فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

لب تشنه

14 آبان 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

 

شهيد محمدرضا امراللهى: مى‏خواهم بنويسم؛ ولى ديگر قلم توان نوشتن را ندارد و مركبم ديگر آن رنگ ديروز را به خود نمى‏گيرد و دستم ديگر قدرت نوشتن اين مطالب را ندارد. مى‏نويسم براى كسانى كه رنگ و بوى جهاد را به خود نگرفته‏اند و اين محفل چند ساله‏ى ما، آنها را سرشكسته كرد. مى‏نويسم تا بدانند دانشگاه مردان خدا، حال و هواى ديگرى داشت و جويندگانش در جستجوى حق تعالى بودند. نمى‏نويسم تا كسى بر ما رحم كند بلكه از فراق دورى هم‏قفسان و مظلوميت محفل ياران مى‏نويسم.
شهيد محمدرضا امراللهى:

مى‏خواهم بنويسم؛ ولى ديگر قلم توان نوشتن را ندارد و مركبم ديگر آن رنگ ديروز را به خود نمى‏گيرد و دستم ديگر قدرت نوشتن اين مطالب را ندارد. مى‏نويسم براى كسانى كه رنگ و بوى جهاد را به خود نگرفته‏اند و اين محفل چند ساله‏ى ما، آنها را سرشكسته كرد. مى‏نويسم تا بدانند دانشگاه مردان خدا، حال و هواى ديگرى داشت و جويندگانش در جستجوى حق تعالى بودند. نمى‏نويسم تا كسى بر ما رحم كند بلكه از فراق دورى هم‏قفسان و مظلوميت محفل ياران مى‏نويسم.

نمى‏دانم زندگى باصفا و پر از معنويت شهيد «محمدرضا امراللهى» را در جبهه چگونه شروع كنم. از طلوع آفتاب، يا از غروب آن بگويم. از مناجات قبل از اذان صبحش شروع كنم يا از خواندن سوره‏ى واقعه قبل از خواب و بى‏تكبرى و بى‏ريايى‏اش. از نيمه‏هاى شب براى شستن ظروف و لباس‏هاى بچه‏ها بگويم يا از سكوت اختيار كردن و تبسم‏هاى پر از معنايش، از نماز جماعت‏هاى پر از معنويتش بگويم يا از دعاهاى پربركت سر سفره. از شيون‏هاى شب چهارشنبه‏اش در دعاى توسل بگويم يا از مناجات‏هاى شب جمعه‏اش. از نمازهاى شبش بگويم يا از سجده‏هاى طولانى و قنوت‏هاى عارفانه‏اش. از شوق شب حمله‏اش بگويم يا از گريه‏هاى قبل از شهادتش. از بى‏تابيهاى قبل از عملياتش بگويم يا از حماسه‏ها و ايثار و از خودگذشتگى‏هايش.

تو با مسؤوليتى كه داشتى فقط مى‏خواستى راحتى بچه‏ها را فراهم كنى. با كارهاى مداوم خود از مسؤوليت خود در مقابل خدا خوف و ترس داشتى. وقتى بالاى سرت آمدم و مى‏خواستم سرت را در بغل بگيرم، گفتى سرم را روى خاك بگذار تا آرزوى چندين ساله‏ام برآورده شود. وقتى مى‏خواستم گلوى تشنه‏ات را سيراب كنم، گفتى: «مى‏خواهم مثل مولايم حسين عليه‏السلام لب تشنه باشم». وقتى در آخرين لحظات نگاهت مى‏كردم، خود را رو به قبله كرده بودى و در حال سلام دادن به مولايت بودى. در نهايت هنگامى بالاى سرت رسيدم كه كينه‏ى هميشگى منافقين كوردل تبديل به تيرى شده بود و به پيشانى‏ات نشسته و تو را آرام بر زمين افكنده بود. پيشانى‏اى كه سجده‏گاه بود براى راز و نياز و شكرگزارى از او. پيشانى‏اى كه عارفان هفتاد ساله آرزوى بوسيدنش را داشتند.

منافقين از خدا بى‏خبر بزدل از ايمان سرشار تو واهمه داشتند و از استقامت بى‏نظير و از بيعت خالصانه‏ى تو با امامت بيمناك بودند. تو را مظلومانه به شهادت رساندند و در گلزارى كه آرزوى ديرينه‏ات بود، كنار ديگر شهداى هميشه زنده‏ى بهشت زهرا آرام گرفتى. اگر منافقين كوردل جسم پاكت را از نظرها پنهان كردند ولى بايد بدانند كه نمى‏توانند روح سرشار از ايمان و راه هميشه زنده‏ات را در قلبهايمان پنهان كنند.

(روزنامه‏ى جمهورى اسلامى، 8 / 9 / 67، ص 8)

راوى: سيد محمد متوليان

به ياد سالار شهيدان در آخرين لحظات زندگى

بیاد شهيد حاج رحيم ايمانى

حضور فعال او در صحنه‏هاى مختلف - كه تا پيروزى انقلاب ادامه داشت - بعدها در جريان جنگ تحميلى صورتى ديگر يافت. «حاج رحيم» در تمام دوره‏ى حيات خويش آرزوى شركت در مناطق عملياتى داشت؛ اما به دليل مشكلاتى كه در زندگى داشت، نمى‏توانست حضورى مستمر در جبهه‏ها داشته باشد…

عاقبت از طرف جهاد سازندگى به عنوان راننده‏ى كاميون به منطقه رفت و حدود سه ماه را به خدمت مشغول شد. در همين زمان بود كه در منطقه‏ى عملياتى «جزاير مجنون» به مسموميت شيميايى دچار گرديد و دير زمانى را به معالجه مشغول شد. آزمايش‏هاى متعدد، اثبات كرد كه حاجى با گاز خردل به شدت مسموم شده است و بايد پيوسته استراحت داشته باشد… تقدير چنين بود كه پس از مدت زمانى طويل و تحمل رنج بيمارى، او به شرف عظيم شهادت نايل گردد.

(كاجهاى آسمانى، سيد مهدى حسينى، فروردين 76، ص 14)

… زمانى كه در بستر بيمارى افتاده بود، به وضوح معلوم بود كه چون شمع در حال آب شدن است. گهگاهى نيز زمزمه‏اى آتشين بر لب داشت كه حكايت از رنج بيمارى‏اش مى‏كرد… لحظاتى قبل از شهادتش، يك بار نجواى او را شنيدم كه زير لب زمزمه مى‏كرد: «يا حسين! يا حسين!». (همان، ص 15)

راوى: داوود كدپورى

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: خاطرات دفاع مقدس لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

 << < آبان 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • آشنا
  • نورفشان
  • رهگذر
  • خادم الرضا

آمار

  • امروز: 151
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 659
  • 1 ماه قبل: 3643
  • کل بازدیدها: 286112

مطالب با رتبه بالا

  • وصیت‌نامه شهید شهید حمید احدی (5.00)
  • اولین شهید دهه هفتادی ایران ( از خاطرات شهید حامد جوانی ) (5.00)
  • وصیت نامه شهید محمد حسین یاوری (5.00)
  • شهید اقتداری که با اصرار جواز شهادت گرفت (5.00)
  • بعثی ها با دست های بسته پاهای ما را به پنکه سقفی می بستند (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس