فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

خاطراتی از تفحص از محمد احمدیان ...

13 تیر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

خیلی با هم دوست بودیم . گفتند :<چون توی عملیات احتمال داره برای یکی از

شما اتفاقی بیفته ،صلاح نیست باهم باشید چون دیگه نمی تونید بجنگید.> قبول کردیم

او به کردان یونس (ع) رفت ومن هم در گردان امام حسین (ع) ماندم . چند روز به عملیات مانده بود که برای وداع آخر سراغ

آمد .اما من در گردان نبودم . ندیدمش.برایم پیغام گذاشته بود که این <عملیات آخر منه > به سراغش رفتم .گفتند

جلو رفته است . به منطقه رفتیم . سراغش را گرفتم . گفتند برای عملیات رفتند . بعد از عملیات به تعاون رفتیم .

یک فیلم از تلویزیون عراق گرفته بودند . گفتند بیایید ببینید ،شاید بتوانید بچه های گردان راشناسایی کنید تا به خانواده شان

خبر دهیم . حسن را آنجا دیدم ، کنار آب اروند خیلی آرام روی خاک افتاده بود .عراقی ها داشتند کنار جنازه

پاکش می رقصیدند . پس از چند سال ،بچه ها جنازه اش را در تفحص پیدا کردند .سرنداشت .یک مشت

استخوان بود .


کتاب تفحص خاطراتی از محمد احمدیان


برای شادی روح شهیدان صلوات




عکس شهید

 




 نظر دهید »

خاطراتی از تفحص از محمد احمدیان

13 تیر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

سم الله الرحمن ارحیم

از صبح تا ظهر ،هفت شهید کشف شد. رمز حرکت آن روز امام رضا (ع) بود،

یا امام هشتم . حتما شهیدی دیگری نیز کشف می شود ،اما خبری نشد . خبر رسید امام جماعت

مسجد امام جعفر الصادق (ع) در شهر العماره عراق ،نزدیک به صدوپنجاه پیکر را آورده

است . به ما تحویل دهد. موجی از شادی در بین بچه ها حاکم شد . سرقرار رفتیم .

اجساد داخل یک کانتینر بود . یکی یکی آنها را از ماشین پیاده کردیم ، اما همه

اجساد عراقی بود که خودمان کشف کرده و تحویلشان داده بودیم وآنها هم اجساد را مخفی کرده

بودند و به خانواده هایشان تحویل نداده بودند 

ازبین آن همه جسد عراقی ،پیکر یک شهید کشف شد باهفت شهید کشف شده

صبح ،شد هشت شهید .جالب بود ،اما ازآن جلب تر نوشته پشت لباس آن شهید بود <یامن معین الضعفا>منبغ:


کتاب تفحص خاطراتی از محمد احمدیان



برای شادی روح شهیدان صلوات


عکس شهید





 


 نظر دهید »

خاطراتی از تفحص از محمد احمدیان

13 تیر 1395 توسط مادر پهلو شکسته


بسم الله الرحمن الرحیم

دنبال چند شهید می گشتند که نشانی تقریبی محل شهادتشان را داشتند . چند بار به آنجا رفته

بودند اما دست خالی برگشته بودند . به من گفتند شما هم با ما بیا شاید قدمت خیر باشد .

منطقه کاملا رملی بود. کمی گشتیم اما چیزی پیدا نکردیم . باد ملایمی می وزید .

کم کم وزش باد شدت گرفت . خودمان را به درختی که نزدیکمان بود رساندیم تا در امان باشیم

وزش باد که کم شد بلند شدیم وبه اطرافمان نگاه کردیم . چیزی که پیش از وزش بباد زیر رملها مدفون بود.

نظرمان را به خود جلب کرد . به طرفش دویدیم .پیکر مطهر همان شهدایی بود که در جستجویشان بودیم.

نقل از شهید علی رضا غلامی ،مسئول تفحص لشکر امام حسین(ع)

منبغ: کتاب تفحص خاطراتی از محمد احمدیان


برای شادی روح شهیدان صلوات


عکس شهید




 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 1119
  • 1120
  • 1121
  • ...
  • 1122
  • ...
  • 1123
  • 1124
  • 1125
  • ...
  • 1126
  • ...
  • 1127
  • 1128
  • 1129
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

آمار

  • امروز: 1297
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • دلیل امروز و فردای ما ... ( زندگینامه شهید علی چیت سازیان ) (5.00)
  • پوتین ( از خاطرات شهید زین الدین ) (5.00)
  • بخشداری که کارگر خوبی بود (5.00)
  • ماجرای نظافت حرم اباعبدالله الحسین(ع) به دست اسرای ایرانی (5.00)
  • شهید است مسافر هفت اقلیم عشق (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس