دیده بان
به نام خدا
بعد از یک شناسایی کلی و برآورد وضعیت، به دنبال دیده بان ها گشتم تا نتیجه کار آنها را بدانم. مشخص بود که تا آن زمان هیچ گونه پشتیبانی آتش به عمل نیامده بودو اگر توپخانه خودی تیراندازی می کرده بعد از یک شناسایی کلی و برآورد وضعیت، به دنبال دیده بان ها گشتم تا نتیجه کار آنها را بدانم. مشخص بود که تا آن زمان هیچ گونه پشتیبانی آتش به عمل نیامده بودو اگر توپخانه خودی تیراندازی می کرده، در عمق نیروهای دشمن وبدون تصحیح دیده بان بوده. یک نفر درجه دار وظیفه رادر ابتدای ورودم ملاقات کردم که به عنوان دیده بان توپخانه به گردان ما مأمور شده بود. او اینک در اثرانفجار گلوله دچار موج گرفتگی و جراحاتی شده بود و قدرت انجام وظیفه نداشت و آماده مراجعت به یکان بود. لیکن آتش شدیدی دشمن راه را بر او بسته بود. دیده بان به من گفت : تاکنون موفق به درخواست آتش نشده ام. علت را پرسیدم، گفت از همان اول دچار موج گرفتگی شده ام اکنون هم ترکش به پهلویم اصابت کرده و نمی توان منطقه را تشخیص بدهم و نمی دانم الان کجا هستیم. او می گفت : بدنش دچار رعشه است. دیده بان دسته 120 م.م گردان هم مات و مبهوت بود و در تشخیص محل و سمت ها عاجز مانده بود، او هم تا آن موقع درخواست تیر نکرده بود. واقعاً تشخیص موقعیت دشوار بود؛ زمین درهم و برهم و ناشناخته از یک طرف و آتش بی امان دشمن از طرف دیگر، امکان بررسی و تطبیق عوارض با نقشه را نمی داد. من همیشه نقشه منطقه عملیات را همراه خود داشتم، آن را از داخل بلوز و زیر بغلم بیرون آوردم و برای پیدا کردن محل توقف گاه دست به کار شدم….