فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

سفری که با پسر شهیدم به حج رفتم

03 آبان 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بعضی از خاطرات امکان دارد که آنچنان وجه اثبات شده ای از نظر علمی نداشته باشد . اما اهل دل و آنانی که خود دل سوخته باشند میتوانند این مطلب را خوب تحلیل کنند .

خاطره ای که پیش روی شماست از مادر شهید مسعود ترابی نقل شده است که پیرامون سفر این مادر شهید برای ادای مناسک حج می باشد .

همان توی فرودگاه ساکم را از دستم گرفت . گفت : مادر جان ! ماموریت دارم تا آخر سفر نوکریت رو بکنم .

پسرم توی همه ی سفرم به مکه با من بود . توی اتوبوس ، بغلم مینشست . کسی او را نمی دید ; فقط من او را می دیدم .

طواف را با هم دور خانه ی خدا انجام دادیم . خرید هایم را او انجام داد . هیچ وقت هم از آسانسور استفاده نکردم . اما زود تر از بقیه به اتاق می رسیدم . زن های کاروان تعجب می کردند از این که من چطور با این پا چطور این همه پیه را بالا و پایین می کنم . چه می دانستند که همراهم کیست . سفر که تمام شد و پایمان به ایران رسید ، مسعودم آمد جلو بغلم کرد و گفت :

مادرجان ! ماموریت من تا همین جا بود . خدا به همراهت باشه .

خداحافظی کرد و دیگر ندیدمش .

شهید مسعود ترابی

تاریخ تولد : 20/4/1343

تاریخ شهادت : 10/6/1365

محل شهادت : حاج عمران – عملیات کربلای دو

دوره ابتدایی و راهنمایی را در روستای گل سفید شهر لنگرود گذراند . به ورزش کشتی علاقه داشت و همراه با دیگر کشتی گیران گل سفید به تمرین و مسابقه می پرداخت . روحیه جوانمردی و پهلوانی را یاد گرفت و در عمل هم نشان می داد . خاتزاطی که از او نقل می شود گواه این مدعاست.

توی جمع مذهبی های گل سفید بود و در پایگاه محل فعالیت های انقلابی را مجدانه پی می گرفت و انجام می داد .

رشته اتومکانیک را انتخاب کرد و به تحصیلش ادامه داد ، اما جنگ شروع شد و جوان مردان را به میدان فراخواند.

مسعود هم خود را به کردستان و مبارزه با ضد انقلاب رساند ، اما جندی بعد به لشگر قدس در سنندج پیوست . عمبیات کربلای دو در محور حاج عمران در پیش بود . ذکر و یاد خدا همیشه بر زبانش بود ، در عین حال ، خود را کوچکتر از آنی می پنداشت که در ردیف رزمندگان راه خدا باشد ; اما خداوند بندگان مخلصش را بهتر از هر کسی می شناسد و او را با ترکش هایی که روانه اش شد انتخاب کرد و رو ح بزرگ مسعود در این عملیات آرام گرفت . پیکر پاگش بازنگشت تا هفت سال بعد که رفتند استخوان هایش را آوردند و کنار دیگر شهدای گل سفید به خاک سپردند .

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: وصیت نامه شهدا لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

آمار

  • امروز: 675
  • دیروز: 2223
  • 7 روز قبل: 3264
  • 1 ماه قبل: 9646
  • کل بازدیدها: 241077

مطالب با رتبه بالا

  • وصیتنامه روحانی شهید یوسف خانی (5.00)
  • عاشقی ( جمله ای از شهید رضا اسماعیلی ) (5.00)
  • در مسلخ عشق جز نكو را نكشند روبه صفتان زشت خو را نكشند. (5.00)
  • اسفندیاری که در عملیات کربلای 5 جا ماند (5.00)
  • مروری برزندگی شهید علی بیگی (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس