لودر (از خاطرات شهید مصطفی احمدی روشن)
05 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته
بسم الله الرحمن الرحیم
هفته ای چهار پنج بار بین نطنز و کاشان و تهران می رفت و می آمد.
نه یک ماه و دوماه، نه یک سال و دوسال؛ هشت سال کارش همین بود.
ساعت چهار صبح می نشست توی ماشین و راه می افتاد.
گاهی وقت ها تازه ساعت یازده شب جلسه اش شروع می شد.
بعد از آن راه می افتاد و می آمد سمت تهران، هفت صبح توی تهران جلسه داشت.
خستگی نمی شناخت. به قول بچه ها لودری کار می کرد
.یک بار حساب کردم، مصطفی شاید این مدت بیشتر از پانصدهزار کیلومتر رفته و آمده؛ ده برابر دور کره ی زمین.
منبع:ابر و باد
خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا
برای شادی روح شهیدان صلوات