فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

وقتی رضا چراغی با پای لنگ به شناسایی ‌رفته بود

19 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

 

 

در منطقه سومار کار شناسایی می‌کردیم؛ یکدفعه عراقی‌ها رسیدند به خرابه و شروع کردند به سمت ما تیراندازی کردن. خودمان را به موتور رساندیم. جاده پر از چاله چوله بود. احساس کردم موتور سبک شده. دیدم طفلکی رضا از موتور پرت شده پایین.

به گزارش فارس، با توجه به مشکلاتی که عملیات «رمضان» در پی داشت، فرماندهان عالی‌رتبه جنگ، طی چندین جلسات مشورتی، به این نتیجه رسیدند تا عملیات در جبهه‌های جنوب را موقتاً قطع و به سمت مناطق میانی کشیده شوند. آنها در اولین اقدام، منطقه عملیاتی سومار را برای انجام عملیات انتخاب کردند. مأموریت شناسایی مناطق کوهستانی و صعب‌العبور محور سومار را رضا چراغی شخصاً به دستور همت، هدایت و مدیریت می‌کرد.

روایت سردار محسن کاظمینی در این رابطه در ادامه می‌آید:

بعد از پایان عملیات رمضان، من و حاج همت و حسین الله‌کرم سوار بر یک دستگاه تویوتا کالسکه، از شهر اهواز راه افتادیم و آمدیم به سمت کرمانشاه. شب را در سپاه کرمانشاه خوابیدیم، صبح بود که رفتیم به گیلان‌غرب سراغ مشداکبر. این آقا از رفقای حسین الله‌کرم بود و از روزهای اول جنگ در محور گیلان‌غرب با گروه چریکی شهید اندرزگو که حسین الله‌کرم در اوایل جنگ مسئول آن بود، همکاری می‌کرد.

مشداکبر؛ در اصل از قاچاق‌چی‌های بومی و حرفه‌ای قبل از انقلاب بود که اجناس مصرفی از قبیل قند و چای و بلورجات را از خاک عراق به ایران، قاچاق می‌کردند. او با تمام راه‌ها و راهکارهای منطقه، آشنایی کامل داشت. انصافاً هم کل مناطق را مثل کف دستش می‌شناخت. با حسین و حاج همت، رفتیم پیش مشداکبر و از او خواستیم تا با ما برای پیدا کردن راهکارهای شناسایی در منطقه سومار همکاری کند.

سردار شهید رضا چراغی(نفر اول از سمت چپ)

بعد از آن اکثر روزها، سعید قاسمی، مسئول واحد اطلاعات ـ عملیات تیپ 27 به همراه بر و بچه‌های این واحد، برای شناسایی منطقه عازم می‌شدند. من هم رضا چراغی را که به خاطر مجروحیت قبلی پایش هنوز مشکل راه رفتن داشت، سوار بر موتورسیکلت، به آنها می‌رساندم. هفت، هشت روز کار ما این بود. گرگ و میش سحر، نماز را که می‌خواندیم، رضا را ترک موتور سوار می‌کردم و تا روستای بابکان جلو می‌بردم. از آنجا به بعد هم، او را روی کولم می‌گذاشتم و تا نزدیکی خانه خرابه‌های میان تنگ می‌بردمش.

در آنجا رضا دوربین و نقشه برمی‌داشت و شروع می‌کرد به کار با منظر و نقشه و کالک، حتی گاهی اوقات خیلی در مسأله ریز می‌شد و خیلی جلو می‌رفت، که دیگر ناچار می‌شدم به او بگویم: «رضاجان، اینجا را دیگر بگذار برای بچه‌های اطلاعات» . می‌گفت: «نه محسن! باید جلوتر برویم».

سردار شهید رضا چراغی(نفر اول ایستاده سمت راست)

یک روز با رضا رفتیم جلو. داخل یکی از همین خرابه‌ها نشسته بودیم و رضا داشت دوربین می‌انداخت و روی کالک و نقشه کار می‌کرد. یک مرتبه گفت: «محسن، بدو عراقی‌ها دارند می‌آیند طرف ما». تا رضا این را گفت، من هم سریع دویدم. با رضا کالک و نقشه‌ها را جمع کردم، بعد هم او را به دوش گرفتم و دویدم به طرف موتور. همین‌طور که داشتیم دور می‌شدیم، عراقی‌ها رسیدند به خرابه و شروع کردند به سمت ما تیراندازی کردن. گلوله‌ها وز وزکنان از کنارمان رد می‌شدند. با همین وضعیت، رسیدیم به موتور. رضا را انداختم ترک موتور. هندل زدم و موتور را روشن کردم. بعد هم، هر چه زور داشتم جمع کردم توی دست راستم و گاز دادم.

جاده پر از چاله چوله و دست‌اندازهای وحشتناک بود. یک دفعه احساس کردم موتور سبک شده. برگشتم دیدم طفلکی رضا از موتور پرت شده پایین. پرسیدم: «آقا رضا چی شد؟» چیزی نمی‌گفت. رنگ به صورت نداشت. فقط پایش را با دو دست گرفته و آه و ناله می‌کرد. خلاصه دو مرتبه رضا را سوار موتور کردم و او را مستقیم بردم به واحد بهداری، دو تا آمپول مسکن به او تزریق کردند تا کمی آرام گرفت.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: خاطرات دفاع مقدس لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • فرهنگی تربیتی مرکز آموزش های غیر حضوری
  • صفيه گرجي
  • فائزه ابوالقاسمی

آمار

  • امروز: 1166
  • دیروز: 2223
  • 7 روز قبل: 3264
  • 1 ماه قبل: 9646
  • کل بازدیدها: 241077

مطالب با رتبه بالا

  • شهادت نهایت آمال عارفان حقیقی است وچه کسی عارف تر از شهید (5.00)
  • سربازان امام زمان عج ( خاطره ای از شهید محمود کاوه ) (5.00)
  • فرازی از وصیت نامه شهید محمد حسن نظرنژاد (بابا نظر) (5.00)
  • یک خبر تلخ برای معاون گردان (5.00)
  • وصیتنامه روحانی شهید یوسف خانی (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس