وصیتنامه شهید محمد ديانت
هم اينک که به جبهه مي روم و راه پر مخاطره اي پشت سر مي گذارم و به صراط مستقيم قدم مي نهم اميدوارم که مورد قبول خداي خود گردم و من اميدوارم که در اين راهي که انتخاب کرده ام سرافراز بيرون بيايم
بنام ايزد يکتا ، بنام رب بي همتا و به نام آن خدائي که مرا آفريد و مرا جان داد تا که در راهش جان فدا کنم و به نام آن کسي که به من تحرک داد که از خون انساني آگاه و فداکار باشم و با درود و فراوان به ابرمرد تاريخ ، مرد تقوي و مرد عمل خميني رو خدا فرمانده کل قوا و با درود بي کران به شهداي صدر اسلام از اولين شهيد و تا آخرين شهيد کربلاي ايران وصيتنامه خود را شروع مي کنم.
هم اينک که به جبهه مي روم و راه پر مخاطره اي پشت سر مي گذارم و به صراط مستقيم قدم مي نهم اميدوارم که مورد قبول خداي خود گردم و من اميدوارم که در اين راهي که انتخاب کرده ام سرافراز بيرون بيايم .شهادت يک نعمتي است گران قيمت که هر کس دارائيش به آن نمي رسد که اين گوهر گرانبها را بخرد .خواهرم و برادرم بدان که برادر تو به راهي قدم گذاشته است که پايان آن برايش روشن و مسير خط آن که همان اسلام واقعي است و برايش واضح است لذا بر تو است که حجابت را حفظ نمائي و ود را از آلودگي ها دور نمائي .خواهر عزيزم حجاب سياه تو خيلي بيشتر از خون سرخ من ارزش دارد .
ما خون داديم تا که پيکر اجتماع از شر فساد ها حفظ نمائيم با شما برادران و خواهران عزيز سخن مي گويم سخني که از ته قلب و آخرين لحظات زندگيم را براي شما درج مي نمائيم مبادا که رهنمودهاي امام عزيز را از ياد ببريد و مبادا که اشعار استقلال آزادي جمهوري اسلامي را ازيادتان ببريد و اما تو اي برادرم محمود و يوسف و خواهرم صغري و کبري و ؟؟؟؟ مبادا که در عزايم اشک بريزيد و گريه کنيد .من دلم مي خواهد که شما شادي و سرور نمائيد و در انزار مردم افتخار کنيد که اين چنين برادري داشته ايم روزهاي پنج شنبه که بر مزارم پاي مي نهيد و سوره اي برايم قرائت مي نمائيد سعي نمائيد اشکي که مي ريزيد در اطراف قبرم بريزيد تا اين اشکها آبي باشد براي رشد خارهايي که بدان پاي دشمن را زخمي نمائيد.
و اما تو اي مادرم ، مادر عزيزم مادري که مرا در دامان پاکت پرورش کردي .گريه برايم نکن چونکه با گريه کردنت دشمن من تو خوشحال مي کند .
مادرم من بنده حقير مديون زحمات جبران ناپذير تو هستم من نمي دانم در اين راهي که مي روم تو خوشحال کرده باشم يا نه پدر عزيزم بياد مي آورم آن روزهاي که مرا خداحافظي مي کردي و مرا در آغوش گرمت دلگرم مي کردي همچون حسيني بردبار باش خيال کن که مرا همچون علي اکبر حسين فداي اسلام مي کني پدرجان اگر به افتخار شهادت نائل شدم و جسدم به دستت رسيد مرا بغل قبر شهيد بي سر حمزه مژده به خاک بسپار تا با آن برادرم هم صحبت شوم در پايان پيروزي هر چه سريعتر اسلام و مسلمين بر کفر جهاني از خداي خود خواستارم .
برار کوچک شما محمد ديانت . 5/12/60 .
پدرجان اگر به افتخار شهادت نائل گشتم هر چه از لباس و يا چيز ديگري دارم به کميته امداد جهاد سازندگي لامرد تحويل دهيد و اگر پولي در بساط دارم به دفتر تبليغات بسيج جهت تبليغ براي برادران محروم تحويل دهيد . محمد ديانت
درباره شهید
نام:محمد
نام خانوادگی:ديانت
نام پدر:عباس
شماره شناسنامه:597
تاریخ تولد:1344/01/02
عضویت:رسمی
تاهل:مجرد
محل شهادت:شوش
تاریخ شهادت:1361/01/02
محل تولد:لامرد
زندگینامه شهید محمد ديانت
سال 1344 در خانواده ای متوسط در محله ی گهوردان از توابع شهر لامرد به دنیاآمد تحصیلاتش را تا سوم راهنمایی ادامه داد و با شروع انقلاب اسلامی در جستجوی گمشده خویش به دریای بی کران انقلاب پیوست. پس از پیروزی وارد بسیج مستضعفین شد و در سال 1360 با تشکیل سپاه در لامرد، عضو فعال این نهاد مردمی گردید. در بهمن ماه سال 1360 در حالی که تنها هفده بهار از عمر شریفش می گذشت به جببه-های نبرد حق علیه باطل رفت. در وصیت نامه¬اش نوشت من راه خودم را یافته ام و گام در راهی گذاشته ام که پایانش برایم روشن است سر انجام در عملیات فتح المبین پس از نبردی قهرمانانه با دشمن در تاریخ 2/1/1361 به آروزی دیرینه اش رسید و به خیل شهیدان پیوست.
منبع : سایت فاتحان