مردی به وسعت خلیج فارس، هنوز هم از سرزمین مان دفاع می کند
صبح روز جمعه 16 مهرماه سال 62، زمانی که من زهرا و بتول را از خواب بیدار کرده بود و در حال صبحانه دادن به آنها بودم، اخبار شروع شد. صدای حیاتی گوینده خبر را شنیدم که گفت: قایق های تندرو سپاه توسط آمریکا منهدم شدند.
فاطمه رنجبر، همسر شهید نصرالله شفیعی خاطرات خود را با شهید نصرالله شفیعی ورق زد.
با برادرم اعلامیه ها، عکس ها و نوارهای امام را پخش می کردند. آن موقع من در کلاس چهارم ابتدایی درس می خواندم. متولد سال 1346 بودم و نصرالله چهار سال از من بزرگتر بود.
یادم هست وقتی نصرالله با برادرم عکس های سیاه و سفید امام را به خانه می آوردند و مادرم سعی می کرد آنها را پنهان کند، من هم از سر ذوق به او کمک می کردم.
بعد از انقلاب بود که نصرالله محافظ “امام جمعه خشت"، شیخ علی روحانی نژاد شد. آن روزها وقتی من به همراه خواهر بزرگم برای خواندن نماز جمعه می رفتیم، مرا دختر حزب اللهی صدا می کرد. سال 60 بود که همراه پدر و مادرش به خواستگاری من آمد و علیرغم مخالفت خانواده نصرالله، ما عقد کردیم.
من اما به کارهایی که او انجام می داد علاقه مند بودم. یادم هست، اوائل جنگ وقتی در هنرستان کازرون درس که می خواند، وقتی مادرش برای او نان و تخم مرغ می گذاشت یک راست آنها را به ستاد پشتیبانی جنگ می برد. من شیفته اخلاق و منش او شده بودم.
سال 61، وارد سپاه شد. قبل از آن، فرمانده آموزشی بسیج در خشت بود و روزهای پنج شنبه و جمعه را در ستاد نماز جمعه خشت خدمت می کرد.
اوائل سال 62 بود که با نصرالله به زیر یک سقف رفتیم. 17 بهمن ماه همان سال هم در ابتدای عملیات خیبر خداوند زهرا را به ما داد.
باید به جبهه می رفت. همان روز خواستگاری با من اتمام حجت کرد. گفت: باید همه چیز را بپذیری، نبودن هایم را و حتی شهادتم را. لحظه، لحظهی دفاع است. نباید همه چیز در من و تو خلاصه شود و نباید اسلام و وطن را فراموش کنیم.
عملیات فتح المبین بود که به جبهه رفت. من رفتن او را و نبودن هایش را پذیرفتم. اما سختی هایی که کشیدم گفتنی نیست.
گفت بر می گردد، اما هیچ وقت برنگشت
هیچ وقت آخرین دیدار را با نصرالله از یاد نخواهم برد. عصر روز چهارشنبه 14 مهر بود که از منطقه برگشت. من و دو دخترم، زهرا و بتول را با خود به خرید برد. گفت ماموریت 48 ساعته دارم که وقتی برگردم برای دیدار با پدر و مادرمان به خشت بر می گردیم.
آن زمان به خاطر حضور نصرالله در قرارگاه نوح نبی (ع) در بوشهر زندگی می کردیم. آن روز حسابی برای من و دخترها خرید کرد. ساعت 4 صبح را نشان می داد. صاحب خانه در را به صدا در آورد و گفت: مامورین سپاه به دنبال آقا نصرالله آمده اند. بلند شد و لباس های رزم را پوشید و رفت. اما به حیاط نرسیده بود که دوباره به داخل خانه آمد و رو به من گفت: “48 ساعت ماموریت دارم. در را ببند و مواظب خودت و بچه ها باش. من بر می گردم". اما هیچ وقت بر نگشت.
دو روز بعد، صبح روز جمعه 16 مهرماه سال 62، زمانی که من زهرا و بتول را از خواب بیدار کرده بود و در حال صبحانه دادن به آنها بودم، اخبار شروع شد. صدای حیاتی گوینده خبر را شنیدم که گفت: قایق های تندرو سپاه توسط آمریکا منهدم شدند.
از خود بی خود شدم و تمام سفره را به هم ریختم. نمی دانستم باید چکار کنم. فهمیدم که چه اتفاقی افتاده است. من معتقدم، آدم های این دنیا نمی توانند در مورد شهدا صحبت کنند، آنها از طرف خداوند بر روی زمین ماموریتی داشتند که انجام دادند و رفتند.
تمام روزها گذشتند، زهرا در عسلویه، بتول در شغل پرستاری به این سرزمین خدمت می کنند و شهربانو سال 6 پزشکی است که همهی آنها راه پدر را ادامه می دهند.
گفتنی است، شهید نصرالله شفیعی متولد 1346 در روستای نعمت آباد خشت از توابع کازرون است. وی رشته راه و ساختمان را درهنرستان فنی دکتر شریعتی کازرون به پایان رساند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وارد بسیج شد و با آغاز جنگ تحمیلی از تاریخ 1358/9/5 تا 1360/8/30عازم جبههی نبرد شد.
1361/9/1 هم به طور رسمی به عضویت سپاه پاسداران اسلامی در آمد. شهید شفیعی در طول خدمتش در جبهه مسئولیتهای متفاوتی از جمله فرمانده گروهان از تیپ 13 حضرت امیر (ع) منطقه دوم دریایی سپاه پاسداران، فرمانده گردان از تیپ13 حضرت امیر (ع) منطقه دوم دریایی سپاه پاسداران، معاون فرمانده تیپ 13 حضرت امیر(ع) منطقه دوم دریایی سپاه پاسداران، فرمانده ناو گردان منطقه دوم دریایی سپاه، معاون عملیات منطقه دوم دریایی سپاه را عهده دار بود.
او هم چنین در طول دفاع مقدس، در عملیات هایی چون بدر و خیبر شرکت داشت که در عملیات بدر در بمباران شیمیایی دچار مجروحیت شد.
وی مدتی را نیز جهت آموزش ناوبری از سوی نیروی دریایی سپاه پاسدارن به کشور هلند اعزام و موفق به کسب مدرک ناخدایی شد. پس از آن به جهت گذراندن دورهی آموزش عالی فرماندهی به دانشگاه امام حسین (ع) معرفی شد که اتمام این دوره مصادف با لشکر کشی ناوگان آمریکایی به خلیج فارس شد که به دلیل تخصص بسیار بالا به عنوان فرمانده عملیات راهی آب های خلیج فارس شد.
شهید شفیعی به اتفاق دیگر همرزمانش در تاریخ پانزدهم و شانزدهم مهر1366 حین انجام ماموریت حراست و حفاظت از تمامیت آبی کشور با قایق های کوچک و بدون تجهیزات مدرن با چرخ بالها و ناوگان مجهز دریایی آمریکا مواجه می شود که پس از انهدام یکی از بالگردها مورد هجوم همه جانبه سربازان آمریکایی قرار گرفته و به شهادت می رسند که پیکر پاک آن شهید تا به امروز در خلیج فارس از مرزهای سرزمین مان دفاع می کند.
منبع:سایت فاتحان
برای شادی روح شهیدان صلوات