عملیاتی که کمر ماهر عبدالرشید را شکست
به نام خدا
مطابق پیش بینی امام و فرماندهان، در 16 اسفند عراق با اجرای آتش سنگین، بمباران وسیع هوایی، تانک و نیروهای پیاده پاتک سنگینی را علیه جزایر جنوبی آغاز کرد. از سوی دیگر بیت امام مرتب اوضاع جبهه را پیگیری می کرد.
این روزها مصادف با حماسه آفرینی رزمندگان اسلام در عملیات خیبر و بدر میباشد. به گفته امام عزیز: ما برای ادای تکلیف میجنگیدیم. مامور به وظیفه بودیم و در راه انجام وظیفه، نتیجه هر چه بود شیرین بود.
با این فرض باید وارد بازگویی حماسه عملیات در جزایر مجنون شد. باید اعتراف کرد که جنگیدن در جزیره مجنون دیوانگی بود. ساعتها از میان هور العظیم باید بگذری تا به یک خشکی محدود و آن هم به عرض چند متر برسی و با دشمن رودرو شوی و دشمن را سرکوب کنی و او که قدرت مقابله با تو را ندارد به سلاح شیمیایی متوسل شود.
حماسه مجنون امتحان سختی برای همه بود و سختر زمانی که امام فرمود جزیره باید حفظ شود و اینجا مجنون ها به مجنون زدند و دشمن ضرب شصت فرزندان خمینی را دید و مهارت فرزندان رشید امام پشت ماهر عبدالرشید را شکست. پیام امام که آمد همه خود را به جزیره رساندند اما نبرد عاشورایی به نام رزمندگانی بود که از سمت طلائیه برای باز کردن مسیری که بتوان به خشکی دست پیدا کرد تلاش میکردند و حاج همت جلودار آنها بود و دلاور مردانی که میکوشیدند از پد شرقی جزیره مجنون جنوبی این الحاق را بر قرار کنند. اینجا نبرد تن با تانک بود و گلهای زیادی پرپر شدند و همت بر زمین افتاد و خاطراتی که هر وقت به یادها می آید تداعی کننده غربت و مظلومیت جوانان پاکباخته ایران زمین است. خواندن وقایع میدان نبرد ،حکایت این ماجراست.
در کتاب تنبیه متجاوز جلد 3 صفحه 91 آمده: «بعد از ظهر 14 اسفند 1362 مسئولان بیت امام به قرارگاه اطلاع دادند که فرمانده سپاه به تهران باز گردد، همچنین گفته شد امام فرموده اند: «جزایر حتماً باید نگه داشته شوند، هر طور که شده.»
نقشه هوایی منطقه درگیری پد شرقی جزیره مجنون جنوبی به سمت پل طلائیه در عملیات خیبر
این دستور، تحولی اساسی در سرنوشت عملیات ایجاد کرده و سپاه این بار هر آنچه را که در اختیار داشت، از فرماندهان گرفته تا باقیمانده سازمان یگان ها را وارد صحنه کرد. از لحاظ روحیه و استقامت نیز توان سپاه دو چندان شد و همه، حفظ هدفی را که امام تعیین کرده بود، به بهای خون و جان خود در دستور کار قرار دادند.
فرمانده سپاه در این باره گفت: «از جزیره بیرون نمی رویم حتی اگر سازمان سپاه از بین برود.»
برادر شمخانی، قائم مقام فرمانده کل سپاه نیز به فرماندهان لشکرهای 27 حضرت رسول (ص) و عاشورا گفت: «بروید جزایر را حفظ کنید، این دستور امام است و من خودم می آیم آرپی جی می زنم. به هر حال احتمال پاتک به جزایر زیاد است.»
علاوه بر این، برادران محمد باقری، غلامعلی رشید و حسن دانایی به جزیره رفتند، مرخصی بسیجی ها لغو شد و به طور کلی، تمام فرماندهان سپاه به جز آقای محسن رضایی و در برخی مواقع آقای شمخانی، به داخل جزیره رفتند تا با هم فکری یکدیگر راه های حفظ جزایر را مشخص کنند.
مطابق پیش بینی امام و فرماندهان، پس از چند روز، در 16 اسفند 1362، عراق با اجرای آتش سنگین، بمباران وسیع هوایی و استفاده از هلیکوپتر، تانک و نیروهای پیاده پاتک سنگینی را علیه جزایر جنوبی آغاز کرد. بیت امام که مرتب اوضاع جبهه را پیگیری می کرد، با آگاهی از شروع پاتک عراق به جزایر، با قرارگاه تماس گرفته و حجت الاسلام حاج احمد آقا خمینی از فرمانده سپاه وضعیت را جویا شد. آقای رضایی در پاسخ گفت: «از لحاظ مهمات خیلی در مضیقه هستیم. الحمدالله وضع خوب است، ولی عراق با تمام قوا حمله می کند.»
حمله عراق در آن روز بدون نتیجه پایان یافت. اما دشمن در صبح روز 17 اسفند 1362 بار دیگر حمله خود را آغاز کرد. این بار، حمله دشمن با استفاده از ابراز و تسلیحات، شدیدتر و وسیع تر بود. در مقابل، وضع جبهه خودی بسیار حاد و مهمترین مسئله، کمبود نیروی و مهمات بود. در حالی که به شدت به مهمات نیاز بود، سرهنگ موسوی قویدل یکی از فرماندهان ارتش اعلام کرد: «در کل، 1300 عدد گلوله 130 میلی متری در اختیار داریم.»
همچنین، آقای غلامعلی رشید از داخل جزیره پیام داد که اگر نیروهای حاج همت (لشکر حضرت رسول (ص)) نرسند، احتمال سقوط خط این لشکر زیاد است. عراقی ها نیز از جنگ روانی استفاده کرده و به نیروهای ایرانی اعلام کردند، اگر جزایر را خالی نکنند، آنجا را به موشک بسته و به شدت بمباران می کنند. در این روز، دفتر امام به طور مستمر در تماس با قرارگاه، تحولات جنگ را پیگیری می کرد.
روز 18 اسفند 1362، عراق بار دیگر حمله خود را با شدت هر چه تمام تر آغاز کرد و سپاه و بسیج با آنچه در دست داشتند، پایداری و استقامت کرده و مانع از پیشروی دشمن شدند. شرایط و مقدورات بسیار سخت و محدود بود. ضمن آن که دشمن از سلاح های شیمیایی نیز استفاده کرد.
برادر غلامعلی رشید از جزیره به قرارگاه آمد و درباره منطقه گفت: «وضع خط خراب است، در محور تیپ سیدالشهدا دشمن رخنه کرده و هر شب دارد پیش می آید. (عراق) دائماً نیرو می آورد و شدت عمل به خرج می دهد. نیروهای (ما) در خط خسته شده اند. آتش (دشمن) به شدت زیاد است.جاده، آب، غذا و نیرو کم است. پلیت و الوار برای ساختن سنگر، نیست و لودر و بلدوزر برای احداث خاکریز وجود ندارد. نیروها در خط ، آرپی جی و کلاشینکف دارند و از ادوات استفاده می کنند. از شدت حمله دشمن، بچه ها دیگر قادر نیستند فکر کنند. این جزیره طلسم شده و ما هر کاری می کنیم با مشکل مواجه می شویم.»
در این حال، آقای انصاری از بیت امام در تماس با قرارگاه وضعیت را جویا شد. شهید حجت الاسلام محلاتی، نماینده امام در سپاه به وی گفت: «به امام بگویید، شب جمعه است، دعا بفرمایند.»
روز 19 اسفند 1362، عراق باز هم حملات خود را از سر گرفت. اما این بار هم رزمندگان اسلام با گوشت و پوست و دادن خون خود، ماشین جنگی ارتش بعثی را متوقف کردند. شهادت فرماندهانی چون حاج همت، یاغچیان، حمیدباکری و اکبر زجاجی، بهایی بود که برای حفظ جزایر پرداخته شد. در این 3 روز، اوج حماسه و استقامت و شهادت طلبی سپاهیان و بسیجیان به نمایش گذاشته شد. جزیره سمبل پایداری و استفامت شده بود.