خاطرهای از دعای شهید صدوقی برای رزمندگان/ زیارت نیمهشب امام رضا(ع) و پیروزی در عملیات طریقالقدس
به نام خدا
شهید صیاد گزارش مختصری هم در حضور آیتالله صدوقی و واعظ طبسی دادند و عرض کردند ما مزاحم آقا شدیم تا امشب در حرم دعای مخصوص داشته باشند.
سومین شهید محراب آیت الله شیخ محمد صدوقی در سال 1287 هجری شمسی در یزد متولد شد. وی مدت 21 سال در قم به فراگیر ی علوم اسلامی پرداخت و از آغاز مبارزات امام چه پیش از قیام 15 خرداد و چه پس از آن ، همواره از یاران و مروجان افکار متعالی امام بود.
او نماینده و امام جمعه یزد بود و سرانجام در روز 11 تیر سال 1361 در حالی که جایگاه نماز جمه را ترک می کرد بدست یکی از منافقین کوردل به شهادت رسید.
امیر سرتیپ سید حسام هاشمی از فرماندهان ارتش که در جریان توسل فرماندهان ارتش به حضرت ثامنالحجج حضرت امام رضا(ع) همراه با آیتالله صدوقی شرکت داشته است خاطرات خود را چنین بیان میکند:
«مقدمات عملیات طریقالقدس فراهم شد، طرحهای عملیاتی، دستورات تقریبا همه آماده شده بود و یا مراحل نهایی را طی میکرد .دو شب قبل از عملیات شهید صیاد شیرازی فرماندهی وقت نیروی زمینی در دفتر کارش مشاورین و دوستان نزدیک را احضار و آخرین صحبتها و بحثها روی عملیات انجام شد، اولین عملیات در زمان فرماندهی ایشان و بعلاوه بزرگترین عملیات از هر نظر تا آن زمان بود. برآوردها و بررسیها به خصوص برآورد مهمات توپخانه با موجودی فاصله زیادی داشت، سرانجام شهید صیاد شیرازی فرمودند، با توکل به خداوند عملیات را انجام خواهیم داد.
سپس رو به اینجانب و یکی از دوستان دیگر کرده و فرمودند شما دو نفر آماده باشید فردا صبح ساعت 9 صبح در فرودگاه باشید تا به یزد و از آنجا شب به مشهد مقدس برویم و سپس به من فرمودند هماهنگی با مشهد را شما انجام بدهید.
پرواز راس ساعت 9 صبح انجام شد و پس از یک ساعت به فرودگاه یزد و از آنجا به منزل شهید حضرت آیتاله صدوقی رفتیم، حضرت آقا استقبال خوبی از شهید صیاد به عمل آوردند و شهید هم گزارشی از وضعیت جبهه و آمادگی رزمندگان اسلام (ارتش و سپاه) را به حضور آقا بیان داشته و سپس عرض کردند آقا ما به خدمت شما رسیدیم تا سفری به مشهد در معیت حضرتعالی داشته و در حضور آقا امام رضا (ع) برای پیروزی رزمندگان دعا بفرمایید.
وضعیت ما طوری است که عنایت آقا امام زمان(عج) و ثامنالائمه باید پشتیبان کار باشد. نماز جماعت در منزل آقا برگزار گردید و همچنین ناهار صرف گردید و پس از مختصر استراحت با همان هواپیمای فالکن به سوی مشهد پرواز کردیم .سرنشینان عبارت بودند (حضرت آیتالله صدوقی، شیخ رجبعلی خادم آقا، شهید صیاد شیرازی و یکی از محافظین شهید صیاد، جناب سرهنگ محمود ریاحی و اینجانب. سرتیپ سید حسام هاشمی) ابتدا به مهمانسرای ثامنالائمه ارتش رفته و از آنجا برای نماز مغرب و زیارت وارد حرم شدیم که مورد استقبال حجتالاسلام واعظ طبسی قرار گرفتیم و شام را هم مهمان حضرت حجتالاسلام واعظ طبسی در تالار آینه حرم بودیم.
شهید صیاد گزارش مختصری هم در حضور آیتالله صدوقی و واعظ طبسی دادند و عرض کردند ما مزاحم آقا شدیم تا امشب در حرم دعای مخصوص داشته باشند. آقای واعظ طبسی فرمودند :بسیار خوب ما امشب ساعت 3 نیمه شب تا نماز صبح حرم را آماده میکنیم تا شما با خیال راحت به دعا بپردازید.
رأس ساعت 3 نیمه شب جمع کوچک ما وارد حرم شد، با اینکه اینجانب قبلا مدت 6 سال در مشهد و 3 سال در قوچان خدمت میکردم هیچگاه برایم چنین فرصتی پیش نیامده بود که در حرم حضرت اینگونه به زیارت نایل شوم.
فکرش را بکنید حرم خلوت امام رضا(ع) حضور حضرت آیتالله صدوقی نماز شب، دعای مخصوص با آن حال و هوای خاص که واقعا نمیشود آن را به قلم ناتوان چون منی توصیف کرد آن حال و هوا آن دعا و توسل خاص آقا (حضرت آیتالله صدوقی) یک اطمینان قبلی در من ایجاد شد که قطعا این عملیات پیروز خواهد بود و از نگاه شهید صیاد و دیگران هم این برق شادی و شور و شعف دیده می شد، نماز صبح فرا رسید.
نماز صبح در همان ضلع شمالی حرم به امام آیتالله صدوقی برگزار شد و پس از زیارت به مهمانسرا برگشتیم و پس از استراحت کمی به فرودگاه رفته ابتدا عازم یزد شده و آقا در فرودگاه پیاده شد و سپس به اهواز رفتیم و شهید صیاد در فرودگاه اهواز پیاده شد و من و آقای ریاحی هم به تهران برگشتیم، همان شب عملیات شروع شد و به یاری خداوند و لطف ائمه اطهار عملیات طریقالقدس به نام عملیات فتحالفتوح به پیروزی کامل رسید.
به هنگام رفتن به مشهد از یزد در هواپیمای فالکن وضعیت نشستن در هواپیما طوری بود که شهید صیاد و جناب ریاحی در کنار حضرت آیتالله صدوقی نشسته و مشغول صحبت بودند و من هم در کنار آقای رجبعلی، خادم آقا نشسته بود،حضرت آقا پیرامون موضوعی بحث میکردند که یک دفعه رو کردند به آقا رجبعلی که این آیه (قسمتی از آیه را تلاوت کرد) کاملا یادم نیست مربوط به کدام سوره است.
آیا شما به خاطر داری، دیدم آقا رجبعلی شروع کرد به خواندن کامل آیه و آدرس آیه را داد. این موضوع برای من که تا آن زمان فکر میکردم این آقای رجبعلی فقط یک خادم است و باید چای بیاورد و یا اسباب و وسایل آقا را جمع بکند خیلی حایز اهمیت بود و خودم را جمع و جور کردم و در مقابل این مرد بزرگ (آقای رجبعلی) ادب کردم و متوجه شدم که همنشینی با این بزرگان تا چه اندازه میتواند موثر باشد.
راوی: امیر سر تیپ حسام هاشمی