شهیدی که بخاطر دین و میهن همه دلبستگی های دنیوی را رها کرد
به نام خدا
سردار شهید سیدˈ منصور نبویˈ از جمله شهدای دفاع مقدس بود که بخاطر دفاع از کیان دین و میهن همه دلبستگی های دنیوی را رها کرد و بارها با تن مجروح در جبهه ها حضور یافت.
سید منصور در اردیبهشت ماه سال 1343 در یکی از روستاهای ساری بدنیا آمد.
سید منصور با انجام فعالیت های سیاسی علیه رژیم شاه در انتقال افکار ضد پهلوی به منطقه ˈکلیجانرستاقˈ ساری نقش بی بدیلی ایفا کرد.
او که در دوران تحصیل دانش آموزی ممتاز بود با پیروزی انقلاب، به ادامه تحصیل پرداخت و در این اثنا انجمن اسلامی را در روستای زادگاهش راه اندازی کرد.
او که گوش به فرمان امام (ره) بود با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به قصد دفاع از اسلام و کشور به همراه سایر دلیرمردان ایران پس از آموزش نظامی عازم جبهه شد.
سید منصور درمناطق جنگی واقع در غرب و جنوب کشور با شجاعت با دشمن بعثی جنگید و در بیشترعملیات هایی که سپاه پاسداران و یگان لشگر 25 کربلا در آن حضور داشت، شرکت کرد و به دفعات نیز مجروح شد.
عملیات های والفجر 8،6،5،4 ، بدر، خیبر، قدس 2، 1، کربلای 8، 5، 4 از جمله عملیات هایی بود که سید منصور در آنها حضور داشت.
مسئولیت های گوناگون سید منصور در لشکر 25 کربلا به دلیل تجارب ارزشمند حضور طولانی او در جنگ و استعداد های فراوانش بود، آخرین مسئولیت وی فرماندهی طرح و عملیات لشکر 25 کربلا بود.
سید منصور در تاریخ 19 فروردین سال 1366 زمانی که به همراه دوستانش از جمله سردار شهیدˈمحمد حسن طوسیˈ قائم مقام فرماندهی لشکر و ˈعلیرضا نوبخت ˈ فرمانده یکی از تیپ های لشکر 25 کربلا در منطقه شلمچه برای شناسایی دشمن رفته بودند، به فیض شهادت نائل آمد.
ˈسیده زهرا حمیدیˈ همسر سردار شهید نبوی می گوید: وقتی با آب و قرآن او را بدرقه می کردم با چفیه اش اشکهایم را پاک کرد و گفت ، زهرا جان، می دانم در این شرایط دوری من برایت خیلی سخت است، اما من باید به فکر عروس وطن باشم، تو اینجا، جایت امن است، اما به آن عروس دارد هتک حرمت می شود، صبور باش تا برگردم.
**
در بخشی از این وصیت نامه این شهید آمده است:
به فرزندم بگویید برای آزادی تو هزاران خمپاره دشمن سینه پدرت را نشانه رفته اند، بگویید خون پدرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشور اسلامی پوشانده شده و موشک های دشمن انگشتان پدرت را در سومار، دست های پدرت را در میمک، پاهای پدرت را در موسیان، سینه پدرت را در شلمچه، چشمان پدرت را در هویزه، حنجره پدرت را در بلندی های بزرگ مریوان ، خون پدرت را در رودخانه اروند و قلب پدرت را در خونین شهر، فاو و جزایر مجنون کنار هزاران همسنگر دیگر پرپر کرده اند اما ایمان او در تمام جبهه های جنگ می جنگد.
ایرنا