وصیتنامه مهندس شهید علی امامی
لازم دانستم بر حسب وظيفه شرعىام وصيتى را براى ملت عزيز و پيروان راستين و خانواده گرامىام بنگارم.
بسم الله الرحمن الرحيم
شهادت مى دهم بر وحدانيت حضرت رب العالمين و نبوت حضرت خاتم الانبيا محمد(ص) و انبياء سلف، امامت دوازده امام برحق و ولايت حضرت امام خمينى دام ظله العالى
لازم دانستم بر حسب وظيفه شرعىام وصيتى را براى ملت عزيز و پيروان راستين و خانواده گرامىام بنگارم.
جنگ جوهر انسانها را نمايان مى كند. (امام خمينى)
بارالها شكر مى كنم كه در اين دنياى لهو مرا از مردابها نجات دادى و از ميان لجنزارها بيرون كشيده و آتش عشقت را در دلم پديد آوردى و محبت خودت و محبت اوليائت را در درونم قرار دادى و لبانم را به ذكر خودت مشغول ساختى و از لغويات نجاتم دادى.
الهى مى دانى كه هرگز از روى طغيان سر از فرمانت نپيچيدهام و هرگز از روى عمد برخلاف دوستيت عمل نكرده ام حتى موقعى كه مرتكب معصيتى شده ام تا طعم آن از دهانم زايل نگشته فكر تو آن را تلخ نموده و هرگز لذت گناهى را نچشيده ام آنچنانكه عاصيان مىكشند.
الهى مى دانى كه هر كس خواسته است بر شيطان پشت پا بزند، خواسته است راه ميان را انتخاب كند و خواسته است با تو دمساز گردد و خواسته است با تو هم سخن شود و خواسته است به تكليف شرعىاش عمل كند به اينجا شتافته است و من نيز در تبعيت آنها خود را در جمع آنها جاى داده ام تا بلكه به خاطر آنها از من درگذرى و قبولم كنى. انشاءالله.
و اما اى جهانيان بدانيد كه ملت حزب الله ما با قبول شهادت و اينكه شهادت جز سعادت نيست، سلامت و حيات جامعه خود و نسل آينده را تضمين نموده است.
و بدانيد كه مومنين و مسلمانان در تحت ولايت امام خمينى با تمسك به آيه «فاستقم كما امرت» در راه رسيدن به اهداف الهى اين انقلاب و اسلام تا پاى جان و تا آخرين قطره خون خود ايستاده اند و بعد از اين هم خواهند ايستاد.
و اما اى مسلمانان و مومنين و هم وطنان و مردم حزب الله بدانيد كه در راه دفاع از نواميس حضرت حق متعال و خون شهداى گرانقدر اسلام از همه چيزمان بايد بگذريم تا به اين وسيله توانسته باشيم درس حريت و استقلال به ديگر ملل جهان داده باشيم و كوردلان و منافقين بدانند كه ما اسماعيليانى هستيم كه ابراهيم خويش مى باشيم و از هيچ چيزى باك نداريم.
و اما برادر عزيز و رزمنده ام بدان كه يك رزمنده بايد در راهى كه قدم بر مى دارد بايد تمام مشكلات را به جان پذيرا باشد و اين جمله كوتاه را هميشه به خاطر بسپار كه : پروانه ها خواهند مرد. اما تو همچنان پرواز را به خاطر بسپار.
و اما برادرانى كه خود را وصى شهدا مى دانيد و پيرو خط امام هستيد، قدر امام را بدانيد و در برهه هاى حساس با توجيه هاى گوناگون خود را نفريبيد. شب و روز به فكر اسلام و مسلمين بوده و در راه جهاد اكبر و اصغر كوشا باشيد.
با حضور مداوم و فعال خود در صحنه هاى ايثار و مقاومت، مشت محكمى بر دهان منافقين و معاندين بزنيد و هميشه سعى كنيد كه انسانى وارسته از دنيا و تعلقات مزخرفش بوده باشيد. جبهه ها را از ياد نبرده و در جايى كه امر اهمى وجود داشته باشد بر امر مهم خود را مشغول نسازيد. شهدا و تداوم راهشان را از ياد نبريد و قدر خانواده آنان را بدانيد و بجاى آوريد. هميشه خادم مستضعفين و مومنين راستين بوده و در تعالى روح خود بكوشيد كه سعادت دنيا و آخرت در كمال روح در سير الى الله مى باشد.
به آيات قرآن و روايات متقن رسيده از ائمه معصومين و فرمايشات امام خمينى و حضرت آيت الله منتظرى تمسك جسته و چراغ راهى براى خودتان فراهم نماييد.
از نماز، از نماز، از نماز، نمازى كه متنبه كننده باشد و راهنما، دست برنداريد زيرا كه ناجى انسان مى باشد حتى در عين حالى كه در گناهان مغروق باشد، باز او را دست آخر رهنمون مى گردد.
و اما والدين عزيزم سخنى چند با شما
با شمايى كه بيشترين زحمات را برايم كشيده ايد و سختترين درد هجرانها را در فراقم در اين چند ساله متحمل شده ايد.
به دردم دردمند و به رنجم رنجور گشته ايد، به شاديم خرسند و به موفقيتم كاميان شده ايد. شمايى كه عزيزترين كسان در دنيا برايم هستيد و لحظه اى راضى به اذيت و ناراحتيتان نيستم. اما چكنم كه وظيفه ام و خواسته قلبىام مرا وا داشته است كه شما را به ظاهر تنها بگذارم و شما را به زحمت بياندازم، اما بدانيد كه مدام در يادم هستيد و دعاگويتان مى باشم.
احسن برشما كه مرا چنين تربيت نموده و چنين به راهم نموديد، اجرتان با خدا باد و جايتان در نزد ائمه هدى.
پدر و مادر عزيزم درفراق من صبر و بردبارى را پيشه خود ساخته و با ياد آن يگانه رحمان و رحيم دلگرم باشيد چون حسين ها و زينب در مقابل كوردلان و منافقين بايستيد و ذره اى تزلزل به خود راه ندهيد بدانيد كه اجرتان با خداست و شهيد شاهد رفتارتان.
با شهادت من از آمدن برادرانم به جبهه خوددارى نكنيد و ديگر برادران و خواهرانم را چنان تربيت كنيد كه رهرو شهدا بوده باشند و بنده هاى عزيز براى خداوند و مومنى مقاوم و خالص به بار بيايند.
از حضرت زينب درس بگيريد كه صبر بر فراق 72 شهيد را نمود و خود را در مقابل خانواده كه چندين شهيد و معلول داده اند شرمسار ببينيد و تا اينكه بيشتر در اين راه كه راه اسلام است بكوشيد.
هيچ تمنايى از هيچ كس چه معنوى و چه مادى نداشته باشيد تا بدين وسيله روح مرا شاد بنماييد.
مقدارى كتاب و وسايل شخصى دارم كه به هر كس خواستيد بدهيد.
مبلغ 15750 ريال كه از امورمالى لشكر عاشورا از بابت حقوق مشموليت طلب دارم كه در حدامكان تهيه مى كنيد و با گذاشتن مقدارى پول بر روى آن مبلغ 200000 ريال بدهكارى به امور مالى سپاه اردبيل مى پردازيد.
28 روز روزه واجب سال 1366 كه در جبهه بودم را برذمه دارم به علاوه 6 روز روزه نذرى واجب، هر كس از مومنين و اخويها توانست ادا نمايد انشاءالله طبق مسئله شرعى اش .
6 ماه كامل نماز قضاى كامل بر ذمه دارم كه آن را نيز اخوي هايم ادا نمايند انشاءالله.
3000 رسال در قرض الحسنه امام سجاد(ع) به حساب خود و مادر و خواهرم دارم كه به پدرم مى رسد. دفترهاى خاطرات و كلاسور و دفتر شعر و دفاتر يادداشت نظامى ام در وهله اول به برادران مى رسد بعدا به برادر عزيزم سيد حسن عابديان و يا حسينعلى صوفى و يا سيدشكور راثى نظام و يا جواد زنجانى به ترتيبى كه ذكر كردم داده شود و دست آخر سيد حسن عابديان و يا برادران عزيزم هاشم و اصغر نگهدارى مى توانند بكنند به غير از اينها به كسى ندهيد. حتما.
در آخر سلام مرا به امام امت رسانده و بگوييد كه پيروى از پيروانت بدون اينكه توفيق ديدارت را از نزديك داشته باشد در لبيك به فرمانت تا پاى جان ايستاد و به شهادت رسيد.
از پدر و مادرم و از برادران و خواهرانم طلب حلاليت نموده و توصيه مى كنم كه رهرو راه شهدا باشند.
از تمام كسانى كه از من رنجيده و يا اذيتى ديده اند حليت طلبيده و از كسانى كه غيبت آنها را نموده ام شديدا طلب حلاليت مى كنم باشد كه خداوند بر آنان نيز رحم كند.
ضمنا مبلغى ناچيز از سيد محمدعابديان طلب دارم كه حلال مى كنم.
ساعت 30/9 شب چهارشنبه 25/9/66 - گردان قائم(عج)
عبد ذليل و عاصى - على امانى
سيد حسن عابديان و سيد شكور راثى نظام دو نفر از اخويهاى صيغهاىام هستند. خداوند سلامتشان بدارد.
درباره شهید
نام : علی نام خانوادگی : امامی
فرزند : حسین تاریخ تولد : 1345/06/12
محل تولد: مغان رشته تحصیلی : آبیاری
نام دانشگاه : دانشگاه ارومیه
تاریخ شهادت : 1366/11/02
محل شهادت : ماووت عراق
زندگینامه مهندس شهید علی امامی
علی در دوازدهم شهريور ماه 1345 در روستاي مرادلو ي مغان “بيله سوار” متولد شد، خانواده اي روستايي و مذهبي و با وضع مالي متوسط در سال 1353 به اردبيل کوچ کرده و بعد از آن تاريخ تاکنون در اردبيل ماندگار شدند. تعداد افراد خانواده پنج برادر و دو تا خواهر بودند. يکسال اول را در اردبيل مستاجر بودند که بعدها در کوچه يقينه خاتون يک دو اطاقه خردند. پدرش نيز مغازه اي مشترک با يکي از فاميلها در دروازه مشکين باز کردند و به خواربار فروشي مشغول شدند و در سال 1364 به محله حسين آباد راه کلخوران نقل مکان نمودند.
دو سال ابتدايي را در روستاي محل تولد خواند - از سال سوم ابتدايي در اردبيل در مدرسه شماره يک وحيدي درس خواند. کلاسهاي چهارم و پنجم ابتدايي را در مدرسه سعدي در نزديکي کوچه منصوريه سپري نمود دوران راهنمايي را در مدرسه پورسينا بود و دوران متوسط را در هنرستان شيخ بهايي سپری کرد و سپس در سال 1366 در رشته آبياري دانشگاه اروميه قبول شد که بعد از ثبت نام و حدود دو ماه بعد از شروع کلاسها به جبهه اعزام شد ايشان در دوران تحصيل هميشه از شاگردان ممتاز کلاس بودند و هميشه با نمرات عالي قبول مي شدند.
فعاليتهاي مبارزاتي شهيد قبل و بعد از انقلاب
به دليل کم بودن سن ايشان در زمان انقلاب فعاليتهاي وي در مورد جريانات قبل از انقلاب صرفا شرکت در تظاهرات و راهپيمائيها بود بعد از انقلاب با توجه به وسيع بودن فعاليتهاي انقلابي در پايگاه شهيد چمران کوچه يقينه خاتون ثبت نام و فعاليت نمودند - همکاري با پايگاه شهيد ذاکر توسلي کوچه محمديه شرکت و فعاليت در انجمن اسلامي هنرستان شيخ بهائي، همکاري با بسيج و سپاه پاسداران در تابستان سال 62 به صورت نيروي ويژه به مدت سه ماه و حضور در جبهه هاي جنگ تحميلي به مدت 22 ماه و علاوه بر آن 15 ماه از خدمت سربازي را به صورت بسيجي و پاسدار وظيفه در جبهه بودند که به خاطر قبولي از دانشگاه ترخيص سربازي گرفته و در دانشگاه ثبت نام که بعد به صورت بسيجي به جبهه اعزام شدند. ايشان در سال 1365 در عمليات کربلاي پنج از ناحيه دست راست زانوي چپ و دست چپ دچار مجروحيت شدند. حدود 15% در صد جانبازي داشتند. در جبهه نيز در واحدهای مختلف رزمي حضور داشتند از نيروي پياده و تدارکاتي و اطلاعاتي و …. که براي اطلاع بيشتر مي توانيد به برادرحاج مصطفي اکبري فرمانده گردان قاسم (ع)مراجعه نمائيد.
مدت حضور در جبهه
1- از تاريخ 65/4/31 تا 66/7/17 به صورت پاسدار وظيفه بودند 14 ماه و 17 روز
2- از تاريخ 62/4/14 الي 62/6/30 کادر ويژه بسيج در اردبيل دو ماه ونيم
3- بقيه تاريخها و اعزامها به صورت بسيجي بودنده اند حدود 23 ماه خدمت بسيجي داشته اند
خصوصيات اخلاقي و فکري شهيد
ايشان از نظر اخلاقي فردي بسيار مومن و متعهد و مويد به مسائل ديني و مذهبي بودند نسبت به اداي نماز بسيار حساس بوده و ديگران را نیز به خواندن نماز دعوت و مقيد مي نمود ايشان به غير از نماز و روزهايي که به خاطر حضور در جبهه ادا نکرده بودند هيچ نماز يا روزه قضا نداشتند. در مجالسي که غيبت و صحبتهاي بيجا به عمل مي آمد شرکت نمي کردند. در دعاهاي کميل و توسل هميشه شرکت مي کردند. برادران و خواهران کوچکتر از خود را به خواندن نماز دعوت مي کرد. در صورت امکان مالي به خانواده هاي کم درآمد کم مالي مي نمودند خلاصه بنده به عنوان برادر کوچکش افسوس مي خورم که نتوانستم سجاياي اخلاقي و فکري ايشان را بشناسم و….
تاثير فرمايش حضرت امام خميني (قدس سره) و ساير عوامل مؤثر براي اعزام
ايشان هميشه مطيع راه امام (ره) بودند و هميشه در نامه هايشان و حتي در وصيت نامه شان نسبت به اطاعت از امام تاکيد خاصي داشتند ارادت کامل و تاصي داشتند و حتي بعضي از اعزامهاي وي به جبهه به خاطر لبيک گويي به پيام حضرت امام (ره) بودند.
خاطراتي از زمان اعزام به جبهه
بنده به عنوان برادر در تمامي اعزامهاي وي به جبهه خاطره اي که دارم اينست که هميشه موقع اعزام به جبهه شور و حال خاصي به ايشان دست مي داد گويي به مکاني مي رود که اين مکان وي را به معبود خود نزديک مي کند ميعادگاهي است که وي را به ديدار حق نزديکتر مي کند.
خاطراتي از دوران حضور در جبهه شهيد
ايشان تمامي خاطرات خود را از اول زندگي تا آخرين لحظات عمرشان در دو تا دفتر ثبت کرده بودند يکي از کودکي تا سال 1362 و ديگري خاطرات جبهه ايشان بودند دفتر اولي الان هست ولي دفتر دومي بعد از مفقود الاثر شدن ايشان گم شد براي بدست آوردن خاطراتي از ايشان مي توانيد به همرزمان جنگ تحميلي ايشان براي مثال جواد زنجاني - حاج مصطفي اکبري رفيع محمد باقرزاده شعبان سيف بابلاني رحيم صدقياني و …مراجعه نمائيد.
نحوه شهادت ایشان
در عمليات بيت المفدس 2 در ارتفاعات الاغ لو از منطقه ماووت عراق در بهمن ماه 1366 در محاصره نيروهاي عراقي افتادند و به خاطر اينکه از محاصره و از آن منطقه کسي اسير نشد و دو سه نفري که اسير شده بودند از نحوه شهادت ايشان اطلاعي ندارند و در سال 70 بعد از صلح ايران و عراق جنازه ايشان را تحويل دادند که توسط نيروها ي بسيجي و سپاهي از منطقه الاغ لو بدست آمده بود. لذا اطلاع دقيقي از چگونگي شهادت ايشان در دست نيست.
چگونگي اطلاع خانواده از شهادت و عکس العمل آنان
با توجه به اينکه بنده و برادرم هر دو در آن عمليات شرکت کرده بوديم و بنده بنا به موقعيت استقرار يي در آن منطقه در محاصره نيفتاديم لذا يقين داشتم که ايشان تا آخرين مهمات و نيروي خود به نبرد ادامه خواهد داد لذا از سال 1366 تا ديماه 1370 به عنوان مفقود الاثر بودند که در سال 1370 بقاياي جناره ايشان تحويل خانواده مان گرديد به همراه پلاک بسيجي ايشان مقداري استخوان که اين نکته قابل ذکر است که جمجمه ايشان نيز در بين بقاياي جنازه ايشان نبود.
لازم به ذکر است از کساني که از محاصره عراقيها جان سالم بدر بردند مي توان به رضوان اجاقي فرشاد سرداري اشاره کرد که الان در قيد حيات هستند و از افراد نزديک به وي در زمان محاصره برادر محبوب ايراني “آزادي” مي باشند که در مراجعه ايشان نيز بعد از آزاد شدن از اسارت نيز جواب دقيقي بدست نياورديم و فقط در محاصره افتادن و تحويل بقاياي جنازه ايشان بعد از 5 سال مفقود الاثر بودن قابل ذکر مي باشد.
کيفيت برگزاري مراسم تشييع
در ديماه 70 به همراه دو نفر از شهداء جنگ تحميلي که هر دو جمعي گردان قاسم (ع) از لشگر عاشورا بودند از چهار راه ژاندارمري به سوي گلزار بهشت فاطمه تشييع جنازه وي قابل ذکر مي باشد.
خاطراتي از تأثير ايشان در دوستان و آشنايان
به خاطر خوش روي و خوش رفتار بودن ايشان و مقيد بودن به مسايل ديني ايشان تاثير عظيمي بر دوستان وآشنايان خود داشتند که دوستان و آشنايان دوران جنگ تحميلي ايشان خود در اين باره گواه زنده اي مي باشند.
منبع : سایت فاتحان