تعارف بی تعارف، همه اش را می خواهم!
حمیدرضا با تمام حرکاتش به من درس می داد. اما من آن زمان متوجه نبودم. یادم هست بستنی که می خرید، حتماً به من تعارف می کرد. همین باعث شده بود که من این عادت پسندیده را یاد بگیرم.
“مریم رمزی"همبازی دوران کودکی و خواهر شهیدان رمزی از آداب معاشرت برادر شهیدش حمید رضا این گونه می گوید:
حمیدرضا با تمام حرکاتش به من درس می داد. اما من آن زمان متوجه نبودم. یادم هست بستنی که می خرید، حتماً به من تعارف می کرد. همین باعث شده بود که من این عادت پسندیده را یاد بگیرم. اما وقتی من به حمیدرضا تعارف می کردم، می گفت: یا همه اش را بده، یا من نمی خوام. من هم براساس آن شیطنت بچه گانه، به او بستنی نمی دادم.
حالا که فکر می کنم می بینم او با این عملش می خواست به من بیاموزد که تعارف دروغین در کارنامه اعمال ثبت می شود و او دلش نمی خواست که من به دروغ چیزی را به اهل خانه یا دوستان تعارف کنم.
حدیث مرتبط
روزی امام صادق(علیه السلام) به همراه فرزندش اسماعیل در مجلسی بودند، یکی از دوستان آن حضرت وارد شد و سلام کرد و سپس نشست، وقتی حضرت از جای برخواستند که از مجلس خارج شوند، آن شخص نیز از جای برخواست و به اتّفاق امام( ع) به راه افتاد، در راه همراه امام بود، تا اینکه به درب خانه ی امام رسیدند، امام(ع) بدون اینکه به آن شخص تعارف کنند از او جدا شده و وارد خانه شدند، در این هنگام اسماعیل به حضرت عرض کرد: ای پدر چرا به آن شخص تعارف نکردید و نفرمودید داخل منزل شود؟!
حضرت فرمود: آمدنش در خانه موردی نداشت(یعنی آمادگی پذیرش او را نداشتم) اسماعیل گفت: اگر تعارف می کردید او خودش نمی آمد. حضرت فرمود: دوست ندارم که خداوند نام من را جزء کسانی ثبت فرماید که در تعارف زیاده روی می کنند.(یعنی تعارف های دروغین می کنند)
منبع: (بحارالانوار، ج72، باب العرض علی اخیک، ص457)
خبرگزاری دفاع مقدس