وصیتنامه شهید مصطفی شهیدزاده
خدایا هر بار که بتو توسل جستم پس از مدتی خود را در ورطه نابودی دیدم و تو مرا نجات دادی ولی الان با وجود اینکه خود را در ورطه می بینم ، میدانم که از آن رورطه بیرون آمدن محال است ولی فضلت و به کرمت وبه خودت امیداورم. می دانم که بنده ات راتنها نمی گذارم ولی خدایا این لیاقت را درخود نمی بینم و اگر نجات نیابم مقصر را خود می دانم که لیاقت فضل نو را نداشتم و گرنه تو بزرگ تو با فضیلتی تو رخمانی وتورحیمی ،
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا بر تو توکل می کنم و زندگیم را درراه تو ادامه می دهم چه خطاهایی که مرتکب شده ام …. ولی من نمی خواهم مأیوس از لطف بی پایانت شوم من امیدوارم به فضلت، به کرمت، به خودت و به اینکه بندگان را تنها نمی گذاری. خدایا چه بسیار که توبه شکستم، چه بسیار از کارهایی که منع کرده بودی، انجام دادم چه خطاهایی که نکردم و چه ستمهایی که به خلقت روا نداشتم….. خدایا روسیاه درگاه تو هستم، خدایا مرا ببخش، خدایا به بزرگی خودت مرا مورد عفو قرار بده.
رازونیازهای دکتر مصطفی شهید زاده با خدای خویش
بسم رب الشهدا والصدقین
خدایا فقط بر تو توکل می کنم و زند گیم را در راه تو ادامه می دهم . به خطاهایی که مرتکب شدم ،چه جنایتهایی که نکردم ولی من نمی خواهم مایوس از لطف بی پایانت شوم ، من امیدوارم به فضلت به کرمت به خودت و به اینکه بندگان درگاهت را تنها نمی گذاری ، خدایا من چه بسیار که تو به شکستم چه بسیار که از کارهایی که منع کرده بودی انجام دادم چه خطاهایی که نکردم و چه ستمهایی که به خلقت روا نداشتم خدایا چه وعده هایی که عمل نکردم ، خدایا روسیاه درگاهت هستم ، خدایا مرا ببخش خدایا به بزرگی خودت مرا مورد عفو خود قرار ده ، پرودگارا تو بسیار توبه پذیری گرچه گنه کار تر از خودم سراغ ندارم ، ولی خدایا عنصری زاید در اجتماعب بودم خدایا من راهنمایی نداشتم ، خدایا هر بار که بتو توسل جستم پس از مدتی خود را در ورطه نابودی دیدم و تو مرا نجات دادی ولی الان با وجود اینکه خود را در ورطه می بینم ، میدانم که از آن رورطه بیرون آمدن محال است ولی فضلت و به کرمت وبه خودت امیداورم. می دانم که بنده ات راتنها نمی گذارم ولی خدایا این لیاقت را درخود نمی بینم و اگر نجات نیابم مقصر را خود می دانم که لیاقت فضل نو را نداشتم و گرنه تو بزرگ تو با فضیلتی تو رخمانی وتورحیمی ، خدایا من اینقدر پست و زیون ، خود را می بینم که خود را شایسته عفو و فضلت نمی دانم و امیداورم که به فضل و کرمت آن شایستگی را پیدا کنم . خدایا کمکم کن تا در این لحظه و همه لحظات تو در نظرم باشی و آنی از تو غافل نباشم تا کاری خطا از من سر نزند ، خدایا دراین ساعت مرا از درگاهت نرهان ، خدایا طلب عفو می کنم ، خدایا طلب آمرزش و مغفرت می کنم ، خدایا تو وعده دادی که هر که بخواهد در راه تو باشد تو کمکش میکنی و او را هدایت می کنی ، خدایا مرا جزء توابین قرار بده خدایا مرا به عقوبات اعمالم شکنجه مکن ، خدایا تنها به آن امیدوارم که هر کار اشتباهی و خطایی از من سر زده تو از نیتم آگاه بودی و من آن قسمت کارهای خطا و ستمهایی که بر دیگران از طرف من روا شده به نیت بد نبوده ولی بهر حال روا شده و از تو واز همه آنهایی که این ستم برآنها روا شده معذرت و طلب عفو می نمایم .
درباره شهید
شهید مصطفی شهیدزاده
نام پدر: آقاجان
تاریخ تولد:1336/3/2
محل تولد:ایران-خوزستان-بهبهان
تاریخ شهادت: 2/28/ 1360
محل شهادت: دارخوین
مزار شهید: بهبهان
زندگینامه شهید مصطفی شهیدزاده
من المونین رجال صدقول ما عائدوا علیه فمنهم من قضب نحبه و منهم من ینظر و لنبونک بشی من الخوف و الجوع ونقض الاموال والانفس الثمرات و بشر الصابرین
شهید مصطفی شهید زاده در دوم خردادماه 1336 در بهبهان در خانواده ای فقیر متولد شد ودر دوران کودکی را دردامان پر مهر مادی سپری کرد .
مصطفی همواره از کودکی در دورن خود جدائی احساس میکرد و پی گمشده ای می گشت و برای تسکین دادن این عطش درونی ، ازهمان کودکی به جستجو و کنکاش و برخورد فعال با همه می پرداخت دورانهای متفاوتی را به امید یافتن گمشده اش طی نمود دوران دبستان را با سکوت و خاموشی و مظلومیت خاصی خود تا کلاش ششم با موفقیت به پایان رساند علیرغم فشار اقتصادی که مانع از ادامه تحصیلش میشد دوران دبیرستان را آغاز نمود .
و ازآن پس درافق بازتر دبیرستان با آشنایی به درد و رنج و ستمی که رژیم طی سالیان دراز براجتماع وارد کرده بود ، همواره در انشاء های دبیرستانی سر کلاس درس آنها را گوشزد می نمود . علیرغم خیلی های دیگرکه تحت پوشش طاغوتی غرق در پوچی و هرزگی بودند . این دردها و رنجها ومحرومیتهای همرزمانش که خود نیز مستثنی از آن نبود ، وی را خیلی رنج میداد در سر کلاس درس انشاء منعکس مینمود وی چند بار توسط معلمانش مورد بازخواست قرار گرفت در سال 1355 در گچساران بارتبه اول در امتحان نهائی ششم متوسطه قبول شد و در کنکور سراسری با امتیازات بالا موفق شد در اکثر دانشگاهای ایران در رشته های مختلف پذیرفته شده و علیرغم فشار فقر ( اقتصادی ) خانوادگی که همواره با آن مواجه بود در شرایط اقتصادی بسیار بدی وارد دانشگاه شیراز شد و در رشته دامپزشکی مشغول تحصیل شد ولی بعلت جو بسیار طاغوتی این دانشگاه پس از مدتی کوتاهی خود را به دانشگاه اصفهان منتقل و در رشته دندانپزشکی که از رشته ای قبول شده درآن مشغول به تحصیل شد . در این سال با ورود به دانشگاه به هیچ وجه تسلیم جو غالب زمان که همان عیاشی و هرزگی و همه جا بیخیری بود نشد و بعلت همان روح تشنه و ناآرامش که همواره در جستجو بود طیفهای مختلف حاکم بر دانشگاه را مورد مطالعه قرارداد تا اینکه سرانجام گمشده اش را پیدا نمود و روح نا آرامش با آن آرامش پیدا کرد . و آن مذهب و فعالتیهای مذهبی در دانشگاه بود . و مصطفی که خود جایگاه نفس مطمئنه اش را پیدا کرده بود دیگر لحظه ای آرام نگرفت وبا آشنائی با برادران انجمن اسلامی دانشگاه اصفهان کم کم از اعضای فعال و موثر انجمن اسلامی دانشگا اصفهان شد شرکت فعال در تظاهرات دانشگاهی درزمان حکومت نظامی اصفهان ، پخش اعلامیه و تراکت در اکثر نقاط اصفهان و ارتباط با گروهای مختلف مذهبی متشکل در اصفهان و از طرفی برنامه های خود سازی نظیر روزه گرفتن و تمرینات بدنی سخت نظیر کشتی و جودو و کوهنوردی در طی مدت قبل از انقلاب وی را فردی آبدیده و مخلص در راه انقلاب نمد خلوص وتواضع و شکست نفس او آنچنان بود که همه را مجذوب خود میکرد وکم ی از کارهای انجام داده اش میگفت ، حتی هنگامی که توسط رژیم در اصفهان در حین پخش اعلامیه دستگیر شد و در زندان زیر انواع و اقسام شکنجه ها بود کمتر کسی را در جریان این امر قرارداد و این کتک خوردنها و شکنجه دیدنها را کوچک وناقابل برای انقلابی میدانست که فردا تمام ایران و منطقه و جهان را فرا خواهد گرفت لذا هیچوقت آن گذشته هایش فخر و مباهات نمیکرد و همواره خود را مدیون ومقروض انقلاب میدانست و این مسائل بود که همواره وی را در هاله ای از تقدس و خلوص و شکست نفسی فرو برده و چهره اش را مانند قلبش نورانی میشود . در طول دانشگاه ارتباط خود را با برادران فعال مذهبی شهر قطع نمیکرد و همواره تجربیات خود را که در اصفهان عمل کرده بود ، به برداران انقلابی بهبهان منتقل میکرد .
طریقه ساختن انواع بمب های آتشزا ، سه راهی ، طریقه پخش اعلامیه به انواع مختلف ، طریقه تظاهرات بطور نامنظم و منظم همه و همه را از طریق برادران و دوستانش به هر کجا که میرفت آموزش میداد . در ضمن اینکه مبارزات خود را در طول مدت دانشگاهش از این طریق ادامه میداد ولی هیچوقت یادش از مردم محروم و فقیر نمیرفت چرا که خود طعم فقر را از کودکی با تمام معنا درهمه ابعادش از نوع سخت و طاقت فرسایش ، چشیده بود لذا به محض آموختن تخصص داندانپزشکی و در جوار آن طب عمومی را هی روستاهای اطراف اصفهان شده و آنها را مداوا مینمود و به محض پیروزی انقلاب با شرکت فعال در کمیته واقع در شهربانی مسئولیت رسیدگی به اوضاع نیروی هوائی بهبهان را بعهده گرفت و پس از آن بدستر امام مبنی بر شرکت در جهاد مقدس سازندگی ، مشتاقانه به جهاد سازندگی بهبهان رفته و با امکانات بسیار ابتدائی مسئولیت کمیته پزشکی آن را بعهده گرفت و با تشکیل اکیپ پزشکی سیار به دور افتاده ترین دهات بهبهان که برای نمونه تا قبل از آن یک مرتبه پزشک به آنجا نرفته بود . رفتنند و تمام روستاهای اطراف بهبهان را زیر پوشش درمانی خود در آوردند و به علت اخلاق خوب و گیرائیش همواره در بین دوستان و برادران جهادی دعوا سر این بود که کی همراه دکتر به روستا برود ، راننده ماشین تا امداد گرو روستائی همه و همه مجذوب اخلاق پسندیده ایشان بودند همواره این مسئله او رارنج میداد که اینهمه دکتر که با پول همین مردم بدبخت به این مقام رسیده اند چرا با ویزیتهای گران را هرا بر این مردم محروم می بندند وهیچوقت به فکر این نمی فتند که حداقل یک روز مجانی این بدبختان حاصل 2500 ساله ستم شاهنشاهی را مداوا کنند یا اینکه خود مسقیما به درون دهات رفته وآنان را درمان کنند ، آخر این روستائیان محروم وبدبخت چقدر داغ عزیزان و فرزندان خود را در اثر نداشتن دارو و پزشک ، برجگرشان تحمل نمایند ؟ و تا کی باید اینها از نعمت بهداشت و تندرستی محروم بمانند ودر فقر و بدبختی و مذلت در گوشه دور افتاده این اجتماع بسر برند ؟ و خودمشتاقانه ودلسوزانه در این راه گام برمیداشت و با تنظیم برنامه برای دکترهای نسبتا انقلابی شهر بهبهان آنها را بهروستاهای محروم می فرستاد و دیگر کمتر روستائی بود که دست مهربان آقای دکتر به آنجا نرسیده و کودکان زرد و نحیف آنان را نوازش نکرده باشد و دلهای زخم و پریشان انها را مرحم نباشد ولی برای روح نا آرام او بهبهان خیلی تنگ بود و به پیشنهاد جهاد استان و جهاد بهبهان مسئولیت کمیته پزشکی جهاد استان خوزستان را که فقط اسمی از آن وجود داشت به عهده شان واگذار کردند . اینبار وی در مقابل زجری بزرگتر قرارگرفت و رنج محرومیتها ی عربهای کنار مرز وسایر محرومین استان خوزستان که با تلاش پی گیر و شبانه روزی با برنامه ریزی دقیق و با امکانات بسیار ضعیفی به انجام این مهم پرداخت .
خصوصیات مصطفی از زبان همکارش برادر حیدری
ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا… امواتا
عیب زندگی : ** که ما زنده ایم و باید بنشینیم برای دوستانی که الگوی عشق و ایثار بودند گریه و زاری کنیم کسانی که راهشان را عاشقان ادامه دادند چون آرزویشان شهادت وبده و سرانجام به لقاء الله پیوستند برادر مصطفی که از هر گونه و ظاهر سازی دور بود چگونه میتوان خصوصیات او را بازگو نمود هر لحظه ایشان به کتاب بود او سرچشمه تقوا و ایثار و فداکاری بود از رشادتهای او چه در پیش وچه داند از جنگ وخدمات شایان ایشان خاطراتم خلاصه وار چنین است بیش از یکسال و چندماه فعالیتش میگذرد از همان روز اول کمیته پزشکی واداشتن نیروها دچار سردر گیرد بود و بعد از معرفی برادرمان از طرف شورای جهاد استان ابتدا بعد از شناخت اخلاق و رفتار ایشان و بعد از دیدن تواضع او سردرگمی کمیته رفع و از مسئولیت پزشکی کمیته بعنوان دوست و برادر اعضاء کمیته درآمد پیش از شروع جنگ تحمیلی در راه اندازی بیمارستانها و مراکز درمان استان در رابطه با مسئله حجاب و اخراج پرسنل غیر مذهبی و جلوگیری از تعطیل مراکز درمان سهم بسزایی داشت و با شروع جنگ تحمیلی نهایت فعالیتش را شروع کرد ستاد امداد را ایجاد نمود تمام بیمارستانهای خرمشهر را تخریب آماده نمود ( بیمارستان نظام ما فی شرکت نفت و مصدق آبادان ) حماسه های او در بیمارستانهای خرمشهر و آبادان و بالخصوص بیمارستان طالقانی آپادانا و ایجاد بیمارستان صحرائی و اعزام کاروان بیمارستان صحرائی به آبادان او جزو آخرین نفراتی بود که بعد از سقوط سوسنگرد از شهر خارج شد وسپس از طریق پاداگن حمید به کمک مجروحین شتافت و بالاخره هر جا خطری بود بی هیچ منتی به استقبال خطر میرفت زمانی که بیمارستان شوش ( نظام مافی ) خراب شد باز مصطفی بود که مسئله را پیگیری و جهت ترمیم اقدام نمود و
بالاخره مسئولیتهای بارز مصطفی چنین بود .
1- مسئول کمیته پزشکی جهد سازندگی استان خوزستان
2- عضو فعال ستاد امداد پزشکی خوزستان
3- مسئول امداد پزشکی جبهه ها
4- عضو شورای پزشکی جنگ زدگان
5- مسئول ستادهای امداد پزشکی درسطح شهر اهواز به همراهی واحد بسیح سپاه پاسداران
6- احداث بیمارستان صحرائی در آبادان
7- راه اندازی بیمارستانهای زیر توپ و تانک دشمن
8- عضو شورای کمیسیون پزشکی استان خوزستان
9- عامل بنیان گذاری واحد پزشک سپاه خوزستان
او خالص بود ومتقی علاقه شدید او به مکتب و مذهب و بطور کلی ایمان و عملش بود که او در چنین روزی نیمه شعبان روز امید فجر مستضعفین جهان روز تولد امام حجت ، قائم منتظر مهدی موعود به لقا ء الله پیوست و شهید شد تحمل از دست
منبع : سایت فاتحان