وصیت نامه شهید رضا ملکیان
اي جنايتكاران شرق و غرب! بدانيد كه ما از خون دادن و فدا شدن در راه آرمانها، اسلام و قرآن نميهراسيم؛ زيرا، اين شيوهي رهروان راه حسين بن علي عليهالسلام است.
بسم الله الرحمن الرحیم
خدايا! از شهر و ديار خود دور شدم، از پدر و مادرم دور شدم، از اين دنيا دل كندم، آمدم تا جان ناقابلم را در طبق اخلاص ارزاني راهت كه همان رسيدن به سعادت و كمال است كنم. آمدهام كه با خون سرخم چراغ خطري باشم براي جنايتكاران و راهنمايي باشم براي نجات انسانيت از ظلمت و فساد به سمت حقّانيت.
اي جنايتكاران شرق و غرب! بدانيد كه ما از خون دادن و فدا شدن در راه آرمانها، اسلام و قرآن نميهراسيم؛ زيرا، اين شيوهي رهروان راه حسين بن علي عليهالسلام است.
اي برادر و اي خواهر مسلمان كه در تشييع جنازهام حضور داري، مبادا گريه كني و بگويي چرا اينقدر جوان كشته ميشود. براي اين كه پرچم اسلام به اهتزار در آيد و ما مستضعفان سراسر جهان حاكميت داشته باشيم، بايد خون بدهيم.
رضا ملکیان
درباره شهید
اوّلين فرزند خانواده ملکیان در سال1336 در دامغان به دنيا آمد و رضا نام گرفت. تحصيلاتش را تا ديپلم طبيعي ادامه داد. از كودكي رنج و زحمت پدر را که ميديد، براي ياري او در هر كاري شركت ميکرد؛ كارگري ساختمان، كانال كني، كار در مرغداري و… در زمان انقلاب براي پخش اعلاميه حضرت امام خمينيرحمتالله عليه به شهرهاي مختلف مثل ساري، گرگان و مشهد سفر ميكرد.
در سوم دي هزار و سيصد و پنجاه و هفت از طريق ژاندارمري دامغان به سربازي رفت. سيزدهم مهر هزار و سيصد و پنجاه و نه وارد سپاه شد. هنوز جنگ شروع نشده بود كه به همراه دوستش حسين مجد براي پاكسازي مناطق غرب كشور از وجود ضد انقلاب وارد كرمانشاه شدند. با شروع جنگ به جبهه رفت. در مناطق عملياتي پاوه، نوسود، جوانرود و اورامانات و… حضور پيدا كرده و در عملياتها شركت داشت.
حدود يازده ماه و بيست روز در جبههها فعاليت داشت و به نترس و دلير بودن شهرت داشت. به او لقب ببر دلير كردستان داده بودند. هر كاري که از دستش برميآمد، انجام ميداد. با موتور كار ميكرد. تخريبچي بود. كار فرماندهي را انجام ميداد و حتي كار تداركات را هم به عهده ميگرفت. هفتم شهريور هزار و سيصد و شصت و يك در جاده پيرانشهربه همراه شهید ناصر کاظمی به شهادت رسيد. آن موقع او فرمانده گردان امام حسین (ع) از تیپ ویژه شهدا بود. بدنش در گلزار شهداي دامغان دفن شده است.