وصيتنامه شهيد قهرمان رضاپور در مورخه 13/6/61
بسم الله الرحمن الرحیم
اى كسانيكه اجمالى از زندگى و آرزوى مرا مى خوانيد به خداى واحد بدانيد كه پيروزى ازان ماست چون ما در جبهه حق و دشمن در جبهه باطل ما از اسلام و وطن دفاع مى كنيم امام دشمن از تاريكى به تاريكى ميرود ما از كشته شدن نمى ترسيم اما دشمن مى ترسد .
پدران و مادران خواهران و خويشان براى آخرين بار رويتان را ديده بوس نموده ام و مرا حلال كنيد .
اينجانب كه از خدمات اجتماعى،فرهنگى و سياسى پرورش يافته ام شب و روز در سنگر اسلام و اسلاميان در تداوم خط سرخ (لا اله الا الله ) به رهبرى حسين زمان نايب امام عصر (عج ) خمينى بت شكن آماده شربت شهادت هستم .
برادر وصيتى كه در آخرين وصيتمان است كه يك برادر دارم به اسم سلمان رضاپور به سپاه پاسداران استخدام نمائيد بگذاريد يادگارى از من باقى بماند .
و برادر در آخرين وصيتنامه ام چهار مراحل است آنها را بيان كنيد در مراحل اول هنگام شهادت دو چشمانم را باز بگذاريد تا نگويند كور كورانه اين راه را پيموده در مراحل دوم اگر ميدانستم كه در جنگ كشته مى شدم پدر و مادرم بر سر جنازه ام نيستند غسلم دهيد .
اولين اجرتان با خداست . ثانيا اگر توانستيد مرا به استان كردستان شهرستان بيجار بخش چتاق زادگاهم ببريد و اگر نتوانستيد هم چون به دستور قرآن كه مى فرمايد كل يوم عاشورا كل ارض كربلا .
همانجا مرا غسل ميت بدهيد و دفنم بنما . در مراحل سوم بر روى قبرم كلمه ناكام ننويسيد زيرا كلمه بيشتر از اين نتوانستم پيدا كنم كه در راه خدا كشته مى شوم . برادران در آخرين وصيتنامه ام با شما خداحافظى مى كنم خدا يار و نگهدارتان باشد به اميد پيروزى رزمندگان سپاه حق عليه با طل .
اين وصيتنامه را در تاريخ 19/4/61ساعت 5/12شب نوشتم واالسلام عليكم و رحمه الله و بركاته .
به خورشيد و ماه و به وجدان قسم
به دين آئين قرآن قسم
زير بار ستم نمى كنم زندگى
جان فدا مى كنم در راه آزادگى
جانباز قهرمان رضاپور
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نكهدار
اللهم ارزقنا توفيق الشاده فى سبيل