شهید بی سر، بی دست و بی پا ( از خاطرات شهید سید میلاد مصطفوی )
01 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی شهید میشن نمیتونن بیارنشون عقب،یکی از شهدای مدافع ، ایشونو میبرن یه جا تا به دست داعشیا نیوفته،
ولی خودشون شهید میشن و هیچکس نمیدونه آقاسید کجا بوده
داعشیا هم که پیداشون میکنن سر و دست و پاشونو جدا میکنن
آقاسید مادرشونو سال قبل از دست داده بودن،
ایشون خواسته بودند که بچه ها برای پیدا کردن پیکرشون به زحمت نیفتند و خودشون می خواستند پیکرشون پیدا نشه
اما بعد از چند وقت به خواب یکی از بچه ها میاد و محل پیکرشون رو میگن
و میگن که چون پدرم بیقراره حتما جنازه ی من رو به پدرم برسونین، شهید یکی از ثروتمندان شهر همدان بودند .
منبع:ابر و باد
خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا
برای شادی روح شهیدان صلوات