دشمن
به نام خدا
در سال 1331 در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. تحصیلات شش ساله دوره ابتدائی را در دبستان مهران گذراند و وارد دبیرستان ششم بهمن (شهید مطهری) گردید.
در سال 1331 در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. تحصیلات شش ساله دوره ابتدائی را در دبستان مهران گذراند و وارد دبیرستان ششم بهمن (شهید مطهری) گردید.
پس از اتمام تحصیلاتش، سال 1350 به خدمت سربازی اعزام شد و در آن دوران بود که با مسائل سیاسی و جنایات سرسپردگان آمریکائی آشنا گردید. از این رو مبارزات انقلابی خود را علیه رژیم پهلوی آغاز نمود.
«علاقه او بیشتر به تئاتر بود که از همان سالها به اتفاق دیگر دوستان نمایشنامه هائی که به نحوی مسائل مذهبی و سیاسی را مطرح می کرد به روی صحنه می برد. همچنین جلسات هفتگی شعر را در خانه فرهنگ و هنر سابق در مزمت رژیم شاهی برگزار می کرد. سال 55 در به آتش کشیدن سینما و مشروب فروشی حضور فعال داشت و در پخش اعلامیه ها شجاع و دلیر بود. به خاطر فعالیتهایش چند بار توسط ساواک دستگیر شد.»
پس از پیروزی انقلاب مدتی که ریاست اداره ثبت املاک را بر عهده داشت با کمک یاورانش توانست طی مدت 7 ماه ششصد قواره زمین را مجاناً در اختیار افراد فاقد زمین قرار دهد. با تلاش طاقت فرسای او در سرما و گرما، بیابان پشت بیمارستان شهرجدید به صورت شهرکی درآمد. دائماً در تلاش بود.
بیشتر از چند ساعتی در خانه نبود و بیشتر اوقات در خارج از خانه به خدمت مشغول بود. کم حرف می زد و بیشتر فکر می کرد. کم می خوابید و کم غذا می خورد. با علاقه ای که به خواندن کتاب داشت برای تأسیس کتابخانه ای در مسجد امام جعفر صادق (ع) تلاش می کرد و تعدادی از کتابهای خود را که مفید و لازم می دانست به آنجا برد.»
با شروع جنگ تحمیلی روح سرکش و مملو از عشق به معبود در وی چنان قوت داشت که بی تابانه عازم جبهه شد.«از همان کودکی نسبت به بقیه اعضاء خانواده رفتار خاص و بخصوصی داشت. به کارهای مختلفی دست می زد که نترس و دلیری او را می رساند و حرفهائی می زد که همه را به شگفتی وا می داشت.
حدود یک ماه قبل از عملیات ثامن الائمه به منزل آمد و نیت خود را اعلام کرد که داوطلبانه عازم جبهه می شود. در جبهه بعنوان معاون گردان انتخاب شد. با دست خود بر روی لباس همرزمان اسامی آنها را می نوشت ولی بر روی لباس خود چیزی ننوشت. وقتی از وی علت اینکار را جویا می شدند می گفت: من دوست دارم گمنام بمانم.»
مهرماه سال 60 پس از شهادت فرمانده، مسئولیت گردان را پذیرفت و در حال منهدم کردن پل «مارد» بر اثر اصابت گلوله کاتیوا به شهادت رسید. پس از 26 روز جسد سوخته اش شناسائی و در لار به خاک سپرده شد. روحش شاد.
«از مأمورین پرسیدم چگونه او را شناسائی کردید. گفتند در منطقه، یک تفنگ ژ-3 پیدا کردیم که در چند متری جسد ایشان افتاده بود و روی قنداق با رنگ قرمز نوشته بود محمد جعفر. با توجه به نبودن پلاک و از بین رفتن کلیه قسمتهای تفنگ بر اثر انفجار، تنها راهنمای ما همین نوشته روی تکه قنداق بود.»
«هدف من از رفتن به جبهه تنها و تنها برای خشنودی رضای خداوند متعال و پیروزی اسلام واقعی صورت گرفته… وصیتم برای ملت شریف مسلمان ایران این است که ولتکن منک مه یدعون الخیر (آل عمران آیه 100). اینک که انقلاب اسلامی به رهبری ولایت فقیه عادل زمان امام خمینی بدست شما صورت گرفته لازم است که در حفظ آن کوشش کنید.»
نام پدر: طالب
تاریخ تولد: 1331
میزان تحصیلات: دیپلم
تاریخ شهادت: 07/06/1360
نام عملیات: ثامن الائمه
محل شهادت: پل مارد
سن: 29