروزی اسلام و مسلمین در سر تا سر دنیا و به امید اینکه انشا الله این عملیات، عملیات پیروز مندانه و نهائی لشکریان اسلام بر کفار و صدامیان باشد. و به گفته امام عزیزمان این سال، سال آخر جنگ باشد. و صدام و ابر جنایتکاران به نابودی کامل برسند. و دیگر نتوانند سر از خاک بردارند, و کربلا و قدس عزیز به دست توانای رزمندگان اسلام آزاد گردند و آرزوهای رزمندگان و تمام مردم ایران بخصوص خانوادههای شهید و اسیر داده برآورده گردد. وصیت نامهام را شروع میکنم.
بسم رب شهدا والصدیقین
ملت مسلمان کرمان! من از شما به عنوان یک برادر کوچکتر از شما میخواهم همانطور که تاکنون در صحنه نبرد بودهاید. و از رفتن فرزندانتان به جبهه خودداری نمیکردید باز هم اگر جنگ ادامه داشته باشد، فرزندان خود را به جبههها بفرستید و نگذارید اسلام در خطر بماند و خدای ناکرده بعد از سه سال جنگ، ملت ایران ناامید شوند و اسلام آنطور که باید,و شاید در دنیا پیاده نشود.
و ای مادران شهدا! نگوئید که من یک فرزند دادهام و از رفتن دیگر فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید بلکه تا آنجا که امکان دارد فرزندانتان را به جبهه بفرستید. و اگر فرزند ندارید کمکهای مالی خود را به جبههها ارسال کنید. و پیام دیگری که به برادران دانش آموزم دارم این است که اگر برایشان امکان دارد به جبههها بروند و اگر امکان ندارد در سنگر مدرسه با کمال میل درس بخوانند که مدرسه خود، جبهه مبارزه با بیسوادی است. و ای دانش آموزان! در مدرسه خوش رفتار باشید و امر به معروف و نهی از منکر کنید و نگذارید که دشمنان قرآن و اسلام در مدارس نفوذ کنند.
من از پدر و مادر خود میخواهم که بعد از شهادت من گریه نکنند که باعث ناراحتی روح من میشود و هم باعث شادی دشمنان قرآن و اسلام, و از شما میخواهم که مرا ببخشید چون من خیلی شما را اذیت کردم و در برابر شما نافرمانی کردم و بالاخره در این چند سالی که از عمرم میگذرد فرزند خوبی برای شما نبودهام.
والسلام علیکم و رحمته الله و برکاته
حسین عربنژادِ اکبر
شهید پاسدار حمید(حسین) عربنژاد از جمله شهدای آزادسازی خرمشهر بود که کمتر از او گفته شده است. شهید نوجوانی که سنگر مدرسه را رها میکند تا به جبهه برود اما در وصیتنامهاش به همکلاسیها توصیه میکند تا خوب درس بخوانند و از تحصیل غفلت نکنند. او به دانش آموزان میگوید مدرسه جبهه مبارزه با بیسوادی است.
شهید پاسدار حمید(حسین) عرب نژاد فرزند اکبر متولد سال 1345 در شهر خانوک از توابع استان کرمان است. او که در میان آشنایان به حسینِ اکبر مشهور بود پس از طی نمودن دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی جهت ادامه تحصیل راهی شهر کرمان شد. با شروع جنگ تحمیلی و فرمان بسیج از سوی امام خمینی(ره) مدرسه را رها کرد و راهی جبههها شد.
پس از مدتی حضور در جبهههای حق علیه باطل، به مرخصی آمد و برای بار دوم در حالی که لباس سبز پاسداری را به تن نموده بود، مجددا به جمع حماسه سازان دفاع مقدس پیوست. در عملیات بیت المقدس آرپی جی بر دوش داشت و به شکار تانکهای بعثی پرداخت. او دقیقا روز آزادسازی خرمشهر یعنی سوم خرداد سال 61 در عملیات بیت المقدس، خودش را از قید دنیا آزاد کرد و به شهادت رسید. شهید عرب نژاد نیز مثل خیلی از شهدای ایام آزادسازی خرمشهر اگر چه تا دروازههای خرمشهر رفت و در فتح آن نقش جدی داشت اما نتوانست در جشن فتح این روز همراه دیگر رزمندگان در مسجد جامع خرمشهر حضور پیدا کند.
25 سال گمنامی
پیکر شهید حمید عربنژاد مفقودالاثر گردید و بعد از گذشت 25سال در جریان تفحص، پیکرش پیدا شد و به عنوان شهید گمنام بر دوش مردم روزهدار محله پامنار تهران تشییع و در مسجد فائق دفن گردید. و چندی بعد بر اساس خوابی که یکی از مومنان دید، پیکرش شناسایی شد.
از کودکی باهوش بود. اهل نماز، مسجد و درس بود. در سن 16 سالگی تصمیم گرفت به جبهه برود و میگفت تا وقتی در کشور جنگ هست، من نمیتوانم با آرامش به مدرسه و کلاس درس بروم. حالا میروم و میجنگم و بعد از جنگ درس میخوانم.
خواهر شهید میگوید برادرم در نامهای به خانواده در زمانی که جبهه بود نوشت: “اگر میخواهی مشهور شوی گمنام باش واگر میخواهی گمنام باشی مشهور شو و من دوست دارم مشهور شوم…”
مببع : سایت فاتحان