مسابقه دوی شهید بابایی با یک موتور
به نام خدا
یک روز با عباس سوار موتور سیکلت بودیم. تا مقصد، چند کیلومتری مانده بود. یکدفعه عباس گفت:« دایی نگه دار!»
شهید عباس بابایی، در سال ۱۳۲۹، در شهر قزوین و در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. از همان کودکی به خاطر هوش بسیاری که داشت، مورد توجه خانواده و مردم قرار گرفت. وی تا پایان دوره متوسطه، در زادگاه خود به تحصیل مشغول بود.
در همین سال های نوجوانی، یک روز با دائی خود همسفر می شود. دائی وی در این باره می گوید:
با عباس سوار موتور سیکلت بودیم. تا مقصد، چند کیلومتری مانده بود. یکدفعه عباس گفت:« دایی نگه دار!» متوجه پیرمردی شدم که با پای پیاده در مسیر می رفت.
عباس پیاده شد، از پیرمرد خواست که پشت سر من سوار موتور شود. بعد از سوار شدن پیر مرد، به من گفت: دایی جان! شما ایشون رو برسون، من خودم پیاده میام.
پیرمرد را به جایی که می خواست برود، رساندم. هنوز چند متری دور نشده بودم که دیدم عباس دوان دوان رسید؛ نگو برای این که من به زحمت نیفتم، همه مسیر را دویده بود. …
جالب است بدانیم، عباس پس از موفقیت در کنکور سراسری، در حالی که در رشته پزشکی پذیرفته شده بود، به دلیل علاقه به خلبانی، داوطلب تحصیل در دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد.