حمله به خوابگاه خواهران/خاطرهای از پروین شریعتی
به نام خدا
ما برای آماده شدن خواهران با هرگونه خطر احتمالی به هر کاری دست میزدیم. یک دوره آموزش عقیدتی شش ماهه داشتیم. خوابگاه خواهران در طبقه دوم یک ساختمان در یک مکان خلوت شهر بود. به خواهران گفته بودیم که خیلی مراقب و آماده باشند چون شهر خلوت است و شبها امکان دارد که دشمن به ساختمان حمله کند.
جملات بالا بخشی از خاطرات پروین شریعتی از بانوان رزمنده و ایثارگر دوران دفاع مقدس است. در ادامه این خاطره میخوانیم: برای این که این مساله را جدی بگیرند و باور کنند؛ برنامهریزی کرده بودیم و گهگاه خودمان را به شکل سربازان عراقی درمیآوردیم و نیمه شب با اسلحه از پنجره پشت اتاق آنها که مشرف به خیابان بود به آنها حمله میکردیم.
یکی از شبها دو نفر از خواهران لباس مخصوص پوشیدند و موهایشان را زیر یقه لباس پنهان کردند و یک کلاه روی سرشان گذاشتند و با اسلحه از پنجره پشت دیوار خوابگاه به خواهران حمله کردند و با کلمات عربی و حالت پرخاش،بدون اینکه به آنها اجازه روشن کردن چراغ را بدهند خواهران را از خواب بیدار کردند و تا نزدیک صبح آنها را وادار به سینهخیز و کلاغپر کردند.
نزدیکهای اذان صبح همه خواهران را در یکی از اتاقها زندانی کردند و پس از قفل کردن در اتاق از محوطه دور شدند.
مدتی نگذشته بود که ما صدای تکبیر و شعار خواهران زندانی را از پشت در بسته شنیدیم و به سراغشان رفتیم. با گریه و زاری گفتند: شما کجایید؟ دیشب دو نفر عراقی به خوابگاه ما حمله کردند و با اسلحه ما را تهدید کردند که اگر صدایمان درآید همه را میکشند. ما که از همه چیز خبر داشتیم طوری وانمود کردیم که از همه جا بیخبریم.
برای اینکه ظاهر قضیه را هم حفظ کنیم. یک سرباز را آوردیم تا قفل در را باز کند. او فقط در را باز کرد و خواهران از زندانی که خودمان برای آنها ساخته بودیم نجات پیدا کردند. شاید هنوز هم بعضی از آن خواهران که آن شب در خوابگاه بودند فکر کنند که حمله آن شب واقعی بوده است.
ایسنا