وصیت نامه شهید توکل قلاوند
امیدوارم که خون من باعث تقویت روحیه اسلامى شما شود وجزازاسلام پیروى نکنید.
بسم الله الرحمن الرحیم
ربناافرغ علیناصبراوثبت اقدامناوانصرناعلى القوم الکافرین .
خدایاتوچقدربرمن ضعیف وبیچاره رحم کردى که مراازگمراهى نجات داده وبه سوى راهت هدایت نمودى خدامن خودم رابهترازهرکس می شناسم وتوازمن برجانم آگاهترى ،خدااین انقلاب توبودکه باعث نجات من از آن همه بدبختیها و خطا ها و گناهان بیشمار شد .
خدا مى دانم اگر تا آخر عمرخود را صرف تلاش درراه اینانقلاب بکنمدینخود را نسبت به آن نتوانسته ادا کنم و جان و خون بى ارزش من در برابر این انقلاب قابل مقایسه نیست و این را نیز مى دانم که لایق یکى از بخششهاى تو با آنهمه گناه نمى باشم تا برسد به اینکه شهادت را با آنهمه مقام بالایش نصیب من گردانید ولى خدا این انقلاب زیاد به گردن امثال من حق دارد و خون ناچیز من در برابر آن ارزش ندارد آنچه مرا امیدوار به شهادت کرده بخشش و مهربانى توست که همیشه شامل حال من بوده است.
خدایا این جنگ که تازه اول کار است وخون و جان من که در اختیارتوست هرآنچه که تو به آن راضى هستى و باعث خدمت بیشتر به دینت خواهد شد آنرا قرار ده . خدایا با این لطف بزرگى که کرده اى و میلیونها مسلمان و انسان را از انحراف و بدبختى نجات داده اى و با آنکه این انقلاب توزیاد به گردن ما حق دارد خدا چطورباور کنم حرف عدهاى را که مى گویند این خدمت ناچیز که در این مدت کوتاه بس است و باصطلاح مرا راهنمائى مى کنند خدایا تو خود آنها را هدایت کن .
آرى موقعى که این راه را انتخاب کردم آن را با تمام وجودم حس کرده مى دانستم که در آن رنج و زحمت و سختى ظاهرى است ولى یقین داشتم که در آن خوارى و ذلت و پستى و فرومایگى نیست و آن عین شرف ، شجاعت ، افتخار و سرافرازى در دنیا و آخرت است .
وصیتم به هر مسلمان از مرد و زن چه مى تواند جز پاسدارى از انقلاب اسلامى باشد، اى مسلمانان قدر این انقلاب افتخار آفرین و وارث خون تمام شهیدان راه حق و آزادى از او ل تا کنون را بدانید و کفران نعمت نکنید اگرچنان باشد هم عذاب الهى رابراى خود خریدهایدوهم خیانت به خون تمام شهدا کردهاید . دعایتان شب وروزاین باشدکه خدااین انقلاب رابه انقلاب جهانى مهدى ( عج ) که خودوعده داده متصل گردان .
درضمن همانطورکه تابه حالدرتمام مشکلات صبرکرده اید,همانطورنیزدرآینده صبرکنیدکه خدا وعده داده که اگردرجهادتقواوصبرپیشه کنید کمکتان خواهدکرد.همانطورکه تابه حال به این صورت بوده است . وصیتم به خانواده این است که درشهادت من نه تنهاناراحت نباشید بلکه شادبوده وبه شهادت من افتخارکنیدوبدانیدکه تکلیف است براى هرخانواده مسلمان که دراین انقلاب خون بدهدکه تابحال این فیض نصیب خانواده مانشده است ،مگرخون من رنگینترازخون کدامیک ازاین شهدابوده است موقعى که تمام امامان ماخون خودرادرراه دین میدهند خون من بیچاره درمقابل دین ناچیزاست ومااگرمسلمانیم پس مرگ رانبایدانکارکردومرگ براى مسلمان زندگى است پس چه بهترکه درراه دین انسان باافتخارشهیدشودودین اسلام پایداربماند,مباداازخون من برخلاف اسلام عمل شودکه روح من باهرگونه عملى کهدرجهت خلافانقلاب باشد ,مخالف است .
امیدوارم که خون من باعث تقویت روحیه اسلامى شما شود وجزازاسلام پیروى نکنید.
اگرجسدمن به دست دشمن افتاد زیاد ناراحت نباشید که اگرشادى کنید دشمنان اسلام خواهند خورد وبه یادعاشوراى کربلاباشید. برادرم جهانبخش راحتما به حوزه یاسپاه بفرستیدهرکدام راکه خودش انتخاب کرد،به دوستانم تبریک گفته وباعث تقویت روحى آنهاشویدوآنچه اشتباه ازمن دیدیدبرمن ببخشید. وبدانید اسلام پیروزاست وچپ وراست نابوداست.
پاسدارراه انقلاب وامام : توکل قلاوند والسلام
درباره شهید
در طلوع خورشید یکی از روزهای سال 1340 در منطقه مهرزیل از توابع بخش الوار گرمسیری شهرستان اندیمشک کودکی پای بر عرصه گیتی نهاد که بعدها سردار گمنام منطقه لقب گرفت.
« توکل » بیشتر دوران کودکی را در روستای قلعه رزه طی نمود ودوره راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان اندیمشک به پایان رساند از آنجا که دارای روحیه همراه با اتکا به نفس قوی و جوانی زیرک و باهوش در تحلیل مسائل سیاسی بود در کوران انقلاب نقش مهمی را بر عهده داشت.
شرکت خود و دوستان وی در راهپیمایی های اوایل انقلاب و پیروی از خط امام از جمله فعالیتهای شهید « توکل قلاوند » بشمار می رفت.
گاه مدتها از خانه دور می ماند و بدون اطلاع خانواده در تشدید حرکت توفنده انقلاب و سرنگونی رژیم منحوس پهلوی ولو با چسباندن عکس حضرت امام خمینی (ره) شرکت فعال می نمود.پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی نیز در بوجود آمدن سپاه نقش مهمی داشت. در سالهای اولیه انقلاب که اندیمشک دچار سیل شده بود با دیگر دوستانش به کمک رسانی مردم سیل زده پرداخت و در اینامر متحمل زحمات زیادی شد.
در دوران اوج بحث های گروهکها بویژه گروهکهای خیابانی بعلت مطالعه و تحقیق فراوان در مقابل این جریان طرناک نیز با حوصله و جدل منطقی سعی در سالم سازی افکارداشت. با شروع غائله کردستان شهید توکل قلاوند عازم آن استان شدو در مدتی که در کردستان حضور داشت که سه تا شش ماه بطول انجامید حتی یکبار به مرخصی نیامد و تنها یکبار پیک سلامتی ایشان از طریق نامه دریافت شد. در اواخر سال 59 پس از غائله کردستان بمدت دو ساعت در منزل بودند و پس از آن عازم منطقه دشت عباس شدیعنی آغاز زندگی توکل در نبرد هشت ساله.
توکل به همراه گروهی از جوانان متدین دزفول و اندیمشک در عملیاتهای چریکی و جنگهای نامنظم شرکت داشت و از دهلران تا فکه را زیر پوشش عملیات خود قرار داده و مانع از نفوذ نظامی عراق شد در این منطقه که تعدادی کمپ قرار داشت پس از عزیمت فرمانده یکی از کمپها مسئولیت آن به توکل پیشنهاد شد. کار کمپها جلوگیری از نفوذ ارتش عراق و شناسایی نیروهای دشمن بود که توکل در این مورد بخصوص در شناسایی از تبحر خاصی برخوردار بود و از همانجا بود که کمپ ایشان معروف شده بود به کمپ قلاوند. فرماندهی وی تا زمان آمادگی نیروها برای آغاز عملیات پیروزمند فتح المبین ادامه داشت ایشان اطلاعات بسیار زیادی را در مورد تحرکات و نقل و انتقال دشمن به دست آورد این فعالیتهای مستمر وی باعث گردیده بود که نیروهای ارتشی نیز که در همان زمان در منطقه حضور داشتند به وی علاقه خاصی پیدا کنند.
از خصوصیات دیگر ایشان تواضع و اخلاص ایشان بود که زبانزد همرزمانش بود او کمک به مستمندان را وظیفه مهم خویش می دانست به گونه ای که حقوق خود که مبلغ 2 هزار تومان بود را به حساب 100 امام (ره) واریز می نمود. در عملیات فتح المبین از جمله ارتفاعات مهم سمت چپ دشت عباس بود که از آن دشمن استفاده نموده و شهرهای دزفول اندیمشک و شوش را مورد هدف گلوله توپ خود می گرفت شهید توکل به عنوان مسوول اطلاعات عملیات تیپ 27 حضرت رسول (ص) و نیز هدایت وهمرزمی سردار غریب حاج احمد متوسلیان و نیز سرداران رشیدی چون صفوی و رشید رشادتی بی نظیر از خود بر جای می گذاردبه گونه ای که قبل از شکستن خطوط مقدماتی جبهه به دلیل آشنایی کامل با منطقه گروهی را در پشت توپخانه دشمن مستقر نمود و قبل ازآغاز عملیات این ارتفاع را از لوث وجود دشمن بعثی پاک می سازد.
پس از عملیات غرورآفرین فتح المبین مادر ایشان بدلیل شایعات گوناگون راجع به فرزند عزیزش در بستر بیماری می افتد و پس از آن چشم از دنیای مادی برمی بندد. اما اینها از اراده خلل ناپذیر توکل چیزی نمی کاهد و او را از ادامه مسیرش بازنمی دارد ایشان بدلیل حفظ منطقه آزاد شده حتی در مراسم تشییع پیکر مادر مهربان خود نیز حاضر نمی شود و تا اربعین آن سفر کرده در سنگر خط مقدم می ماند.پس از عملیات با توصیه دوستان در منطقه الوار گرمسیری حاضر می شود و از جمله اقدامات ایشان تشکیل بسیج عشایر سپاه پاسداران شهرستان و نیز برخورد قاطع با عناصر ناباب از دستگاههای اداری می شود و در همین ایام روح بلند توکل بی قرار حضور در جبهه را می نماید و لذا هیچکدام از مسوولیتهای محوله او را از حضور در خط اول جبهه باز نمی دارد و وی در تاریخ 26/10/61 از اندیمشک به جبهه اعزام و بهمراه شهید والامقام مهدی زین الدین فرمانده تیپ 17 علی ابن ابیطالب (ع) قم به عنوان مسئول اطلاعات عملیات آن تیپ مشغول می شود که در آن هنگام سردار باقری جانشین فرمانده یگان نیروی زمینی سپاه به واسطه شناختی که از شهید توکل داشته وی را به قرارگاه نجف اشرف منتقل می نماید. تقریبا13 روز شهید توکل درقرارگاه نجف اشرف و در واحد اطلاعات عملیات قرارگاه به خدمت خود ادامه می دهد که در تاریخ 9/11/61 بهمراه سرداران شهید باقری بقایی رضوانی و مومنیان به آسمان سبز عشق نقب نور می زند و به شهادت این آرزوی دیرین خویش دست می یابد.
منبع : سایت فاتحان