فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

پیشانی بند مرا برگردان

04 آبان 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بعد از دو شب به جبهه برمی گردد و یک آرامش خوبی به او دست می دهد. دوستانش از او می خواهند که بیاییم با هم پیمان بگذاریم که هر کس توفیق شهادت به او داده شد دیگران را در قیامت شفاعت کند . بعد از سه روز در جزیره مجنون با تیر مستقیم به شهادت نائل گردید

من و جواد از نظر سنی یکسال با هم تفاوت داشتیم ولی ایشان با سن کم تری که از من داشت مقیدتر بود. به گفته دوستانش از یک ماه قبل از شهادت با اینکه خیلی طبع شوخی داشت این یک ماه آخر را تمام وقت به عبادت و راز و نیاز می پرداخت . چند روز از شهادتش باقی نمانده بود که تصمیم گرفت با اصرار زیاد با دوستانش به مشهد برود و شبی که در مشهد بود مدام کنار ضریح امام رضا علیه السلام راز و نیاز می کرد. با التماس سرش را محکم به ضریح می زد و می خواست خدا او را ببخشد و توفیق شهادت بدهد.بعد از دو شب به جبهه برمی گردد و یک آرامش خوبی به او دست می دهد. دوستانش از او می خواهند که بیاییم با هم پیمان بگذاریم که هر کس توفیق شهادت به او داده شد دیگران را در قیامت شفاعت کند . بعد از سه روز در جزیره مجنون با تیر مستقیم به شهادت نائل گردید.

در آن شب که من در اسارت بودم خواب دیدم یکی از دوستانم به نام علی اسدی که شهید شده بود به خوابم آمد و گفت : برادرت تیر به قلبش خورده و شهید شده است. من همان روز نزد آقای ابوترابی رفتم و خوابم را تعریف کردم و ایشان گفتند : برادرت شهید شده و یا ثواب شهادت برده است.

یکی از خواهرانم به نام ربابه پیشانی بند برادرم را که مزین بود به نام امام حسین (ع) برای یادگاری بر می دارد . همان شب یکی از دوستان خواهرم خواب می بیند برادرم در حالی که در یک باغ بوده ، سرش درد می کند و اطراف سرش را با دست هایش گرفته

بالاخره شهید را به معراج شهدای کرمان می آورند. یک شب پیش از خاکسپاری ، مادر و خواهرانم را برای وداع با شهید خبر می کنند که یکی از خواهرانم به نام ربابه پیشانی بند برادرم را که مزین بود به نام امام حسین (ع) برای یادگاری بر می دارد . همان شب یکی از دوستان خواهرم خواب می بیند برادرم در حالی که در یک باغ بوده ، سرش درد می کند و اطراف سرش را با دست هایش گرفته بود و به ایشان می گوید: برو به ربابه بگو هر چه سریع تر پیشانی بند مرا برگرداند . وقتی می روند می بینند چهره شهید کاملا سیاه شده است ووقتی پیشانی بند را به سرش می بندد چهره شهید کاملا مثل ماه شب چهارده می شود . و عکس های پیش از بستن پیشانی بند و بعد از آن موجود می باشد . خدا انشاءالله روحش را شاد کند و ما را از زمره شهدا قرار دهد.

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: وصیت نامه شهدا لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

آمار

  • امروز: 587
  • دیروز: 0
  • 7 روز قبل: 1041
  • 1 ماه قبل: 7423
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • وصیتنامه شهید محمد رضا قوس (5.00)
  • وصیت نامه شهید قاسم میر حسینی (5.00)
  • بگو 7 هزار سال! (از خاطرات عملیات خیبر) (5.00)
  • صيت نامه شهيد غلامرضا صالحی (5.00)
  • ماجرای سحری دادن سرهنگ عراقی به اسرای ایرانی در موصل (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس