التماس دعا از یک پابرهنه
بسم الله الرحمن الرحیم
دکتر محمدکاظم کوهی که تحصیلات خود را در شهر هامبورگ آلمان و در رشته مولکولار بیولوژی با گرایش فیزیو توکسیکولوژی گذرانده و هم اکنون نیز استاد دامپزشکی دانشگاه تهران است، خاطرهای را از آغاز عملیات« بیت المقدس7» روایت کرده است.
دکتر محمدکاظم کوهی که در آن زمان رزمندهای 19 ساله بوده است،میگوید:قرار بود عملیات «بیتالمقدس۷» شروع شود.ما در منطقه «بنه» در «شلمچه» مستقر شده بودیم تا وارد عملیات شویم. هوا فوقالعاده گرم و سوزان و واقعا دیوانهکننده بود. ظهر بعد از نماز که از سنگر نمازخانه بیرون آمدم دیدم کفشم را یکی اشتباهی پوشیده و رفته و در این منطقه هم چون همه برای عملیات آماده شده بودند هیچ امکان تدارکاتی اینچنینی وجود نداشت.
به سیدعلی آقای موسوی که فرمانده ما بود،گفتم:«کفشم نیست»،گفت:«به من میگفتی مواظبش میشدم.» به ناچار پاچه شلوارم را بالا زدم و بر روی شنهای داغ و سوزان راه افتادم.دیدم همه میگویند: «التماس دعا برادر» و من هم با پای تاولزده و سوز فراوان میگفتم:«محتاج دعاییم.» فهمیدم بچهها فکر میکنند به دلیل تقوای زیاد و برای آب شدن گناهان من به عمد با پای برهنه بر روی شنهای داغ راه میروم و حتی بعدا این موضوع را در دل نوشته یکی از بچهها(رزمندگان)
از آن ایام دیدم.
منبع:سایت فاتحان
برای شادی روح شهیدان صلوات