وصیتنامه شهید ولي كوهستاني
مادر جان و اى كسانى كه پوينده راه اسلام هستيد خود مى دانيد كه تنها دين اسلام است كه موجب سعادت انسانها و نابودى كفار و ياوه گويان مى شود.سعى كنيد كه در تبليغ آن بكوشيد و آن را به تمام جهانيان عرضه نمائيد .
بسم رب الشهدا
و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عندربهم يرزقون
با درود بر رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران و ياور مستضعفان خمينى بت شكن با درود بر روان پاك شهداى صدر اسلام از كربلا تا كربلاى ايران با عرض سلام به خدمت مادر و دوستان و اهالى محترم روستاى سرگر اميدوارم كه هميشه تحت توجهات حضرت مهدى و نائب بر حقش خمينى بت شكن بوده باشيد.
مادر جان و اى كسانى كه پوينده راه اسلام هستيد خود مى دانيد كه تنها دين اسلام است كه موجب سعادت انسانها و نابودى كفار و ياوه گويان مى شود.سعى كنيد كه در تبليغ آن بكوشيد و آن را به تمام جهانيان عرضه نمائيد . اى امت مسلمان اى پويندگان راه اسلام هرگز امام را تنها نگذاريد. رهبرى كه وجودش انسجام بخش اسلام و توده عظيم امت اسلامى و مستضعفين جهان مى باشد. رهبرى كه پيام و كلامش مانند خونى است كه در پيكر اجتماع جريان مى بايد مستضعفان را اميدوار ساخته و مستكبرين را خوار و زبون مى سازد.
اى امت اسلام اى ملت هميشه بيدار و در ضمه هرگز گول و فريب منافقين و روشنفكران غرب زده و شرق زده را نخوريد و روحانيت مبارز را حامى مىباشيد مادر اگر نتوانستم براى تو فرزندى شايسته باشم مرا ببخشيد اگر نتوانستم براى جامعه و امت اسلامى مفيد باشم معذرت مى خواهم اگر نتوانستم براى آشنايان وظيفه اى انجام دهم پوزش مى طلبم . مادرم و برادرانم راهى كه انتخاب نمودم با شناخت بوده و راهيست كه در آن راه براى استحكام بخشيدن به نظام جمهورى اسلامى بايد از خون و جان خود مايه گذاشت و اگر در اين راه افتخار شهادت نصيبم شده تنها به آرزوى ديرينه ام رسيده ام .
زيرا رسالت مكتب ما چنين است اگر خونى ريخته نشود نهال اسلام بارور نمىگردد. پس اسلام گسترش پيدا خواهد كرد. مادرم مى دانم كه جگرت را بسيار خون كرده ام بايد مرا حلال بكنى و از تو مى خواهم كه برايم اشك نريزى و از تو مى خواهم مانند مادر شهداى بخاك و خون خفته در بين زنها سرت را بالا بگيرى كه چون جوانى را در راه اسلام پرورش دادى سوى خدا سوق دادى. مبادا جامه سياه بر تن كنى وگريه زارى راه بيندازى خشنود باشيدو بر شما بايد درس از زينب (س) بگيريد. و با خطبه خوانى پيام تمام شهيدان را به گوش جهانيان برسانيد . برادرانم مى دانم كه قلبتان گواهى نمى دهد كه شهادت مرا بپذيرى ولى اين خواست خداوند تبارك و تعالى بود و هيچگونه ترديدى در اين بين نبايد داشت .
برادرانم تنها خواهشى كه ازشما دارم مرا ببخشد و حلالم بكنيد و از شما مى خواهم كه مادر و خواهرانم و دو برادر كوچك ديگرم را هرگز تنها نگذاريد تنها وصيتى كه براى محترم سرگردارم از كليه آنها مى خواهم كه مرا حلال بكند و اگر حقى از گردن بنده دارند از خانواده ام بگيرند. و از آنها مى خواهم كه هرگز مسجد را ترك نكنند همانطورى كه امام مى فرمايد مساجد سنگر است سنگرها را حفظ كنيد . به اميد پيروزى و برقرارى پرچم توحيد در سراسر جهان و نابودى كفار و منافقان و مشركان اگر من شهيد شدم مرا در پاى امامزاده سرگر در محلى كه ديگر برادران انتخاب كردند دفن نمائيد
والسلام .
ولى كوهستانى
با خون وصيت نامه خود را نوشتم كز رهبر پاك پيام آور سرشتم
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار
ملتى كه شهادت براى او سعادت است پيروز است. امام خمينى
درباره شهید
نام:ولي
نام خانوادگی:كوهستاني
نام پدر:حيدر
شماره شناسنامه:20
تاریخ تولد:1341/5/1
عضویت:رسمی
تاهل:متاهل
محل شهادت:جزيره مجنون - بدر
تاریخ شهادت:1363/12/23
محل تولد:فیروز آباد
زندگینامه شهید ولي كوهستاني
ولي کوهستاني فرزند مرحوم حيدر درسال 1341 ديده به جهان گشود او در روستاي محرومي به نام سرگر در آغوش پر مهر خانواده تا شش سالگي را سپري کرد و سپس راهي مدرسه گرديد که تحقيقات تحصيلات ابتدايي خود را با موفقيت در همين روستا به پايان رسانيده و جهت ادامه تحصيل دوره راهنمايي از روستا راهي شهرستان فيروزآباد گرديد که او اولين سال تحصيلي خود را با موفقيت تازه آغاز کرد زيرا او در اين ايام بود که از نعمت سرپرستي پدر محروم گرديد و از اين پس بويسله برادر بزرگش سرپرستي مي شد و بنا به ميل خود از ادامه تحصيل دست بر نداشت وبا کرايه کردن خانه هاي استجاره اي ( استيجاري ) در فيروز آباد به ادامه تحصيل مشغول بود تا اينکه نهضت مقدس ما در سال 1356 شروع گرديد تلاش خود را جهت به ثمر رسيدن انقلاب از سر گرفت و او هم مانند ديگر برادران دست در دست امت شهيد پرور و قهرمان نهاد تا بدينوسيله پشتيباني همه جانبه اش را اعلام کرده باشد . اين عزيز ما در تمام صحنه ها و به خصوص اعتصاب همه جانبه دانش آموزان به دستور امام اولين فردي بود که دست از تحصيل به فرمان امام برداشت تا اينکه انقلاب اسلامي در سال 1357 به پيروزي رسيد . که بعد از انقلاب تا سال 60 13به تحصيل خود ادامه داد و چون شاهد حملات ناجوانمردانه منافقين از يک سو و حملات صدام بعثي از سوي ديگر روح پر فتوحش را جريحه دار مي ساخت ناچار بنا به ميل خود و اينکه بهتر بتواند انقلاب را حامي باشد دست از تحصيل برداشته و در سال 1360 شغل مقدس پاسداري را پيشه خود ساخت و با توجه به اينکه مسئوليت و سرپرستي خانواده به عهده برادرش بود او هم سال 1359 عازم خدمت سربازي مي گردد که از همان موقع سرپرستي خانواده را بايد به عهده مي گرفت که درست دراين ايام روزگار سختي خود را بر دوش برادر عزيزمان قرار داد. زيرا از يک سو سرپرستي خانواده که شامل مادر و برادر و خواهر مي بود و ديگر شغل مقدس کشاورزي که مي بايست به نحوي رونق يابد و همچنين خود شهيد که در سپاه مي بود که به راستي او با استقامت و رشادت خويش اين همه بارها را متحمل و به نحو احسن از ورطه امتحان به سلامت به در آمد قابل توجه است که برادر عزيزمان چون هنگام ورود به سپاه داراي ديپلم نمي بود با تلاش پيگير خود دست از مطالعه بر نداشته تا اينکه موفق شد ديپلم هم در همان ايام پاسداري بگيرد . برادر شهيدمان در اوايل سال 1363 کانون پر مهر خانواده را تشکيل داد که بعد از 5 ماه از ازدواجش راهي منطقه نور گرديد و در وهله هاي مختلف عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل گرديد که در حمله هاي والفجر و رمضان مسؤليت سنگين فرماندهي گروهان را بر عهده داشت و در عمليات رمضان از ناحيه دست مجروح گرديد و آخرين عمليات که عميلات بدر مي بود از تاريخ 29/4/1363 راهي جبهه هاي نور عليه ظلمت گرديد اين بار هم از روح برخاسته اش ، برخاسته ازايمانش تلاش پيگير خود را همچنان ادامه داد تا مورخ 23/12/1363 در اين عمليات به نهايت درجه آرزوي خويش دست يافت .
مببع : سایت فاتحان