شبی که عمامه امام امت، بالش زیر سرم شد
به نام خدا
شبی در حین انجام وظیفه از فرط خستگی خوابم برد وقتی چشمانم را باز کردم دیدم عمامه امام امت بالش زیر سر من شده است.
خبرگزاری دفاع مقدس: شهید رحمت الله انصاری در آغاز جنگ تحمیلی و آغاز قائله کردستان جزو اولین سری برادران اعزامی سپاه به منطقه بود و چنان رشادتی در صحنه نبرد از خود نشان داد که جایگاه خاص در بین برادران رزمنده پیداکرد.
روح سرشار از ایمان و شیفتگی به انقلاب اسلامی و عشق به امام عزیز زمانی در وی بیشتر شعله ور شد که در زمره پاسداران و محافظان بیت امام (ره) منصوب گشت و هر روز که سیمای پیامبرگونه امام راحل را می دید چون پرنده ای سبک بال شوق پرواز در سر می پرورانید و دلبستگی اش به دنیا و ظواهر آن در وی رو به نابودی می رفت.حوادث و اتفاقات و برخوردهای رهبر کبیر انقلاب را با عشق و علاقه بسیار تعریف می کرد که متن زیر نمونه ای از این خاطرات است.
شهید انصاری یک شب نگهبانی خود و دوستانش در بیت امام (ره ) را تعریف می کرد. گویا شبی پس از عملیات و تمرینات رزمی قرعه نگهبانی به نام ایشان افتاد. محل ماموریتشان پشت بام بیت بود. ناگهان از فرط خستگی خوابش برد و زمانی که امام روح الله برای اقامه نماز شب به پشت بام آمدند، دیدند این برادر پاسدار خوابش برده. در همان حال عمامه شان را زیر سر وی گذاشتند. لحظاتی می گذرد واو از خواب بیدار می شود وقتی عمامه امام را زیر سرش می بیند حالت شعف خاصی به او دست می دهد و دیوانه وار فریاد می زند که امام امت با من پاسدار چنین برخوردی داشته است.
مشاهده این دست از برخوردها موجب شد تا شهید انصاری حالت معنوی وروحانی خاص در وجودش هویدا شود به گونه ای ک برای دومین بار با عشق هر چه تمامتر مجدد عازم جبهه های کردستان شد و پس از بازگشت با خدمت در نهاد ریاست جمهوری محافظت از وجود رییس جمهور وقت آیت الله خامنه ای را عهده دار شد.
منبع : سایت فاتحان