تشریح عملیات والفجر۴ به روایت شهید همت
در زمان انجام این عملیات که حاج همت فرماندهی لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) را برعهده داشت پس از خاتمه والفجر۴ دستور داد کل رزمندگان جهت یک سخنرانی توجیهی، در اردوگاه قلاجه، تجمع کنند.در این سخنرانی شهید همت نحوه عملیات را تشریح کرد.
بعد از عملیات والفجر 2 و 3، عملیات والفجر 4 در 27 مهرماه 1362 آغاز شد و 33 روز ادامه پیدا کرد تا نتایج مهمی همچون خارج کردن مریوان از دید دشمن و تسلط بر 13 شهر و روستای عراق را به همراه داشته باشد. با ابلاغ ماموریت جدید از طرف قرارگاه “حمزه سید الشهدا(ع)” مبنی بر لزوم حضور لشکر 27 محمد رسول الله(ص) در منطقه مذکور برای ادامه عملیات والفجر4 گردانها و واحدهای لشگر باید سریع منطقه دربندیخان را ترک و به محورهای تعیین شده وارد میشدند تا دشمن فرصتی برای سازماندهی و مستحکم کردن محورهای پدافندی جدید نداشته باشد. گردانهای لشگر، اردوگاه قلاجه را به سمت مریوان ترک کردند و پس از 48 ساعت، در اردوگاه ارتفاع کوفلان در شمال غرب مریوان مستقر شدند. ارتفاعات کانی مانگا که از موقعیت حساسی برخوردار بود، به عنوان محدوده عملیات لشکر 27 محمد رسول الله(ص) تایید شد.
در زمان انجام این عملیات که حاج محمد ابراهیم همت فرماندهی لشگر 27 محمد رسول الله(ص) را برعهده داشت پس از خاتمه عملیات خونین والفجر4 دستور داد کل رزمندگان عمل کننده لشکر در علمیات جهت یک سخنرانی توجیهی، در اردوگاه قلاجه، تجمع کنند. این سخنرانی در واقع گزارش دقیق و ماندگار از نقش رزمندگان بسیجی و فداکار این یگان در آن نبرد دشوار کوهستانی به شمار میرود. در این سخنرانی شهید همت نحوه عملیات را به خوبی تشریح میکند. متن این سخنان فرمانده لشگر به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
در عملیات والفجر4 سرداران بزرگی را از دست دادیم. و بسیجیان گمنامی که شاید قادر به شناختنشان نبودیم و فقط خدا توانست آنان را درک کند. این شهادت بایستی ما را در ادامه راه مصرتر و پافشردهتر کند. همه شما عزیزان معتقد به این مطلب هستید که جهاد یکی از درهای بهشت است و قشنگتر، مانوستر و زیباتر از کلمه شهادت، در تاریخ نداریم. به همین دلیل است وقتی به کلمه شهید میرسیم، میبینیم که در روز قیامت و زمان بازخواست خداوند چه احترامی بر شهید میگذارد. بنابر روایات اولین قطره خونی که به زمین چکیده میشود، تمامی گناهانش بخشیده میشود.
مرحله اول عملیات، دشمن وحشتناک تلفات داد. هفت تیپ آنها منهدم شد
در زندگی بعد از مرگ، مرحلهای داریم به نام پل صراط، برای رفتن و داخل شدن به قیامت و جواب دادن به خدا، شهید این مرحله را نخواهد داشت. با شروع عملیات والفجر4، ضربه دیگری توی پوز دشمنان زده شد. از میله مرزی که رد میشویم، بیش از 900 کیلومتر مربع در این عملیات آزاد شده است. در صحبتهایی که برای بچهها میکردم، گفتم که در خیلی از کارها، خداوند ما را آزمایش میکند همهاش این نیست که پیروزی بدهد، اگر تند تند موفقیت بدهد- میدانید که وضع بشر خراب است – هوای نفس بر او غلبه میکند. یک دفعه که دو سه تا موفقیت داده شد، میبینی که زیر بغلش دو سه تا هندوانه است و فکر میکند توی آسمان، با ملائکه و فرشتهها پرواز میکند. این است که دو سه عملیات محکم و همراه با پیروزی که شد، باید سختی کشید. «و ما رمیت اذ رمیت» فکر نکنید شما این گلولهها را میزنید؛ خداست که تیرها را هدایت میکند. خدا میخواهد شما را که دارید میروید، صدا بزند تا حواستان باشد چه کار میکنید؟ این نباشد اگر یک عملیات با سختی همراه شد، یک ارتفاع گرفته شد یا اصلا هدف انهدام دشمن بود، برای بچهها سخت باشد.
الحمدالله رب العالمین، مرحله اول عملیات، دشمن وحشتناک تلفات داد. هفت تیپ آنها منهدم شد و بنا به آمار خودشان ده هزار نفر کشته و زخمی دادند و خیلی از امکاناتشان منهدم شد. آنقدر که زمینه آماده بود، یک نیرو بیفتد پشت سر بعثیها، یک لشکر گوششان را بگیرد و عملیات را ادامه دهد. ولی نیرو کم بود دیدید که چند روز بعد، یک دفعه عملیات منتفی شد. این چند روز که صبر کردیم، این پدر سوختهها، متوجه شدند و سیم خاردار دور خودشان کشیدند، میترسند. میدان مین ریختند. به چهار سپاه فرمان داده شد تا تمام امکانات مهندسیشان را به کمک بگیرند. گفتهاند اگر کشته هم میشوید، شبانه مینگذاری کنید. کمین و تیربار جلوی راهمان گذاشتند ولی اینها ایجاد اشکال نمیکند.
قله 1900 به مدت 48 ساعت دست گردان مسلم بود/بچهها تیپ دو گراد ریاست جمهوری ارتش بعث را متلاشی کردند
در حرکت اولی که لشکر27 انجام داد، قله 1900 به مدت 48 ساعت دست گردان مسلم بن عقیل بود. بچهها 48 ساعت مردانه جنگیدند و تیپ دو گراد ریاست جمهوری ارتش بعث را متلاشی کردند. دیدیم نه میشود روی ارتفاعات جاده کشید. نه تخلیه مجروح کرد. مجبور شدیم بکشیم به راست، با آمادگی و شور و اشتیاق بچهها، شاهد بودیم که گردان میثم تمار روی قله 1904 خوب عمل کرد. ساعت 2 بود که دیدیم از نزدیک گلوله نمیآید. مشخص بود که بچهها رسیدهاند به قله 1904 نیروی سمت راست گردان انصار الرسول بود. نیرو کم آمد. گردان عمار یاسر را در دست داشتیم. به فرمانده گردان انصار گفتیم بیا سمت راست گردان میثم نیروهایت را مستقر کن . به فرمانده گردان مقداد هم گفتیم سمت چپ گردان میثم را پر کن.
ساعت 6 یا 6/5 صبح بود که معاون یکی از گردانها گفت بعثیها روی 1904 هستند. پرسیدیم اشتباه نمیکنی؟ شاید بچههای گردان میثم باشند. گفت نه، بعثیها هستند و به طرف ما تیر میاندازند. گردان انصار به شکم تیپ 108 دشمن زده بود. بعد یک گردان دشمن از سمت قله 1900 آمد طرف 1904. پیاده شدند و ریختند روی سر بچهها. بچهها به خاطر فشار زیاد نتوانستند مقاومت کنند. توان و نیرو هم نداشتند. 1904 افتاد دست دشمن.
توی ضد شیب قله یک شیار بود/ به طور معجزه آسایی بچهها تا شب آنجا ماندند و یک گلوله هم به آنها نخورد
حالا، خدایا خودت کمک کن. از انصار پرسیدم میتوانی بیایی عقبتر؟ گفتند امکان ندارد. سمت راست 1904 شیار سختی بود که گردان انصار حتما باید میآمد توی این شیار. گفتند اگر بیایی یک نفر هم زنده نمیماند. خدا شاهد است معجزهای رخ داد که شاید در طول تاریخ بینظیر باشد. گردان انصار با یک گروهان روی قله مانده بود. نه راه پس داشتند و نه راه پیش. قله 1904 هم سقوط کرده بود. توی ضد شیب قله یک شیار بود. زیر قله 1904 نارنجک و تیر نمیخواست. اگرچه تا سنگ پایین میانداختند مستقیم توی سر بچهها میخورد. این گردان که تعداد نیروهایش هم قابل توجه بود با زخمیهایش توی شیار ماندند. خداوند جلوی دیدگان بعثیها را بسته بود. پرده جلوی دلشان کشیده بود که نه داخل شیار را میتوانستند ببینند و نه بچهها را. خدا شاهد و گواه است، به طور معجزه آسایی این بچهها تا شب آنجا ماندند. و یک گلوله هم به آنها نخورد. شب تعدادی را برای کمک به بچههای زخمی و گردآوری شهدا فرستادیم و آنها را عقب آوردند.
این صحنهها مشخص میکند اگر یک لشگر نتوانست در یک جناح عمل کند این فشار و سختی به لشگر دیگر میرسد. همان شب دیدید گردان حبیب ابن مظاهر عمل کرد. هدفهایش را گرفت و نگه داشت. الان هم دست خودمان است. گردان حمزه هم هدفهایش را نگه داشت. عملیات سختی بود. خدا شاهد است که بچهةای بسیجی غوغا کردند. طوری جنگیدند که شاید در طول جنگ بی سابقه بود. جنگ از ساعت یک ربع به 10 شب شروع شد تا ساعت 7 صبح.
چهره دوشکارچی به ایرانیها بیشتر میخورد/ یک کارت سازمان مجاهدین خلق توی جیبش پیدا کردند
بچه ها 9 ساعت و یک ربع جنگیدند. اغلب گردانها مهماتشان تمام شد. به همین خاطر مینهای دشمن را از زمین درمیآوردند و آنها را طرف بعثیها پرت میکردند. که مین منفجر و کماندوهای دشمن نیایند طرفشان. گردان حبیب دو یال مهم جلوی روی خود داشت. اولی را گرفت. خیلی از بعثیها را کشت و آمد روی یال دوم. برادرمان عبدالله فرمانده گردان حبیب به من گفت: بچههای بسیجی به سمت قله سوم کانی مانگا سرازیر شدند. سیزده تا از بچهها میروند طرف قله بعدی یکدفعه یکی از بالا میگوید: الله اکبر، الله اکبر بچهها بیایید بالا. همه تعجب میکنند و میگویند کسی جلوتر از ما نبود که رفته باشد روی قله. بعد میگویند شاید یکی از خودیها آمده باشد. از سینه ارتفاع بالا میکشند که یک دفعه دوشکا به طرف آنها میگیرد وآنها را میزند. نصف بچهها زخمی میشوند و تازه متوجه میشود که خبری هست.
یکی از آر.پی.جیهای بسیجی که خیلی شجاع و رشید است الان توی گردان حبیب زخمی است- نارنج را میکشد و میاندازد توی سنگر. دوشکا از کار میافتد خودش با مسئول اطلاعات عملیات گردان، برادر اسلاملو که الان زخمی است می روند و میبینند که چهره دوشکارچی به ایرانیها بیشتر میخورد جیبش را میگردند و یک کارت سازمان مجاهدین خلق پیدا میکنند. اشتباه بزرگی میکنند که کارت را همراه نمیآورند کارت را با عصبانیت میزند توی صورت منافق و یکی دو تا فحش هم به منافقین میدهد. بعد بعثیها را میبینند که دارند میآیند بالا. مهمات نداشتند. میبینند الان اسیر میشوند. یک نارنجک داشتند. ضامن آن را میکشند و میاندازند و از بالا میکشند پایین. ببینید. جنگ صحنههایی دارد که نمیتوان آن را توی کتابها نوشت. یک لشکر از آن جناح میآید و یک لشکر از این جناح. اگر این لشکر به هدفش نرسد، پشت آن لشکر را خالی میکند. همه شما باید این را بلد باشید. شماها زیاد به جبهه آمدهاید. پنج بار، شش بار همهتان فرمانده جنگ شدهاید و مغزتان این چیزها را میکشد، صحنههایی توی جنگ پیش میآید و پس و پیش دارد. یک نیرو عمل میکند، جناحش خالی میشود و مجبور میشود بگویید بیایید عقب، جناحتان خالی است.
گردان عمار، گردان احتیاط بود/توی شکم دشمن زد
جنگ چیست؟ جنگ به معنای جنگ و گریز است. این را نباید فراموش کرد. ما برای سختی آمدیم. برای راحتی نیامدهایم و باید سختی بکشیم یک ارتفاع سقوط میکند باید بکشیم عقب. یک ارتفاع که سقوط میکند، ارتفاع دیگر هم سقوط میکند در این علمیات با وجود اینکه به بچهها سخت گذشت ولی به حمدالله اسلام تعالی پیدا کرد. حالا شاید به گردان عمار سخت گذشت. گردان احتیاط بود. پیادهروی زیاد بود و بچهها خسته شدند. ولی گردان انصار توی شکم دشمن زد. خیلی منهدم کردیم. گردانهای مالک اشتر و انصار الرسول واقعا آنها را کشتند. هر چه در توانشان بود انجام دادند. همه مظلومین در این راه خون دادند. ما از همه شما تشکر میکنیم خیلی زحمت کشیدید. ما تا حالا افتخار رفتن نداشتیم و زنده ماندیم. سعادت نصیبمان نشد. همه عملیاتها را دیدیم. از سال 58 توی کردستان تا حالا. عملیاتی که بچهها با عاشقی و مخلصی داشتند، هرگز سابقه نداشت. خدا به همهتان توفیق بدهد مردانه جنگیدید و هدفهایتان را گرفتید.
سختیهایی در حین عملیات میبینیم که باید همهتان آمادگی این سختیها را داشته باشید این نیست که خدا همهاش راحتی بدهد و انشاالله همه ما آمادگی این سختیها را داریم چیزی که برای شما میخواهم بگویم این است که همه جا صحنه آزمایش است. ما پس از این عملیات تجربیات زیاد و گرانبهایی به دست آوردیم. لشکرهایی که در جنوب جنگیده بودند و در کوهستان و غرب جنگ نکرده بودند تجربیات زیادی به دست آوردند. جنگ سختی را پیش پا داشتند که الحمدالله سبب شد سازندگی زیادی برایشان داشته باشد. ما انتظار بیشتری از برادرها نداشتیم، کار خودتان را کردید و توان خودتان را گذاشتید.
خیلی از بچههای شریف و «دریا دل» را که گمنام به شهادت رسیدند، از دست دادیم/اگر شهید هم نشدید، اجر شهید را دارید
خیلی از عزیزان را نیز در این عملیات از دست دادیم. خیلی از بچههای گمنام، شریف و به قول فرمانده دلاور تیپ عمار لشکر ما شهید اکبر حاجیپور - «دریا دل» که گمنام به شهادت رسیدند. آنان خیلی عظمت داشتند فقط خدا عظمت آنها را میداند ما قادر نیستیم بدانیم چون از عالم غیب بیخبریم برادرمان حاجی پور فرمانده تیپ یک عمار، برادر مهدی خندان، معاون این تیپ و حاج عباس ورامینی، مسئول ستاد لشکر، برادرمان نظام آبادی؛ معاون گردان حمزه که از بچههای خوب بسیج بودند و برادر ابراهیم معصومی، فرمانده گردان کمیل و برادر میرحمید موسوی، معاون گردان مسلم بن عقیل. و شهدای بسیج که همهشان سردار بودند و به فیض شهادت نائل آمدند. ما چارهای نداریم جز این که مرد باشیم و راه این شهدا را ادامه دهیم. خداونده همه را آزمایش میکند. در جنگ بدر پیروزی به مسلمین میدهد بعد همه سر غنائم دعوا میکنند دنبال غنائم نباشید، دعوا نکنید. این کار را نکنید، خداوند غضب میکند و در جنگ احد شکست میخورند مگر خداوند نگفت : « نصر من الله و فتح قریب » نگوییم پس کو این پیروزی چرا این قدر کشته دادیم تا موفق شدیم. خداوند در سوره آل عمران مخصوصا ایات 123 تا 145 اشاره میکند؛ آی آدم ها، فقط شما کشته ندادهاید. دشمن هم کشته داده، خدا شما را آزمایش کرد. پیروزی و شکست دست خداست شما برای خدا نجنگیدید و خدا هم به شما شکست داد. اشکال را در خودتان بببینید. در روایت است اگر شما در جنگ شرکت کردید و برای شهادت رفتید، اگر شهید هم نشدید، اجر شهید را دارید. مواظب باشید این اجر را از بین نبرید. شما مثل شهید زندهاید انشاالله بتوایند راه شهدا را محکم و پرقدرت ادامه دهید.
شناخت میخواهد که یکی روی مین بخوابد، سینهاش را بگذارد روی سیم خاردار تا دیگران از روی بدن او رد شوند/تا درک نباشد نیتها پاک نمیشود
ما باید ثابت قدم باشیم خدا شاهد است این صحنههایی که دارد از مقابل چشمان ما میگذرد کمتر از صحنههای صدر اسلام نیست. در صدر اسلام، آقا عبدالله (ع) 72 تن یار داشت. همهاش 72تن بودند که میروند شهید میشوند الان چیز دیگری دارد اتفاق میافتد صحنهای از بچههای تخریب لشکر برایتان تعریف کنم در مرحله دوم رسیدند به سیم خاردار یکی در گردان مالک روی سیم خاردار میخوابد و میگوید: پایتان را روی من بگذارید و رد شوید. بچه های بسیج پا بر روی پشتش میگذارند و میگذرند او روی سیم خاردار میخوابد یک مین زیر شکمش منفجر میشود و شهیدش میکند. کسی این قدر عاشق؟ مگر عشق بدون شناخت میشود؟ عشق بدون شناخت معنا ندارد در ارتشهای دنیا، نیروهایی که عشق بدون شناخت دارند، میآیند و کپ میکنند. از جایشان تکان نمیخورند. از گلوله میترسند این شناخت میخواهد که یکی روی مین بخوابد. سینهاش را بگذارد روی سیم خاردار تا دیگران از روی بدن او رد شوند. شوخی نیست تا درک نباشد نیتها پاک نمیشود
و اما در مورد حرکت به سمت تهران، تا آنجایی که در توان لشکر بوده، آسایش و رفاه برای شما فراهم شده، ولی یک انتظار داریم به عنوان یک برادر کوچکتر خواهش میکنم برای دیدن خانواده شهدا به منازل این عزیزان بروید و به آنها سرکشی کنید. انشا الله راهی تهران که شدید، برای روز هجدهم آذرماه 1362 در نماز جمعه دانشگاه تهران حضور پیدا کنید. دعا برای سلامت امام عزیز هم فراموش نشود.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
منبع:سایت فاتحان
برای شادی روح شهیدان صلوات