برجک
10 آبان 1395 توسط مادر پهلو شکسته
به نام خدا
اوایل جنگ، ما در اطراف کرخه مستقر بودیم و به دلیل نداشتن سنگر پناهگاه خیلی آسیب پذیربودیم و به همین خاطر، یک بار عراقی ها به سنگر ما نفوذ کرده و سربازی را با خود برده بودند. اوایل جنگ، ما در اطراف کرخه مستقر بودیم و به دلیل نداشتن سنگر پناهگاه خیلی آسیب پذیربودیم و به همین خاطر، یک بار عراقی ها به سنگر ما نفوذ کرده و سربازی را با خود برده بودند.
عراقی ها به زور می خواستند این سرباز را از داخل برجک وارد تانک بکنند که این سرباز در حین مقاومت به طور معجزه آسایی نجات یافته بود. پس از منهدم کردن تانک، عراقی، به طرف نیروهای خودی آمد و در کمال تعجب، او را سالم و سرحال با مختصر سوختگی در پاهایش دیدم. وقتی ماجرای خود را تعریف کرد ما درعین حال که او را تحسین می کردیم این تجربه را نیز فرا گرفتیم.