عملیات استشهادی در بغداد
به نام خدا
پایگاه های شکاری نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به نام خلبانان شهیدی که با نثار جان خود عزت و اقتدار را برای کشورمان به ارمغان آورده اند، نامگذاری شده است که شاید نام برخی از آنها برای همگان نیز ناشناخته باشند.
پایگاه های شکاری را باید سرپنجه های بُران نیروی هوایی در مقابله با تهدیدات دانست که با استقرار در نقاط حساس و مهم کشور وظیفه حراست از آسمان ایران را برعهده دارند.
پایگاه شیراز؛ عملیات استشهادی در بغداد
پایگاه هفتم شکاری نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در شیراز واقع شده و یکی از مهمترین پایگاه های مرکزی کشور است که به نام شهید عباس دوران نامگذاری شده است.
پس از شکست نیروهای صدام در عملیات بیت المقدس، جایگاه سیاسی دشمن در جهان متزلزل شد.عملیات رمضان در حال شکل گیری و انجام بود که موضوع برگزاری کنفرانس سران غیرمتعهدها در بغداد مطرح شد تا صدام حسین رئیس این اجلاس باشد.
جمهوری اسلامی ایران سیاست بی اثر کردن این اجلاس را در دستور کار خود قرار داد و در اولین گام، اجلاس غیرمتعهدها را تحریم کرد.
بغداد از مدت ها قبل به کمک آمریکا به دژ نفوذ ناپذیری تبدیل شده و تبلیغات بسیار وسیعی در این رابطه به راه افتاد و عنوان شد «هیچکس توانایی ناامن کردن پایتخت عراق را ندارد.»
در این زمان بود که ایجاد ناامنی در بغداد در دستور کار نظامی - سیاسی جمهوری اسلامی قرار گرفت تا ضمن هدف قرار دادن تأسیسات پالایشگاهی الدوره در جنوب شرقی این شهر، از برگزاری نشست سران غیرمتعهدها در بغداد نیز جلوگیری شود.
انجام این ماموریت به نیروی هوایی ارتش واگذار شد و سرهنگ خلبان عباس دوران برای جلوگیری از تشکیل کنفرانس سران غیرمتعهدها در بغداد، در تاریخ بیستم تیرماه سال ۱۳۶۱ مأموریت یافت تا پایتخت عراق را ناامن کند.
تصمیم بر این بود تا سه فروند فانتوم کاملا مسلح به پرواز درآیند، هر سه تا مرز پرواز کرده و تنها دو فروند از مرز گذشته و به هدف حمله ور شوند. فانتوم سوم در همان جا منتظر می ماند تا در صورت نیاز به آنها بپیوندد. مأموریت خلبانان، انجام عملیات روی بغداد و بمباران پالایشگاه، نیروگاه اتمی، پایگاه الرشید یا ساختمان اجلاس در این شهر بود.
ساعت۵:۳۰ صبح سی ام تیرماه ۶۱ مأموریت آغاز شد و فانتوم شماره یک، رهبری گروه پرواز را بر عهده داشت. حرکت گروه پرواز از شرق بغداد به جنوب شرق آن شهر و سپس پالایشگاه الدوره پیش بینی شده بود.خلبانان می بایست پس از عبور از مرز و ناامن کردن آسمان بغداد، به انجام ماموریت خود بپردازند و این در حالی بود که پیشرفته ترین تجهیزات پدافند هوایی از آسمان این شهر حفاظت می کرد.
عباس دوران در نامه های مربوط به این ماموریت، مقابل اسم پدافندهای مختلفی که عراق از کشورهای اروپایی خریده بود، نوشته است: «نود درصد احتمال برگشت نیست.»
جنگنده ها تا ۱۵ کیلومتری بغداد بدون هیچ مشکلی پیش می روند تا این که در این نقطه، با دیوار آتش و پدافند دشمن رو به رو شده و در همین فاصله چند گلوله به یکی از هواپیماها برخورد می کند. با اصابت این گلوله ها، موتور سمت راست هواپیمای دوران از کار می افتد اما او باز هم تصمیم به ادامه عملیات می گیرد بنابراین هواپیماها به سمت جنوب شرقی شهر بغداد که پالایشگاه الدوره در آن جا بود، ادامه مسیر داده و با این که پدافند دشمن بسیار قوی عمل می کرد، تمام بمبها را روی این پالایشگاه تخلیه می کنند.
جنگنده ها پس از تخلیه بمبها به مسیری ادامه می دهند که در نهایت به سالن کنفرانس سران غیرمتعهدها ختم می شد.
پالایشگاه به شدت در آتش می سوخت و دود ناشی از سوختن پالایشگاه، فضا را پوشانده بود و تا این لحظه عملیات کاملا موفقیت آمیز به پیش می رفت.
در این زمان قسمت عقب هواپیمای دوران نیز مورد اصابت چندین گلوله ضدهوایی قرار گرفته و از بین می رود.
هواپیما آتش گرفته و عباس از خلبان عقب (سرتیپ آزاده منصور کاظمیان) می خواهد که هواپیما را ترک کند و وقتی جوابی نمی شنود، دکمه خروج اضطراری کابین عقب را زده و کاظمیان به بیرون پرتاب می شود.
فرمانده گروه در این لحظه طبق گفته های قبلی خود، تصمیمی مبنی بر ترک هواپیما ندارد. وی بارها گفته بود: «اگر هواپیما بال نداشته باشد خودم بال در آورده و بر سر دشمن فرود میآیم و هرگز تن به اسارت نخواهم داد.»
شعله های آتش هرلحظه شدیدتر و ارتفاع هواپیما نیز هر لحظه کمتر می شد تا این که هتل محل برگزاری اجلاس غیرمتعهدها پیش روی خلبان قرار گرفت. به سوی هتل حرکت کرده و هواپیما را (درحالی که هنوز هدایت آن را برعهده داشت)، به ساختمان آن می کوبد.
این اقدام شهادت طلبانه عباس دوران در ناامن ساختن آسمان بغداد، موجب شد تا برگزاری این اجلاس از بغداد به دهلی نو منتقل شود.
بقایای پیکر پاک امیر الاستشهادیون، خلبان عباس دوران بعد از ۲۰ سال در تاریخ ۳۰ تیرماه ۱۳۸۱ به کشور بازگشت و در زادگاهش (شیراز) به خاک سپرده شد.
پایگاه اصفهان؛ گلویی که در عید قربان بریده شد
پایگاه هفتم شکاری در اصفهان یکی از پایگاه های مرکزی و مستعد نیروی هوایی ارتش محسوب می شود. پایگاه هفتم را شاید بتوان یکی از مشهورترین پایگاه های ایران و منطقه نیز دانست. عباس بابایی هم مشهورترین خلبان شهید دفاع مقدس بود.
او دوره های آموزشی خود را مانند بسیاری از خلبانان نسل قدیم نیروی هوایی ارتش در آمریکا گذراند که این دوران آموزش سرشار از خاطرات نابی است که بارها گفته و شنیده شده است.
با ورود جنگنده های پیشرفته اف ـ ۱۴ به نیروی هوایی، وی که جزو خلبان های تیزهوش و ماهر در پرواز با جنگنده های اف ـ ۵ بود، به همراه تنی چند از خلبانان برای پرواز با هواپیمای جنگی اف ـ ۱۴ انتخاب و به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد.
پس از پیروزی انقلاب، سرپرستی انجمن اسلامی پایگاه را برعهده گرفت و در تاریخ هفتم مرداد 1360 بود که به عنوان فرمانده پایگاه هوایی اصفهان منصوب شد.
وی در نهم آذر سال ۱۳۶۲ ضمن ارتقای درجه به سرهنگ تمامی، به عنوان معاونت عملیات فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی منصوب و به تهران منتقل شد ولی هیچگاه پشت میزنشین نشد.
عباس بابایی تنها از سال ۱۳۶۴ تا هنگام شهادت، بیش از ۶۰ مأموریت جنگی را با موفقیت کامل به انجام رسانید.
بابایی به علت لیاقت و رشادت هایش در هشتم اردیبهشت ماه 1366 به درجه سرتیپی مفتخر شد و در پانزدهم مرداد همان سال در حالی که به درخواست های پی در پی دوستان و نزدیکانش مبنی بر شرکت در مراسم حج آن سال پاسخ نه را داده بود، در روز عید قربان در یک عملیات برون مرزی، به شهادت رسید.
وی چند روز قبل از شهادت در پاسخ پافشاری های بیش از حد دوستان جهت عزیمت به مراسم حج گفته بود: تا عید قربان خودم را به شما می رسانم.
صبح روز پانزدهم مرداد سال ۱۳۶۶ مصادف با عید سعید قربان، تیمسار بابایی به همراه سرهنگ خلبان بختیاری با یک فروند هواپیمای اف ۵ دو نفره، در پایگاه هوایی تبریز به زمین نشست.
به محض این که هواپیما به زمین می نشیند، سرهنگ خلبان علی محمد نادری و تعدادی دیگر از خلبانان به استقبال آمده و بابایی به همراه سرهنگ نادری، وارد گردان عملیات می شود.
ماموریت جدید پروازی را در دفتر مخصوص نوشته و زیر آن را امضاء می کند. سرهنگ نادری به او می گوید: تیمسار شما خسته هستید بهتر است استراحت کنید.
- نه آقای نادری خسته نیستم…
و سپس به سرهنگ نادری می گوید: محمد آقا! بگو هواپیما را مسلح کنند.
- عباس جان … امروز عید قربان است چطوره این کار را به فردا موکول کنیم؟
- امروز روز بزرگی است… روزی است که اسماعیل به مسلخ عشق رفت …
پس از تبادل نظر با سرهنگ نادری، درحالی که تجهیزات پروازی خود را همراه داشت، محوطه گردان عملیات را ترک کرده و پیاده به سوی جنگنده به راه می افتد.
ماموریت بلافاصله آغاز شده و هواپیما پس از مانوری در آسمان، به نقطه مورد نظر می رسد. ارتفاع گرفته و با شیرجه به سمت تاسیسات دشمن، آن جا را مورد هدف قرار می دهد.
با اصابت بمب ها، کوهی از آتش به آسمان زبانه می کشد و صدای تیمسار در گوش نادری می پیچد: «الله اکبر… الله اکبر … می رویم به طرف نیروهای زرهی دشمن.»
پس از چند لحظه، باران گلوله و موشک بود که بر سر دشمن فرو ریخته می شد.
بعد از پایان تیرباران نیروهای زرهی، هواپیما با گردشی ۱۸۰ درجه از منطقه دور می شود. هواپیما درحال عبور از کوه های بلند و جنگل های سرسبز بود که صدای عباس در رادیو می پیچد:
- آقای نادری! پایین را نگاه کن درست مثل بهشت است.سپس آهی کشیده و ادامه می دهد: خدا لعنتشون کنه که این بهشت را به جهنم تبدیل کرده اند.
پس از لحظاتی صدای عباس در کابین می پیچد: «مسلم سلامت می کند یا حسین …».هواپیما پس از انجام دادن مأموریت، به هنگام بازگشت، در آسمان خطوط مرزی، هدف گلوله های تیربار ضد هوایی قرار گرفت و عباس بابایی از ناحیه سر مجروح شد و بلافاصله به شهادت رسید.
یکی از راویان مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ درباره این واقعه نوشته است: به دنبال اصابت گلوله به هواپیمای تیمسار بابایی و اختلالی که در ارتباط هواپیما و پایگاه تبریز به وجود آمد، پایگاه مزبور به رابط هوایی سپاه اعلام کرد که یک فروند هواپیمای خودی در منطقه مرزی سقوط کرد برای کمک به یافتن خلبان و لاشه آن هر چه سریعتر اقدام نمایید.
مدت کوتاهی از اعلام این موضوع نگذشته بود که فرد مذکور مجدداً تماس گرفت و در حالی که گریه امانش نمی داد گفت: هواپیمای مورد نظر توسط خلبان به زمین نشست، ولی یک از سرنشینان آن به علت اصابت تیر در داخل کابین به شهادت رسیده است. برخی از فرماندهان ارشد سپاه در جلسه ای مشغول بررسی عملیات بودند که تلفنی خبر شهادت عباس بابایی به اطلاع برادر رحیم (صفوی) رسید.
با شنیدن این خبر، جلسه تعطیل شد و اشک در چشمان حاضرین به خصوص آنان که آشنایی بیشتری با شهید بابایی داشتند، حلقه زد.
بابایی هنگام شهادت ۳۷ سال داشت و اسوه ای بود که از کودکی تا واپسین لحظات عمر گرانقدرش همواره با فداکاری و ایثار زندگی کرد و سرانجام نیز به آرزوی بزرگ خود که شهادت بود، دست یافت و نام پرآوازه اش درتاریخ پرافتخار کشور جمهوری اسلامی ایران جاودانه شد.
پایگاه بندرعباس به نام استاد قرآن
پایگاه نهم شکاری نیروی هوایی، در بندرعباس و در لبه آبهای خلیج فارس واقع شده و از این لحاظ به عنوان یکی از مهمترین پایگاهای شکاری ارتش به حساب می آید.
وقتی در اسفند ماه سال ۱۳۸۸ عبدالمالک ریگی در آسمان ایران به دام افتاد، این خلبانان فانتوم پایگاه بندرعباس بودند که بیشترین نقش را در فرونشاندن هواپیمای مسافربری حامل ریگی ایفا کردند.
پایگاه شکاری بندرعباس به دلیل نزدیکی به تنگه هرمز و محل عبور ناوهای نظامی کشورهای فرامنطقه ای در خلیج فارس، از اهمیت خاصی برخوردار است.
در ماه های اخیر، این پایگاه به نام یکی از خلبانان شهید نیروی هوایی نامگذاری شد که یک خصوصیت او بنابر گفته دوستان و همرزمانش بسیار بارز و شاخص بود.
او استاد قرآن برای خلبانان نیروی هوایی و از اساتید اخلاق پایگاه بندرعباس و پیش از آن در همدان به شمار می رفت.
بعد از شهادت خسرو عبدالکریمی در سال ۱۳۷۴ در شمال خلیج فارس، همسر فداکار او راه شوهرش را ادامه داد و امروز این اوست که خانه را به محلی برای برگزاری کلاس های قرآن تبدیل کرده و خلبانان بندرعباس و استان هرمزگان بیشترین استفاده را از این کلاس ها دارند.
پایگاه چابهار؛ افسانه دو برادر
این پایگاه به عنوان پایگاه دهم شکاری نیروی هوایی ارتش در دورترین نقطه کشور در جنوب شرق از آسمان ایران حراست می کند.
خلبانان خبره نیروی هوایی، معتقدند یک خلبان زمانی خلبان کامل و به اصطلاح شش دانگ می شود که بداند چطور باید پس از ایجکت در دریا و کویر زنده بماند.
ممکن است خلبانی بر فراز دریا دچار سانحه شده و مجبور به ایجکت شود؛ این خلبان چطور باید در دریا زنده بماند، با کوسه مقابله کند، خورشید او را نسوزاند، چطور باید آب شور دریا را شیرین کرده و از آن استفاده کند، چطور باید روی آب شناور بماند، چطور باید با سیگنال های مخصوصی که در اختیار دارد، پیام زنده ماندن خود را به آسمان ارسال کند.
شهید حسین دل حامد را قطعا باید نمونه و الگویی برای خلبانان نیروی هوایی در این حوزه دانست.
وی خلبان جنگنده فانتوم E بود که در بهمن ۱۳۶۲ دچار سانحه شده و مجبور به ایجکت شد.
دل حامد مدت ۴۸ ساعت را در خلیج فارس بر روی آب ماند و با مرگ مبارزه کرد؛ اتفاقی که برای کمتر خلبانی پیش می آید و بسیاری از افراد قادر نخواهند بود این مدت در دریا زنده بمانند.
بعد از ۴۸ ساعت، وقتی او را پیدا کردند که امواج دریا مسافت زیادی جابجایش کرده و تقلا برای زنده ماند، رمقی برایش باقی نگذاشته بود.
بدن نیمه جان دل حامد در آخرین لحظه نیز وقتی توسط بالگرد حمل می شد، مجددا رها شده و درون آب افتاد و خلبان می بایست ۲۴ ساعت این بار بدون آن تجهیزات گذشته در دریا بماند.
از آنجا که دیگر به نزدیکی های ساحل رسیده بود، ۲۴ ساعت بعد، خلبان افسانه ای نیروی هوایی توسط بومیان و محلی های ماهیگیر جنوب پیدا شده و دل حامد زنده می ماند.
در بسیاری نقاط عالم رسم بر این است که چنین خلبانی دیگر یک اسطوره خواهد بود و در معرض توجه قرار خواهد گرفت اما در اینجا وضع به گونه ای دیگر است.
دل حامد پس از مدت کوتاهی، مجددا در عملیات ها حضور پیدا می کند تا نهایتا در تاریخ ۱۱بهمن ۱۳۶۶ وقتی جنگ آخرین ماه های خود را پشت سر می گذاشت، به همراه خلبان شهید سلیمانی، در نزدیکی جزیره خارک به آرزوی خود برسد.
ابراهیم دل حامد برادر بزرگتر حسین و خلبان جنگنده اف ۵ بود که در سال ۱۳۶۴ بعد از اخد دیپلم به استخدام نیروی هوایی درآمد. او پس از طی دوره آموزشگاه همافری، برای گذراندن دوره تخصصی سیستم های اسلحه هوایی جنگنده به کشور آمریکا اعزام شد ولی عشق و علاقه او به پرواز موجب شد تا ابراهیم وارد دانشکده خلبانی شود.
او دوره مقدماتی پرواز را در ایران و دوره عالی و تکمیلی را مانند بسیاری از خلبانان نیروی هوایی در قبل از انقلاب، در آمریکا گذراند و در سال ۱۳۵۳ با اخذ نشان و مدرک خلبانی به جمع خلبانان اف ۵ پیوست.
ابراهیم دل حامد در اولین روزهای جنگ، آخرین ماموریت خود را انجام داد و در هجدهم مهرماه ۱۳۵۹ در حین انجام یک ماموریت برون مرزی به همراه خلبان شهید اسدالله بربری به شهادت رسید اما خبر شهادت او یازده سال بعد در سوم تیر ۱۳۷۰ رسما اعلام شد.
پایگاه دزفول، پایگاه وحدتی
در میان پایگاه های شکاری نیروی هوایی، تنها پایگاه چهارم شکاری است که به نام شهدای خلبان بعد از انقلاب نامگذاری نشده است.
وحدتی، نام یکی از خلبانان نیروی هوایی بود که در پیش از انقلاب به همین نام، نامگذاری شده و تا امروز نیز به نام وحدتی شناخته می شود.
پایگاه چهارم شکاری یکی از مهمترین پایگاه های هوایی در دوران دفاع مقدس بود که در دزفول واقع شده و به دلیل قرار گرفتن در نزدیکی مرز ایران و عراق عمدتا به عنوان اولین واکنش دهنده به تهاجمات هوایی دشمن محسوب می شد.
(خبرگزاری دفاع مقدس)