نقطه شروع
18 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته
به نام خدا
خاطره ای کوتاه از شهید حسن شفیع زاده
تدارکات، یک تلویزیون بهش داد، قبول نکرد . مسئول تدارکات، تلویزیون را پشت ماشینش گذاشت . شفیع زاده هم تلویزیون رو از ماشین برداشت و گذاشت رو زمین . گفتم : چرا این هدیه راقبول نمیکنی؟ گفت :"میدونی، ناخالص بودن عمل، نقطه شروعی داره، من نخواستم این عمل نقطه شروعی در زندگی من باشه میخوام ذرهای ناخالصی در عملم نباشه …