وصیتنامه شهید سید مهدی تهامی پور زرندی
ای پدر و ای مادر و ای خواهران وبرادران عزیزم این را از این راه دور به شما بگویم به شرافتم قسم که من ازشما مفت جدا نشدم ومجانی شما راول نکردم بلکه بابت این عمل پاداش عظیم گرفتم و آن قول بهشت رضوان ازخداوند بزرگ برای خودم وهمه شما بوده اگرصبر کنید وتقوا پیشه کنید که بدرستیکه خداوند خوب وفا کننده به وعده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و اناالیه راجعون
بنام خداوند رحمان ورحیم وبه نام خداوند محمد (ص)و علی (عج)و فاطمه (س)و حسنین (ع)و به نام خداوند اولیاءالله و شهیدان ورزمند گان راه حق ازاو ل پیدایش زمین تا قیا مت وبه نام خداوند خمینی این نائب امام زمان (عج)و این امیدمستضعفان و این دشمن مستکبرا ن .
باسلام سلامی به گرمی دل مومن (نه من گنهکار)برشما ،شما عز یزا ن بهتر از جا ن من پدر ،مادر،مهدی،عباس ،معصو مه ،احمد وعلی
شما که فقط خدامی داند چقدر دو ستتان دارم و بس و همچنین سلام بر شما دوستان و اشنایا ن و اقوام عزیزم.
ای پدر و ای مادر و ای خواهران وبرادران عزیزم این را از این راه دور به شما بگویم به شرافتم قسم که من ازشما مفت جدا نشدم ومجانی شما راول نکردم بلکه بابت این عمل پاداش عظیم گرفتم و آن قول بهشت رضوان ازخداوند بزرگ برای خودم وهمه شما بوده اگرصبر کنید وتقوا پیشه کنید که بدرستیکه خداوند خوب وفا کننده به وعده است.
اگربدا نید عزیزان من قصد نوشتن خطبه ونوشته های شسته و رفته ندار م بلکه من بنده گنهکار خدا میخواهم حرف دلم را که حرف دل یک رزمنده اسلا م جهاد و شهادت است برای شما بگویم به امید خدا .دیشب برادر علیرضا معا ون برادر سلیما نی فر مانده لشکر با ما بو د درمحیط گر م وصمیمی واحد تخریب از مسئولیت خطیر ومهم برادرا ن تخریب می گفت که سرنوشت حمله در دست بچه های تخریب است چه انفجار بی مو قع یک مین مسا وی است با لورفتن حمله و درنتیجه شهادت ومجروح واسیر شدن تعداد زیادی از عزیزا ن ما .امیدوارم که خدا وند به همه ما تو فیق انجام دادن جهاد و شهادت واقعی را بدهدامید وارم من دعا می کنم شما هم دعا کنید .
پدر عزیزم خواهشهایی ازشما دا رم که امیدوار م اجابت کنید و ر وسیاه را خو شحال کنید متشکر م خدا وند به شما اجربد هد .اول آنکه من می دانم همه شمارا بسیار اذ یت کردم و آزار رساندم همه شما عزیزا ن بخصوص تو پدر عزیزم وتو مادر مهربانم ونور چشما نم بنابراین از همه شما تقاضای عفو می کنم وعا جزانه حلال بود ی می طلبم و امید وار م که خداوند به همه شما اجروتو فیق صبر بد هد چون من و اقعا “ازاینکه زحما ت شما راجبران کنم عاجزم.
پدر و مادرعزیزم اجر و پاداش شما و همه پدرا ن ومادران شهدا ازاجر من وسایرشهدا در نزد خدا بیشتر است چو ن شهدا به محض شهادت در نعمت های الهی فر و می روند ولی شما ها دوری ما را تحمل می کنید وصبرمی کنید واجراین کار شما به مراتب ازاجر شهدا بیشتر است.
موضو ع بعد این بود که به نیابت ازطرف من از همه دوستان واقوا م خاله ها وشوهر خاله ها ودایی وزن دایی ،پدربزر گ و مادربزر گ وهمه و همه حلال بود بطلبید که سخت محتاجم .
موضوع بعد این بودکه درصورت امکان حجت الاسلام سید یحیی جعفری امام جمعه ونماینده محتر م امام درکرمان بر جنازه من نماز بخوا ند و درصورت امکان در مو قع تشییع و دفن من سوره تکویر ونا زعات را برای من ازروی نوار یا چیزدیگر پخش کنید وهر موقع که بیکار شدید و حال داشتید در وحله اول سو ره تکویر ودر وحله دو م نازعات رابخوانید و ثواب آن را نثار روح محتاج به د عا و قرآن من بکنید همچنین درموقع دعا درصورتیکه دلتان شکست التماس دعادارم .نمازو رو زه هر چه بیشتر بگیرید وبخوانید بهتر خدااجرتان بدهد مخصو صا ” که در این ماه حدود 21روزه قضا دارم .کلیه کتا بهای قابل استفاده من رابه کتا بخا نه مسجدقائم بد هید البته به صورت نا شناس همچنین ازتاریخ 1361/12/10تا حالاحقوق نگرفته ام …..
درباره شهید
نام شهید : سیدمهدی تهامی پور زرندی
نام پدر : سیدماشالله
تاریخ تولد: 1344
تاریخ شهادت 1364-09-01:
محل دفن شهید : قطعه 9 ردیف 2 قبر 20 گلزارشهدای کرمان
زندگی نامه
بسمه تعالی
16مهر1364آغاز شکفتن غنچه ای بود که میرفت سالیانی لبخند گرم ونگاه مهربانش هستی بخش و جود پدرو مادری ر نج دیده و چشم به راه با شد.
تولد نخستین نو زاد خا نه کو چک اما صمیمی آنها را به ر وشنا یی امید منور سا خت و با صدای گر یه زیبا یش به شادی را دا شت .اکنون سالیان درازی است که عکس تو را در آیینه دل به عینه می بینم .از آن زما ن که چشم دنیا ئیمان محر و م ازدیدارتو شد .صدا یت بسیار پر طنین ورساست و نوای قرآنت همچنان جاو دا نه در گو ش جا نمان زمزمه گر است و یاد آور لحظه های زیبا ی با تو بو دن .برادرم غر یبا نه ر فتی و مظلو مانه ماندی آنجا که هزا ران لاله سر خ معصو مانه با مظلو میتی ابدی در سا یه سیاه ظلم مفقو د شد ند .شما برادران مفقو د ،شما همه خوبا ن گمنام گلهای معطری هستید که عا شقا نه دردشت ایثار گم شد ید تا خورشید اسلا م همیشه جا و دانه پیدا بما ند .شماشهابهای آتشینی هستیدسو زا ن از عشق الهی ر وشنایی چهره های گلگو نتان دریو م د ین نورا نیت خورشید را به تمسخرمینشیند .شما راچه بنامم ؟چه بخوا نیم که که مغروق بحر سخا وت و حیرا ن نجابت و انگشت به دهان عزم پولادین و دل مهربا ن و عاشق بنما ئیم .
آنجا که جلوگاه ظهورایثار است مجالی برای حرف باقی نمی ما ندچرا که دالان تار یک الفا ظ بسیار نا توان تر از بیا ن و تجسم رشاد تهاست و قلم ارزانتر ازهمیشه برصفحا ت سفید می لغزد تاشا ید خا طرا ت به یاد مانده ات را نوازشگر دیدگانمان نما ید .
در16مهر 1343کودکی با گر یه هایش دلهایی را به وجد آو رد که 20سال نهال امید را به شو ق پرورید و در ست در همین تار یخ به با غ الهیش سپرد کو دکی گر یست و گریه های مداومش تا 2سالگی ادامه یافت و این تنها صدای مهربا ن لالایی مادر بود که گهگاه اورا آرام کر ده وبه خواب شیرینی فرو می برد.
بهتر ین سرگرمی اش شنید ن قصه وکتابهای دا ستان بو د .کم کم بزرگ می شد بر شیطنتها و شلوغ کارهایش هم افزوده می شد .برای رفتن به مدر سه بسیار عجله دا شت .6سالش تمام نشده بود که باتو جه به اصرارزیاد و اشتیاقش به در س خواندن در مدر سه ملی ثبت نام کرد و دوسال در این مدر سه درس خواند باقی دوران د بستان را نیز در مدرسه ای نزد یک مغازه پدر ادامه تحصیل داد.درطول 5سال دبستان تقر یبا” تنهابودبعدازتعطیل شد ن کلاسش به مغا زه پدررفت وبا اوداد .دود وره راهنمایی تنها سه دوست صمیمی دا شت که بایکی ازانها به کلاس قرآ ن میر فت یاد گیری در کلاس کارا ته آشناشده بو دوسو مین نفر نیز پسرهمسا یه بو دکه باهم به کلاسهای آموزش نظا می می رفتندواونیز دوسال قبل از مهدی مفقود شد .در دوران انقلاب به اقتضای سنش در پخش اعلامیه های حضر ت امام شر کت در کشیکهای شبا نه و راهپیما یی هافعالیت می کرد .درجریا ن حمله به مسجد جامع او نیز ازکتک چماق به دستان سا وا کی بی نصیب نمانده بود.گر وههایی تشکیل داده بو د از جمله گر و ه جوا نان مبارزکه متشکل ازتعدادی از د وستان وافراد فامیل بود که برای محرومین ومستضعفین پول وکمک جمع اوری میکر د .بعدا"در جریا ن جنگ کمکها بیشتر به جبهه اهدامیشد.
کتا بهای خود وتعدادی از دوستان را جمع آوری کرده کتابخا نه ای تشکیل داده بود که به بچه های محل کتاب اما نت می داد باآغاز جنگ اونیز تشنه حضور در جبهه ها شد که متاسفا نه با مخالفت و الدین روبروشد.اما او که عاشق بودوبی قرار برای ثبت نامبه بسیج رفت اما چون فاقد رضا یت نامه بود این کارانجا م نشد .
پدر بزرگوارش می گوید:زمانی که سیدمهدی در سن 15 سالگی میخواست به جبهه برود، گفتم تو باید زمانی بروی که بتوانی کاری انجام دهی و باید خودت را نشان بدهی و در طول چهار ماه در زمینههای مختلف به او کار میدادم و توانش را آزمایش و به او نمره میدادم و بعد از این مدت به او اجازه دادم به جبهه برود.
منبع : سایت فاتحان