وصیتنامه شهید بهرام مبارکی فرمانده گردان
پس خدايا ياريت ميدهم تو هم طبق گفته ات (ان تنصرالله ينصركم و يثبت اقدامكم ) من را يارى ده و ثابت قدم كن تا نلغزم و از راه بدر نشوم و نااميد نشوم .
وصيتنامه
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى حتى كنار مهدى (عج )خمينى را نگهدار.
ما كه پيرو مكتب پيغمبر (ص) و ائمه اطهار (ع) هستيم ,بايد به اندازه توانايى خودمان به اسلام و اهداف آن خدمت كنيم و من بهترين خدمت را جهاد مى دانم . جنگ با كفر مى دانم و اين را انتخاب كرده ام . زندگى را در جنگ با كفر و طاغوت مى دانم . عاشق چنين زندگى هستم و از جنگ با كفار لذت مى برم . زيرا با چنين جنگهايى مى توانيم خودمان را بسازيم با چنين جنگهايى مى توانيم ايران ، عراق ، كربلا ، فلسطين و قدس و تمام مسلمانان و مستضعفين جهان را آزاد كنيم و با جنگ است كه مى توان صلح را برقرار كرد . جنگ با كفر بزرگترين دانشگاه مى باشد و انسان در جنگ آبديده مى شود .
امام فرمود جنگ نعمت است و مردان خدا دسته اى بودند كه تمام دارايى و زن و بچه حتى جان خويش را در طبق اخلاص گذاشته و ارزانى راه خدا كرده اند تا خود ظرف نور و حيات شده و جمع و جامعه اى را از ظلمت ، فساد و ستم ها به سمت نور حق راهنما شوند و بدين طريق صداقت خويش را به اثبات رسانده و عهد خويش را وفا كرده اند . عرض ديگر يعنى ياران و همراهان همچون تشنگان در كوير مانده شربت شهادت را مي جويند .
پس خدايا ياريت ميدهم تو هم طبق گفته ات (ان تنصرالله ينصركم و يثبت اقدامكم ) من را يارى ده و ثابت قدم كن تا نلغزم و از راه بدر نشوم و نااميد نشوم .
خدايا ديگران رفتند ، دوستانم رفتند ، چرا مرا گذاشته اى مرا گذشته اى تا امتحانم كنى ، خدايا قبل از اينكه امتحانم كنى صبر و استقامت در گناه و در مقابل دشمنان عطايم كن كه از امتحانت رد نشوم و موفق بيرون بيايم.
خدايا تو گفته اى كه هر كى عاشق من شد عاشق او مى شوم و به او بهترين نعمت كه شهادت است نصيب ميكنم پس خدايا مرا خالص گردان و بهترين نعمت را نصيبم بگردان .
چند تقاضا:
دعا براى امام را هرگز فراموش نكنيد و پيرو امام باشيد .
دعا براى یاران واقعی امام و مردان خدا و رزمندگان اسلام و اسراى اسلام فراموش نشود .
براى شادى روح شهدا فاتحه فراموش نشود.
مقدارى روزه و نماز قضا دارم كه اميدوارم از حقوقم براى روزه و نمازم بدهيد .
اميدوارم هر كه از من ناراحتى ديده مرا به حق على (ع) ببخشد.
در ضمن هر چه دارم برايم همسر , پسرم ودخترم مى گذارم و همسرم وكيل من مى باشد .در ضمن مرا يا در آبادان كربلاى خوزستان آنجايى كه هجده ماه براى خاك اسلامی اش خدمت كردم دفن كنيد يا (هر جايى كه همسرم مايل باشد ) .
و خواهش ديگرى كه دارم اين است كه هنگامى كه مرا دفن كرديد بر مزارم سينه بزنيد كه سينه زنى را دوست مى داشتم, چون به انسان روح خدايى مى دهد و اگر نتوانستيد شب هاى جمعه بر مزارم بياييد و اگر نتوانستيد ,هر جا هستيد برايم فاتحه بخوانيد . والسلام
پيامى براى اقوامم :
بدانيد كه اسلام حق است و اينكه امام خمينى عزيز مى آيند كه پرچمدار اين مكتب است و پيرو او باشيد و چيزى را با زور به فرزندانتان نقبولانيد بلكه سعى كنيد كه با عقل و منطق با آنها رفتار كنيد و بگذاريد بهترين راهى كه انسان را به اسلام واقعى و حقيقى مى رساند و رضاى خدا بيشتر در آن مى باشد انتخاب بكنند .
پيامى براى پدر ، خواهر و همسرم و فرزندانم :
اگر مى خواهيد روح مرا شاد كنيد فقط در خط اسلام باشيد .
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى (عج ) خمينى را نگهدار .
خدايا خدايا اسلام و مسلمين را پيروز بگردان . خدا نگهدار شما باشد
بهرام مباركى 28/11/64
در ضمن از مادر بزرگم و دايى كه مرا بزرگ كردند و در راه اسلام به من خدمت كردند سپاسگزارم . على جان پسر خاله عزيزم اگر زحمتى نيست اگر همسرم خواست در همدان بماند اميدوارم كه او را مثل خواهر خودت و براى او برادرى دلسوز باشى و براى فرزندانم دايى مهربان و از آنها نگهدارى و سرپرستى كنى . متشكرم .
اگر چه دنيا دوست داشتنى است اما خانه آخرت خيلى از دنيا زيباتر است ,خيلى از دنيا بالاتر و عالى تر است. اگر مال دنيا را آخر كار بايد گذاشت و رفت پس چرا انسان آنرا در راه خدا انفاق نكند و اگر اين بدنهاى ساخته شده است كه آخر كار بميرد پس چرا در راه خدا با شمشير قطعه قطعه نشود . بهرام مباركى
وصیت نامه شخصی
بسمه تعالى
وصيت نامه اينجانب بهرام مباركى فرزند دادالله شماره شناسنامه 3232 محل تولد آبادان تاريخ تولد 1337
اين وصيت نامه در رابطه با اموال و بدهكاريهايم مى باشد. اولا در رابطه با وكيل ، همسرم ناهيد آگاه فرزند على اكبر به شماره شناسنامه 333 متولد آبادان وتاريخ تولد 1341 را از طرف خودم وكيل مى كنم و كليه اموالم متعلق به او و دو فرزندم على رضا و مرضيه مباركى مى باشد و بايد حتما اموالم در اختيار همسرم و دو فرزندم قرار گيرد. در مورد منزل يك دستگاه منزل در همدان واقع در خيابان شهيد دكتر چمران كوچه سجادى بن بست شهيد رجبى كه زمينش را از طريق تعاون سپاه و زمين شهرى گرفته ام وسندش نيز به اسم خودم مى باشد و در آن دو طبقه و نيم ساختمان ساخته شده است كه در حال حاضر در طبقه اول خانواده خودم زندگى مى كنند و در طبقه دوم خانواده پسر خاله ام على سماواتى و در ضمن نحوه ساختن ساختمان و مخارجى كه در رابطه با ساختمان پرداخت شده بدين طريق مى باشد كه از بانك ملى مهديه مقدارى وام گرفته كه به اسم خودم مى باشد و در ضمن مقدارى پول به عنوان قرض از اقوام و فاميل گرفته ايم كه كل آنها مشخص مى باشد و قرار شده كه پولهاى گرفته شدهاز بانك و فاميل به طور اشتراكى پرداخت شود .
تا به حال مقدارى از قسط بانك داده شده است و كليه مخارجى كه تا به حال پرداخت شده در دو دفتر ثبت شده است. در كل قرار بر اين بوده كه كليه مخارج و خرجهايى كه ساختمان نياز دارد و وسايل مربوط به ساختمان اشتراكى پرداخت شود و قرضها نيز به طور نصف به نصف از طرف هر دو خانواده پرداخت شود مگر بدهكاريهايى كه انفرادى گرفته شده بود . در مورد مالكيت ساختمان و نحوه تقسيم ساختمان . زياد فكر كردم ولى به نتيجه اصلى نرسيده ام فقط مسائلى را توضيح مى دهم كه اميدوارم رسيدگى شود. اولا در ابتدا و قبل از ساختن ساختمان قرار براين بود كه ما يعنى من و پسر خاله ام على سماواتى فرزند ابوالحسن متولد آبادا ن تاريخ تولد1337 اين منزل را به طور اشتراكى بسازيم و استفاده از آن نيز اشتراكى باشد و در ضمن قرار بود كه اگر زمينى به اسم پسر خاله ام على فاميل سماواتى درآيد كليه مسائل آن نيز اشتراكى باشد . حال اگر دو خانواده خواست در آنجا زندگى كنند و نياز به هيچ تغيير و تحولى نبود به همين صورت بماند ولى اگر نياز به تغيير و تحول و يا مشخص شدن تقسيم بندى ساختمان و تفكيك سند مالكيت شد مسائل از طريق حاكم شرع و مراجع قانونى پيگيرى و مشخص شود . فقط اميدوارم كه تصميماتى كه گرفته مى شود به نفع هر دو خانواده بوده و هيچ گونه نگرانى پيش نيايد و هر دو خانواده رضايت داشته باشند . در ضمن حدود چهل و پنج هزار تومان پدرم و پنج هزار تومان پسر عمه ام اسماعيل آگاه از من مى خواهند به عنوان قرض گرفته ام .
در مورد روزه و نماز بايد بگويم كه نماز و روزه خيلى بدهكار مى باشم . گاهى اوقات در منطقه بوده ام كه نمى شد روزه گرفت و يا قبلا روزه اى بدهكار بوده ام و نماز هم كه قبلا سستى پيش آمده و گاهى اوقات نخوانده شده است كه اولا اميدوارم خداوند مرا ببخشد و در ضمن سعى شود از حقوقم كسى را اجير كرده و روزه و نمازم را به جا بياورد . دعا به جان امام فراموش نشود . والسلام خداحافظ . بهرام مباركى 24/7/66 خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار .
نام : بهرام مبارکی
نام پدر : داد الله
نوع عضویت : سپاه
محل تولد : همدان
تاریخ تولد : ۲۷ / ۱۱ / ۱۳۳۷
تحصیلات : دیپلم
سمت : فرمانده گردان ۱۵۴ لشگر ۳۲ انصارالحسین
محل شهادت : کرمانشاه - چهار زبر
عملیات : مرصاد
تاریخ شهادت : ۰۶ / ۰۵ / ۱۳۶۷
زندگی نامه
سردار رشید اسلام شهید بهرام مبارکی مبارز آزادهای که در سال ۱۳۳۷ در آبادان بهدنیا آمد. هنوز سنین کودکی را سپری میکرد که مادرش درگذشت و او را با کوله باری از سختیها و مشکلات وانهاد. ۱۲ ساله بود که به همدان آمد و تا هنگام اخذ دیپلم در این شهر سکونت نمود.
شهید بهرام مبارکی بعد از اتمام تحصیلات دبیرستانی بهخدمت سربازی رفت.او در هوانیروز تهران مشغول به خدمت بود تا اینکه در سال ۵۷ بهدستور امام خمینی (ره) از پادگان گریخت و در آبادان شروع به فعالیت علیه رﮊیم پلید ستمشاهی نمود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بهرام همواره در صحنههای مختلف حضور داشت تا اینکه در سال ۵۹ با شروع جنگ تحمیلی بهعضویت سپاه پاسداران درآمده و از همان جبهه آبادان به مقابله با دشمنان متجاوز پرداخت. او در سال ۶۳ به همدان مراجعت نمود و با عضویت در یگان انصارالحسین (ع) فصل نوینی از جهاد فی سبیل الهی خویش را آغاز کرد. آن عاشق خستگی ناپذیر، سالهای متمادی جسم مرارت کش خود را در آماج بلایای جبههها قرارداده بود که آنگونه مشتاق در عملیاتهای مختلف و با مسئولیتهای متفاوت، جانبرکفانه شرکت میکرد.
سرانجام شهید بهرام مبارکی، سردار دلیر سپاه اسلام در آخرین ایام جنگ تحمیلی، برگه حضور خود را در کنگره افلاکیان و صالحان در حالی دریافت نمود که با سمت فرماندهی گردان بههمراه دیگر رزمندگان تنگه مرصاد را به جهنمی از آتش و دود برای خوارج دین خدا مبدل ساخته بودند.