ایثار در لحظه شهادت
12 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته
به نام خدا
من فکر کردم میخواهد خود را از معرکه برهاند ولی تصورم اشتباه بود …
وسط میدان مین دشمن تیر خورده بودم. چند متر آن طرف تر شهید «عسکری فرد» فرمانده گردان نیز مجروح شده بود و از شدت درد، به خود میپیچید. در همان حال دیدم که خود را با کمک آرنج چند سانتیمتر، به سمتی میکشد که مجروحان زیادتری افتاده بودند. متعجبانه سئوال کردم: با وجود این همه درد چرا به خودت فشار میآوری؟ همین جا بمان تا ببینم خدا چه میخواهد.
من فکر کردم میخواهد خود را از معرکه برهاند ولی تصورم اشتباه بود چون او گفت: من هنوز از قمقمهى آبم استفاده نکرده و میدانم چند دقیقهى دیگر بیشتر زنده نیستم میخواهم از قمقمه آب من مجروحان دیگر استفاده کنند.
خاطره از حسین عمو شاهی
نگارنده : fatehan1