نجوا با غروب شلمچه
«روی زمین دنبال آسمان نگردید. هر چه هست آن بالاست» این جملهایست كه از كودكی به ما گفته بودند، و این را كرده بودند به قانونی بدون استثنا و تبصره. امروز من میخواهم یكی از استثناهای این قانون را رو كنم. گرچه زحمت پیدا كردن آن را من نكشیدهام. برای پیدا كردن تبصرههای این قانون، یك عالمه خون ریخته شده است. باور كن!
«روی زمین دنبال آسمان نگردید. هر چه هست آن بالاست» این جملهایست كه از كودكی به ما گفته بودند، و این را كرده بودند به قانونی بدون استثنا و تبصره. امروز من میخواهم یكی از استثناهای این قانون را رو كنم. گرچه زحمت پیدا كردن آن را من نكشیدهام. برای پیدا كردن تبصرههای این قانون، یك عالمه خون ریخته شده است. باور كن!
*****
عملیات كربلای چهار تمام شده بود و هنوز خاطره شهادت بسیاری از بچهها از اذهان زدوده نشده بود كه باید رزمندگان و مردم شهد شیرین پیروزی را میچشیدند، كه اینها را یكی از فرماندهان عملیات كربلای پنج میگوید. میگوید تمام جوانب را بررسی كردیم.
*****
شناسایی منطقه كار راحتی نبود. محور «شلمچه» از همه محورها مهمتر بود. شلمچه دروازه بصره بود. از این نقطه میتوانستند به دشمن نفوذ كنند. البته راحت هم كه نه. دشمن محكمترین مواضع و موانع را برپا كرده بود. بررسی منطقه كلی وقت میبرد. دشمن در منطقه آب رها كرده بود. خط اولش، دژ محكمی بود با سنگرهای بتونی. پشت آن تانكها مستقر بودند و به خوبی بر منطقه اشراف داشتند. خط دوم و سوم كه كانال بود، خط چهارمش هم پشت نهر دوعیجی بود. خط پنجمی هم بود كه قرارگاه تاكتیكی دشمن بود و مركز توپخانه، و تازه این همه ماجرا نبود.
*****
19 دی ماه 1365 بود. ساعت یك و نیم شب. دشمن اینطور استدلال كرده بود كه فعلاً ایران بعد از عملیات ناموفق كربلای چهار، قادر به انجام عملیات جدید نیست. نیروهای عراقی كمكم به سمت فاو رفته بودند تا در بازپسگیری آنجا حضور داشته باشند. اینجا بود كه رزمندهها، زمان را به دست گرفتند. حمله نیمهشب بسیجیها در شرق بصره، دشمن را گیج كرده بود. دشمن غافلگیر شده بود. رمز مقدس «یا زهرا(س)» داشت كار خودش را میكرد.
*****
شكستهای پیاپی، دشمن را به این نتیجه رسانده بود كه به جای حالت تهاجمی، حالت تدافعی بگیرد. به همین دلیل، دست به كار شد و در شلمچه، موانع وسیعی به شكل «ن» ساخت كه دهانه باز آنها به عرض سیصد متر به طرف ایران قرار داشت. ارتفاع این موانع، به هفت متر میرسید. ساخت این نونیها كار را برای ما دشوار ساخته بود. دیدی كه عراق از اطراف این گودال به سر رزمندههای ایرانی داشت، امكان هر تحركی را از آنها میگرفت و ما برای فتح هر یك از این موانع، شهدای بسیاری را تقدیم كردیم. اما بالاخره ایمان و اراده رزمندگان از سد تمامی موانع گذشت.
19 دی ماه 1365 بود. ساعت یك و نیم شب. دشمن اینطور استدلال كرده بود كه فعلاً ایران بعد از عملیات ناموفق كربلای چهار، قادر به انجام عملیات جدید نیست. نیروهای عراقی كمكم به سمت فاو رفته بودند تا در بازپسگیری آنجا حضور داشته باشند. اینجا بود كه رزمندهها، زمان را به دست گرفتند. حمله نیمهشب بسیجیها در شرق بصره، دشمن را گیج كرده بود. دشمن غافلگیر شده بود. رمز مقدس «یا زهرا(س)» داشت كار خودش را میكرد
*****
خیلیها زیر رگبار گلوله، فقط «هدف» را میدیدند و بهانهای برای برگشتن نمیآوردند. آنچه در شلمچه مهم بود، این بود كه رزمندهها، سرعت عمل را به دست بگیرند. در صورت تسط بر این منطقه، ایران میتوانست برتری خود را در جنگ ثابت كند… .
*****
باید جاده شلمچه باز میشد. برای پشتیبانی رزمندهها، به میدان آمدند. گرچه همه عوامل دست به دست هم داده بودند تا پیشروی رزمندگان اسلام كند شود، بچهها به خوبی از پس تجهیزات بالای دشمن برآمدند. 45 روز تهاجم و مقاومت!
*****
ارتش عراق مثل اژدهای دو سری بود كه رزمندهها با این عملیات، یك سرش را داغان كرده باشند، سر دیگرش وحشی شده بود. میغرید، شكست را باور نداشت. روزنامه Observer چاپ پاریس نوشت: «برای اولین بار از آغاز جنگ تاكنون، ناظران و كارشناسان غربی درباره امكانات دفاعی عراق دچار تردید شدهاند.» هفتهنامه نیوزویك هم نوشت: «تهاجم ایرانیها در نزدیكی بصره، حداقل یك چیز را درباره جنگ ایران و عراق تغییر داده و آن، این است كه برای اولین بار طی چند سال گذشته، این احتمال را كه یك طرف حقیقتاً بر دیگری پیروز شود، مطرح ساخته است.»
خیلی ها شملچه را با غروبش میشناسند. غروب كه میشود، سرخی آسمان كه جای خورشید را میگیرد، حزن عجیبی میریزد در دلهای عاشق. آدم انگار دیوانه میشود. انگار یك عالمه حقیقت، یك عالمه ذكر، یك عالمه صدا و ناله میخواهند هجوم بیاورند به مغزت و تو در امان نیستی از همه اینها
*****
خیلی ها شملچه را با غروبش میشناسند. غروب كه میشود، سرخی آسمان كه جای خورشید را میگیرد، حزن عجیبی میریزد در دلهای عاشق. آدم انگار دیوانه میشود. انگار یك عالمه حقیقت، یك عالمه ذكر، یك عالمه صدا و ناله میخواهند هجوم بیاورند به مغزت و تو در امان نیستی از همه اینها. عجیب است… آدم در هجوم این همه باشد و لذت ببرد، عشقبازی كند، خودش را بیندازد روی خاك و خاك را مشت كند و توی دست هایش بگیرد.
خیلیها شلمچه را با غروبش میشناسند. اصلاً نذر میكنند كه غروب به شلمچه برسند. نجوای غروب شلمچه با بقیه ساعات روز فرق میكند. فقط باید یك بار امتحانش كرد.
*****
شلمچه هنوز هم گلوگاه عراق است. كمی آن طرفتر حسینیه شلمچه قرار دارد، با نشانههای پر رنگ پایداری… تانكهای به گل نشسته، مینهای خنثا نشده، كلاه و قمقمههای سوراخشده، نخلهای بیسر، اول حرفم از تبصره و استثنا نوشتم. میخواهم بگویم دریچههای آسمان، توی خاك شلمچه پر بود، قدم به قدم!
منبع:سایت فاتحان
برای شادی روح هیدان صلوات