قحطی بیسیم در شب عملیات
به نام خدا
همت و عباس مأیوس از رسیدن مرکز پیام، به کنار خاکریز نقطه رهایی رفته و گردانهای تیپ را برای عملیات هدایت میکردند؛ در آن شب، گردانهای تیپ 27 و ده تیپ دیگر سپاه، سومین مرحله از عملیات رمضان المبارک را به سرانجام رساندند.
جلسه توجیهی مرحله سوم عملیات رمضان، عصر روز چهارشنبه 30 تیرماه 1361 با حضور شهید همت، فرمانده تیپ 27 محمدرسولالله (ص) به همراه عباس کریمی، مسئول واحد اطلاعات عملیات تیپ 27 در مسیر اهواز به سمت منطقه زید برگزار شد؛ آنچه که در این جلسه گذشت، نحوه و نتیجه اجرای این عملیات در ادامه میخوانید:
***
همت: تصور خودم این است که اگر امشب عملیات به لطف خدا تا ساعت 1:00 [بامداد پنجشنبه 31 تیرماه 1361] به خوبی انجام بشود، فرصت این هست که بلدوزرهای خودی بتوانند خاکریز را به طرف داخل خاک عراق ادامه بدهند.
کریمی: حاجی، یک مسأله! از قسمت کانال، اینها[عراقیها] نمیتوانند با استفاده از تانک، بچهها را در پشت خاکریزی که به دژهای مثلثی وصل خواهد شد، بزنند؟
همت: ما بزنیم یا دشمن؟
کریمی: دشمن.
همت: دژهای مثلثی یک مقدار نسبت به خاکریزی که قرار است بزنیم، حالت سرکوب دارند؛ عراقیها این امکان را دارند که آنجا بچهها را بزنند.
کریمی: پس باید این خاکریز در دست احداث را به صورت دو جداره بزنند.
همت: نظر مسئولین مهندسی هم این بود که این خاکریز را دو جداره احداث کنند؛ اتفاقاً اگر اینها خاکریزشان را کم ارتفاع بزنند، دشمن این امکان را پیدا میکند که آتش خودش را بریزد پشت سر نیروی ما. اگر امکان عبور گلولههایش از بالای این خاکریز به سمت پشت کانال وجود داشته باشد، خب مسلما بچههای ما را خواهند زد. حالا انشاءالله آنجا خداوند دشمن را کور میکند.
کریمی: در رابطه با میادین مین دشمن، نظرم این است که باید پیشبینی لازمه را کرد؛ مقصودم این است که چون این بار تعداد گردانهای عمل کننده تیپ ما به نسبت حملات قبلی کمتر است، از این لحاظ دردسر کمتری داریم.
همت: الان واحد تخریب، 10 نفر تخریبچی به این گردانها مامور کرده. حالا اگر مسؤولین گردانها امشب در جریان حرکتشان مدیریت به خرج بدهند، میتوانند تخریبچیها را پیشاپیش ستون گردانهایشان به همراه گروههای آر.پی.جیزن حرکت بدهند. این کار دو فایدهی اساسی دارد؛ اولا ستون ناغافل با کمین دشمن برخورد نخواهد کرد، در ثانی؛ اگر سر راه بچهها میدان مینی وجود داشته باشد، تخریبچیها می روند و شناسایی میکنند تا سریع این مینها را خنثی کنند. چون میادین مین احداث شده در این منطقه، نه با سیم خاردار مشخص شدهاند و نه به صورت منظم و در چند ردیف و چند متر استاندارد آنها را مهندسی دشمن احداث شده و میشود به راحتی آن را خنثی کرد.
کریمی: البته حدس میزنم عراق هیچ وقت موقع چنین کاری نمیکند. فکر نمیکنم همین جوری در دشت مین را بریزد و برود؛ صدرصد وقتی میدان مین احداث کند، دور آن نبشی، سیمخاردار یا چوبی، چیزی بر زمین میکوبد، که حداقل نیروهای خودش نسبت به موقعیت میدان مین توجیه باشند. البته حاجی! هدف دشمن نیست که در همان منطقهای که فعلا مستقر است، باقی بماند، متوجه هستید؟ دشمن در آینده قصد دارد بیاید و این خاکریزهای ما را بگیرد.
وجود این خاکریزها در دست ما در داخل خاک عراق ، خیلی یه ضرر دشمن تمام میشود. به همین دلیل است که میبینیم هر روز دشمن در این منطقه تحرک دارد؛ واحدهایش در یک نقطه ثابت مستقر نمیشوند.
همت: بله.
کریمی: به همین دلیل، نمیتواند در نقاط ثابت و مشخص میدان مین احداث کند. ولی بچههای تیپهای دیگر ما دیده بودند که اینها دارند مینگذاری میکنند. البته در منطقهای که به تیپ ما محول شده، وضع اینطور نیست. در این قسمت، دشمن شب واحدهایش را عقب میکشد و روز آنها را مجدداً به جلو میفرستد.
همت: فکر نمیکنم شبها واحدهای دشمن بیش از یک کیلومتر تا 1500 متر به عقب بروند؛ عقب کشیدن بیش از این مقدار به ضرر دشمن است.
کریمی: حدوداً همین مسافت عقب میکشد، فکر میکنم در حدود یک تا یک کیلومتر ونیم واحدهایش را عقب میکشد.
همت:[با اشاره به خاکریزی در حاشیهی جاده به کریمی میگوید]: این خاکریز، در واقع یکی از موانع بازدارندهی دشمن در درون اشغال خرمشهر، در ضلع شمالی شهر محسوب میشد. میبینی که؛ به صورت شرقی – غربی [از غرب به شرق] احداث شده. خلاصه، این خاکریز، اول دشمن بود، به فاصله شش کیلومتر بعد از این خاکریز، دشمن در مقابل ما یک دژ احداث کرده بود که ما به آن میگفتیم «خاکریز کانال». یک کانال آب جلوی آن خاکریز ایجاد کرده بود با این مشخصات؛ عرض کانال حدود 5/1 متر و عمق آن 2 متر. داخل کانال را هم آب بسته بود.
در جریان عملیات الیبیتالمقدس، وقتی دشمن خاکریز اول- یعنی همین خاکریز- را از دست داد و نیروهایش عقب نشینی کردند، رفتند طرف خاکریز دوم و نیروهایش ریختند داخل آب. منتها قبل از خاکریز اول و دوم، این کانال را هم در اینجا پیشبینی و احداث کرده بود. خودت که میبینی؛ خاکهایی که بر اثر حفاری کانال خارج کردهاند، در طرفین کانال دیده نمیشود. دشمن خاکها را با کمپرسی از منطقه خارج کرده بود. در نتیجه چون زمین در اینجا صاف و مسطح است، هر کس که شب در اینجا حرکت کند، ناغافل میافتد توی این کانال! این سه احداث مانع بازدارنده را عراقیها برای حفظ شهر پیشبینی و احداث کرده بودند. خدا شاهد است عباس – نبودی – از لحاظ دژهایی که این بابا دور خرمشهر احداث کرده، خودم فکر میکنم جزو قویترین دژهای دفاعی در طول تاریخ جنگهای جهان بوده. خدا شاهد است!
عباس! برای محافظت از تمام ضلعهای شمالی، جنوبی و شرق و غربی خرمشهر، دشمن محاسبه کرده بود و مانع ایجاد کرد؛ اعم از دژ، سنگرهای دفاعی، سنگر تیربار، خاکریز، میادین مین، تخریب ساختمانها و ایجاد میادین مین در سه محور داخل شهر و سرانجام کانالهایی که در رودخانهی «کارون» احداث کرده بودند. خیلی وحشتناک بود. در عملیات فتح خرمشهر، واقعا خدا به ما کمک کرد.
لحظاتی پس از غروب آفتاب روز چهارشنبه 30 تیر1361 همت رو به عباس کریمی میگوید:
همت: الان شما با فرماندهان گردانهای انصار و حبیب هماهنگ کنید تا اینها در شروع حرکت خودشان تسریع کنند.[از روی نقشه، خاکریزی را به کریمی نشان می دهد و میگوید] این خاکریز، در حکم عایق مناسبی است تا نیروی عمل کننده حد چپ تیپ دزفول جوری حرکت کند که چپ متمایل نشود و بچههای انصار هم به آنها برخورد نکنند، که یک وقت اشتباهی همدیگر را بزنند. این خاکریز، حفاظ خوبی است، البته در ازای خاکریز فقط یک کیلومتر است، اما میتوانند بچههای ما در کنار آن به سمت عمق دشمن حرکت کنند.
کریمی: پس بگوئید فرماندهان گردانهای انصار و حبیب به اینجا بیایند تا در اینباره با آنها هماهنگی بشود دیگر.
همت: فرستادم دنبالشان، خالصی آمد توجیه شد. محمدی؛ دارد میآید. برادر عباس! از شما خواهشی که دارم این است که بروید با تیپ 7 ولیعصر (عج) دزفول هماهنگ کنید و کسی از مسئولینشان را بیاورید تا ما به اینها حد پیشرویشان را توجیه کنیم که مانع از برخورد بچههای آنها به بچههای خودمان بشویم. الان دیگر هوا تاریک میشود و چشمهایمان دیگر چیزی نمیبیند.
کریمی: باشد، بسیار خوب. الان از اینجا شروع کنیم دیگر حاجی!
همت: الان از کجا شروع میکنید؟
کریمی: صبح که آمدهام تحویل گرفتم، پانصد متر آن مشخص است دیگر. حدها مشخص هستند؛ یعنی از لب پانصد متر. البته مسئولین تیپ7 دزفول گفتند ما خودمان گرایی داریم که از روی همان جلو میرویم. گفتند از همان طرف ما میرویم.
همت: ببین! از انتهای جاده تا نقطهای که خط در دست تیپ ما است، مساحت حدود 1700 متر است. در سمت راست ما مسافتی بالغ بر 500 متر به تیپ 7 ولیعصر(عج) دزفول واگذار شده. حالا این بردارها میخواهند از کجا حرکت کنند؟ شما بروید پیش مسئولین تیپ دزفول نقطهی حرکت اینها را تعیین کنید.
کریمی: باشد، من الان میروم.
همت: پس، زودتر، تا هوا روشن است برو و برگرد؛ جنگی!
کریمی: بسیار خوب.
همت: منور داری؟
کریمی: نه. سعید[قاسمی؛ معاون اطلاعات تیپ 27] را با آن فرستادم این کار را بکند، سعید هم دیر کرده.
شامگاه چهارشنبه 30 تیر1361 در حالی که همه چیز برای آغاز مرحلهی سوم عملیات آماده میشد، مخابرات تیپ 27 هنوز نتوانسته بود نفربر حامل دستگاههای «مرکز پیام» فرماندهی را به قرارگاه تاکتیکی تیپ برساند به همین خاطر همت خطاب به جعفر جهروتیزاده میگوید:
همت: بروید یکی از بیسیمچیهای گردان میثم را بیاورید اینجا… جعفر! برو یکی از آن ها را بیاور فعلا اینجا دم دست ما باشد.
لحظهای بعد جهروتیزاده به همراه بیسیمچی گردان میثم، به نزد همت برمیگردد.
همت: بیا برادر … بیا این گوشه بنشین… عباس!
کریمی: بله!
همت: بیا بنشین کنار این، «فرکانس اصلی» را به او بده… ضمناً به این بگو فرکانس خودش را فراموش نکند…فرکانس خودش را حفظ کند!
کریمی : چشم الان این را هماهنگ میکنم.
همت پس از توصیههای لازم به عباس خطاب به صیاد؛ رانندهاش میگوید:
تو همین بیرون بمان، هر کدام از نفرات واحد تدارکات گردانها آمدند، آنها را بفرست بروند پیش نفرات تدارکاتی «گردان انصار».
صیاد: بله، بله.
عباس کریمی به نزد صیاد میآید و آنها باهم صحبت میکنند.
صیاد: خدا به حق قرآن به تو توفیق بدهد.
کریمی: ما که پای سالم نداریم، واسه چی توفیقمان بدهد؟
صیاد: این که مسألهای نیست! باز هم شما؛ اگر به امید سعید[قاسمی معاونت اطلاعات 27] میماندیم که بدبخت میشدیم.
کریمی: در حمله خرمشهر ما 11 گردان را در عرض 2 ساعت فرستادیم به خط و از خط رد کردیم و با کمترین تلفات، بچهها آنجا به سمت دشمن رفتند. اما حالا لنگ یک بیسیم ماندیم!
همزمان صدای یک خودروی سنگین در سیاهی شب به گوش میرسد.
صیاد: مثل اینکه نفربر [حامل بیسیم مرکز پیام فرماندهی تیپ 27 ] دارد میآید.
کریمی: جدی؟!
صیاد: آره انگار.
کریمی: قربانت، برو یک دادی، فریادی بزن، یک فحشی؛ عجب آدمهایی هستند اینها!
صیاد: حالا از بچههای اطلاعات کسی نیست بفرستیم؟
کریمی:[برآشفته و نگران میگوید]: رفتند این ور، آن ور دیگر بابا!
یکی از حضار: آقا، این همان نفربر است! یکی برود حاج همت را خبر کند.
کریمی: لازم نکرده! نفربر را بیاورید بچپانید توی گوشهی این خاکریز. اقلاً حالا که آمده، برویم با بیسیم آن، با بچههای جلو تماس بگیریم. الان نیروهای جلو را چه کسی باید هدایت کند؟! همت [نگران از سنگر بیرون آمده میگوید]:ساعت از 21:30 هم گذشته!
صیاد به سمت یکی از نفرات میرود و میگوید.
صیاد: برادر، شما از نیروهای اطلاعات عملیات هستید؟
نیروی اطلاعات: بله.
کریمی: آقا، قربانت، برو توی جاده بایست، این نفربر را بفرست اینجا.
پس از لحظاتی مشخص میشود که این خودرو، نفربر «ام-113» حامل تجهیزات «مرکز پیام» نیست. دوباره انتظاری سنگین شروع میشود.
سرانجام ساعت 21:40 دقیقهی شامگاه چهارشنبه 30 تیرماه 1361 ، نفربر ام-113 حامل مرکز پیام قرارگاه فرماندهی فتح-3، پس از ساعتها، سرگردانی در بیابان ، راه را پیدا کرد و به کنار خاکریز حد تیپ 27 در محور جنوب پاسگاه زید رسید. این در شرایطی که همت و عباس مأیوس از رسیدن مرکز پیام، خود به کنار خاکریز نقطهی رهایی رفته و گردانهای تیپ را برای عملیات هدایت میکردند.
در آن شب، گردانهای تیپ 27 و ده تیپ دیگر سپاه، موفق شدند طی سومین مرحله از عملیات رمضان المبارک، ضمن انهدام وسیع نیرو،جمعاً حدود 451 دستگاه تانک و نفربر زرهی و 141 دستگاه خودرو سبک و سنگین دشمن را منهدم کنند و حدود 250 نفر از نیروهای آنان را به اسارت بگیرند. ضمن این که تعدادی از نیروهای خودی و از جمله اسماعیل قهرمانی؛ قائممقام تیپ 27 محمدرسولالله(ص) به فیض شهادت نایل آمد.