فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

دست‌نوشته شهیدی غریب در پاکستان

31 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

گاهی اوقات انسان، بعضی از واژه ها را به اندازه معنی تحت‌اللفظی‌اش، درک و حس می‌کند و واضح است که آشنایی با آن و فهم از آن برایش محدود است و اما هنگامی می رسد که انسان با آن واژه ها زندگی می کند و روح خود را با روح آن معانی می آمیزاند و آنگاه دیگر محدودیتی نیست که دنیای دیگری است.
 روح را که ز ناپاکی ها بپالایی؛ دل را که ز ناخالصی ها بزدایی؛ راه گشوده ای بسوی وصل، حرکت کرده ای به سوی نور. هجرت، شاید چون پلی باشد در مسیر سیر الی الحق که سالک را پیوندی دوباره دهد باعشق، با خورشید. هجرت فرار است از ظلمت به سوی نور، گذار است از کفر به ایمان، حرکت است از خلق به سوی خالق.

از خویشتن که بگذری؛ منیت ها را که بشکنی؛ خود را در میان هاله ای از انوار الهی حرکت داده ای به سوی آفتاب. هجرت کرده ای بسوی روشنایی؛ به سوی قله های کمال. و این همان مقدمه ای است برای وصل. برای یکی شدن و پیوستن…

اگر نشانی ز هجرت و پیوستن بخواهی بیابی؛ شاید دست‌نوشته حک‌شده بر سنگ مزار به خدا پیوسته‌ای، بتواند دستت بگیرد و راه نشانت باشد. آنجا که با توصیفاتش، جلوه ای از اضداد را به نمایش گذاشته و ترسیم کرده است این گذشتن و ندیدن و رسیدن را. خوب بنگر. ببین که چگونه واژه های پر تلالؤش، هنوز هم نورپراکنند..




“…گاهی اوقات انسان ، بعضی از واژه ها را به اندازه معنی تحت اللفظی اش، درک و حس می کند و واضح است که آشنایی با آن و فهم از آن برایش محدود است… و اما هنگامی می رسد که انسان با آن واژه ها زندگی می کند و روح خود را با روح آن معانی می آمیزاند و آنگاه دیگر محدودیتی نیست که دنیای دیگری است؛ حال و هوای دیگری است و بقولی عالمی دیگر… و از جمله آن واژه ها هجرت است و غربت. عجب دنیایی است این دنیای هجرت و غربت که هم تلخ است و هم شیرین، هم غم است و هم شادی، هم درد است و هم درمان، هم دلتنگی است و هم دلگشایی، هم سوز است هم شوق، هم سکوت است و هم فریاد، هم دوری است و هم فراق، هم بی‌قراری است و هم قرار، هم تشویش است و هم آرامش، هم بغض گلوست و هم اشک عاشقانه، هم گوشه انزواست و هم مرکز امتزاج و بالاخره هم بی‌کسی است و هم با صاحب همه کسان بودن… براستی وه که عجب جلوه‌ای دارد این هجرت و غربت…”



زاده ۱۹ تیر سال ۱۳۳۶ بود و مسئول خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران در هند و سپس در شهر مُلتان پاکستان. در پایان این مأموریت‌ها هم برگه های روزشمار حیات زمینی اش، در دوم اسفند سال ۱۳۷۵ به انتهای خود رسید و زندگی اش در شهر مُلتان پاکستان، به ضرب گلوله گروه تروریستی موسوم به سپاه صحابه در دفتر کارش ختم به روزی‌خواری در جوار الله شد. برای شهید سید محمدعلی رحیمی شهادت دروازه های سخت گشوده شونده‌اش را با گلوله ای بر کتف و پیشانیش به روی وی گشود و نامش تا ابد بر صفحه‌های تاریخ به یادگار ماند ودر این میان جسم خاکی اش به رسم امانت در قطعه ۵۰/ ردیف۱۳/ شماره۱۷ تا روز ظهور تنها امید جهان به خاک سپرده شد…

روحش شاد و یادش گرامی…

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: وصیت نامه شهدا لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)

آمار

  • امروز: 1837
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • شهادت نهایت آمال عارفان حقیقی است وچه کسی عارف تر از شهید (5.00)
  • سربازان امام زمان عج ( خاطره ای از شهید محمود کاوه ) (5.00)
  • فرازی از وصیت نامه شهید محمد حسن نظرنژاد (بابا نظر) (5.00)
  • یک خبر تلخ برای معاون گردان (5.00)
  • وصیتنامه روحانی شهید یوسف خانی (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس