اولین محرم در جبهه ها
به نام خدا
در سال 1359 در سوسنگرد بودیم. آنجا تقریبا خط مقدم محسوب می شد و رزمندگان تصمیم گرفته بودند برای مقابله با عراقیها به صورت گروه گروه در یكی از خانههای شهر مستقر شوند. این گروهها زیر نظر سپاه اداره می شدند و نام آنها گردان شهید «علم الهدی» بود
در سال 1359 در سوسنگرد بودیم. آنجا تقریبا خط مقدم محسوب می شد و رزمندگان تصمیم گرفته بودند برای مقابله با عراقیها به صورت گروه گروه در یكی از خانههای شهر مستقر شوند. این گروهها زیر نظر سپاه اداره می شدند و نام آنها گردان شهید «علم الهدی» بود.
نیروهای دشمن تا منتهی الیه شهر سوسنگر پیشروی كرده بود. بچهها برای اینكه بتوانند در مقابل آنها یك سپر دفاعی ایجاد كنند مجبور بودند تا از رودخانهای كه در وسط شهر سوسنگرد قرار داشت با «بلم»( نوعی قایق) عبور كنند و كانالهایی را حفر كنند. رزمندگان هر 24 ساعت، 24 ساعت جایشان را به گروه دیگر می دادند.
رزمندگان از هر فرصتی برای انجام كارهای معنوی به ویژه عزاداری استفاده می كردند، مثلا در زیر آتش وحشتناك دشمن، مراسم سوگواری برگزار می كردند. جمعیتی كه مراسم عزاداری امام حسین (ع) را در آنجا برپا كردند كمتر 100 نفر می شد.
مسجد جامع شهر سوسنگرد نقش محوری و مؤثری در ساماندهی رزمندگان داشت و می توانست آنها را در یك مكان مشخص گردهم بیارود.
غیر از ایام محرم و صفر نیز، بچههای رزمنده از هر فرصتی برای مناجات و عزاداری استفاده میکردند، مگر در ایام جشن که برنامهها تفاوت داشت. شبهای چهارشنبه در دعای توسل، شبهای جمعه در دعای کمیل و در طول هفته به هر بهانه که میشد ذکر مصیبت اباعبدالله و ائمه برقرار بود. برنامه قرائت سوره واقعه هر شب ساعت نه شب به صورت جمعی گذاشته میشد و بعضی از گردانها از بلندگو پخش میکردند. هنوز هم در دوکوهه این کار انجام میشود و ساعت نه شب از بلندگو سوره واقعه پخش میکنند. اینطور هم نبود که فقط برنامههای عمومی برگزار شود. شبها در چادرها هم برنامههایی به ذوق و سلیقه رزمندهها برقرار بود و اگر مداحی بینشان بود کار به عزاداری و سینهزنی هم میکشید.
اوایل انقلاب اشعار سینهزنیها و زنجیرزنیها هنوز محتوای طاغوتی داشت و خیلی منطبق با حقیقت امام حسین نبود. خیلی حرمت ائمه در نظر گرفته نمیشد و گاهی محتوای غلط هم داشت و به توهین هم میکشید. جبهه تاثیر زیادی در خالص شدن محتوای شعرها داشت
دهه اول محرم در عین اینکه عزاداری جبهه جذاب بود، اکثر بچههای تهران سعی میکردند خود را به عزاداریهای تهران برسانند. مخصوصا تاسوعا و عاشورا علاقه رزمندهها برای شرکت در دستههای عزاداری تهران خیلی بیشتر بود. اما برنامههای جبهه هم طبق روال انجام میشد. شب اول محرم شروع به سیاهی زدن میکردند. اگر در چادرها بودند، چادر را به سلیقه خودشان سیاهی میزدند و اگر مثلا در دوکوهه داخل ساختمان استقرار داشتند آنجا را سیاهپوش میکردند. اگر گردان برنامه خاصی مثل مانور و راهپیمایی نداشت، عزاداری برقرار بود. بعد از نماز اول سخنرانی بود و بعد عزاداری که عزاداری هم طول میکشید. البته گردانها در عزاداری متفاوت بودند. بعضی از آنها در عزاداری زیادهروی میکردند و کارشان چند ساعت طول میکشید. حتی بعضی از گردانها بعد از عزاداریهای جمعی در بیابانهای اطراف قرار میگذاشتند و باز هم به سینهزنی میپرداختند. البته اینگونه عزاداریها معمول نبود و اغلب بعد از ساعت خاموشی که ترددهای اردوگاه محدود میشد برنامه عزاداری جمعی نبود. علاوه بر این معمولا آخر شب برنامههای رزم دستهای، گروهانی یا گردانی بود و رزمندهها باید زود میخوابیدند تا به موقع بیدار شوند و توان مانور داشته باشند.
اولین محرم در جبهه ها
روزهای تاسوعا و عاشورا، اربعین و 28صفر مانند جاهای دیگر دستههای عزاداری گردانها به راه میافتاد. اگر در دوکوهه بودند همه به حسینیه شهید همت میآمدند و عزاداری میکردند، اگر در کرخه بود گردانها در دستههای عزاداری که علم و کتل و پرچم داشتند، از محل استقرار خود به محل وسیعی که صبحگاههای مشترک گردانها برگزار میشد، میآمدند.
عزاداری و سینهزنی و بعد هم غذایی که بین رزمندهها پخش میشد. اگر نمیشد به صورت متمرکز کل لشکر را غذای نذری بدهند، خود رزمندهها برنامه نذری دادن راه میانداختند. گوسفند میگرفتند، قربانی میکردند، دیگ راه میانداختند و آبگوشت میدادند.
در برنامههای خاص مداحهای مشهور مثل حاج منصور ارضی، حاج محمد طاهری یا حاج محسن طاهری میآمدند و در حسینیه دوکوهه یا محل تجمع رزمندهها در اردوگاهها برنامه برگزار میکردند. معمولا روحانی معروف در این ایام برای سخنرانی نمیآمد و خود روحانیهای گردانها برای رزمندهها صحبت میکردند.
در هر صورت همان سنت و برنامههای عرفی که در شهر انجام میشد در جبهه هم برقرار بود، یکبار یکی از عملیاتها با مناسبتی همزمان شده بود و بچهها تصمیم گرفتند حلوای نذری بدهند. خوب در خط مقدم خبری از آرد و اینجور چیزها نبود. یکی از بچههای اصفهان با خودش گز آردی آورده بود که با همان آرد، حلوا درست کردند. به هر ترتیب که بود برنامهها را مانند برنامههای شهر برگزار میکردند ولی سوز و گداز عزاداری بچه بسیجیها چیز دیگری بود.
ابداع نوحه و مرثیه و سبک در جبهه خیلی زیاد بود، سبکهای خاصی که حماسی بود و به فضای جبهه میخورد. مثلا شعارهای صبحگاه که بچهها با آن میدویدند متناسب با ایام محرم سروده میشد و به جای شعارهای حماسی صرف که هیچ محتوایی هم ندارد، ذکر و مدح اهلبیت میگفتند. البته در ایام دیگر سال هم چیزی جز شعارهای مذهبی در برنامه صبحگاه بسیجیها نبود. مثلا فرازهایی از دعای جوشن کبیر را در دویدن صبحگاه زمزمه میکردند.
شب اول محرم شروع به سیاهی زدن میکردند. اگر در چادرها بودند، چادر را به سلیقه خودشان سیاهی میزدند و اگر مثلا در دوکوهه داخل ساختمان استقرار داشتند آنجا را سیاهپوش میکردند
اوایل انقلاب اشعار سینهزنیها و زنجیرزنیها هنوز محتوای طاغوتی داشت و خیلی منطبق با حقیقت امام حسین نبود. خیلی حرمت ائمه در نظر گرفته نمیشد و گاهی محتوای غلط هم داشت و به توهین هم میکشید. جبهه تاثیر زیادی در خالص شدن محتوای شعرها داشت. یک تغییر اساسی از دوران دفاع مقدس در شعرهای مذهبی و عزاداریهای امام حسین اتفاق افتاد و حماسه امام حسین به صورت ارزشی و اصیل وارد اشعار مذهبی شد.
شعرا، چه آنهایی که واقعا شاعر بودند و معروف بودند و چه آنهایی که فیالبداهه شعر میگفتند، در ایام محرم به جبهه میآمدند و بین گردانها میچرخیدند و شعر مذهبی میسرودند. مثلا آقای کشوری که پیرمردی بود بیسواد ، به جبهه میآمد و در هیأتهای رزمندها مینشست. یکدفعه بلند میشد و فیالبداهه نیم ساعت شعر در وصف امام حسین میگفت که مجلس را تحت تاثیر قرار میداد. یا حسام، شاعر معروف، میآمد و شعر میگفت.
در ایام محرم و صفر عملیاتهای زیادی نبود. به جز چند عملیات محدود مانند عملیات محرم در سال 62 که در منطقه دهلران انجام شد. محرم و صفر از ابتدای شروع جنگ رفتهرفته به سمت تابستان میرفت و در تابستان هم کمتر عملیات میشد. علت هم قدرت بیشتر دشمن در فصل گرم بود که برای مثال در فصل گرم زمین کمتر حالت باتلاقی دارد و توان مانور زرهی دشمن خیلی زیاد میشود. به همین علت در ایام محرم و صفر رزمندهها بیشتر در حالت اردوگاهی بودند و در خط مقدم نبودند، و عزاداریها در اردوگاه برقرار بود.