سنگر
سرانجام جايي را كه براي كار به دنبالش بودم ، يافتم واحد طرح و عمليات سپاه محل كار جديدم شد البته آنجا هنوز راه نيفتاده بود طرحي به شوراي عالي سپاه دادم مبني بر اين كه حاضرم واحد طرح و عمليات را راه اندازي كنم قرارم بر اين بود كه با آقاي رحيم صفوي كه در آن زمان در جبهه دارخوين بود ، واحد را راه اندازي كنيم
سرانجام جايي را كه براي كار به دنبالش بودم ، يافتم واحد طرح و عمليات سپاه محل كار جديدم شد البته آنجا هنوز راه نيفتاده بود طرحي به شوراي عالي سپاه دادم مبني بر اين كه حاضرم واحد طرح و عمليات را راه اندازي كنم قرارم بر اين بود كه با آقاي رحيم صفوي كه در آن زمان در جبهه دارخوين بود ، واحد را راه اندازي كنيم
پس از قبول طرح ، يك دوره يك ماهه براي حدود چهل نفر از نيروهاي سپاه تشكيل داديم خودم سرپرستي دوره را بر عهده داشتم و چند استاد هم براي آموزش آورده بودم
طرحي درباره عمليات در دار خوين و آبادان تهيه كردم و به شوراي عالي سپاه دادم آبادان در محاصره دشمن بود دفاع مردم از آبادان در منطقه اي بود كه از 360 درجه پيرامونش ،330 درجه آن تحت تسلط دشمن بود تنها منطقه ميان رودخانه بهمنشير و اروند در دست ما بود حضرت امام فرموده بود محاصره آبادان بايد شكسته شود
يك تيم مأمور شديم به آبادان برويم و وضع دشمن را بررسي كنيم و ببينيم آيا راهي براي عمليات و آزادي شهر وجود دارد يا خير چون از نيروي زميني ارتش اخراج شده بودم و روزهاي شنبه بايد مي رفتم خودم را به ستاد مشترك معرفي مي كردم ، مخفيانه به اين مأموريت رفتم لباس بسيجي پوشيده بودم تا كسي مرا نشناسد
با آن تيم به محورهاي فياضيه ، دار خوين و ماهشهر رفتيم و هرسه محور را شناسايي كرديم تا حد ممكن به نزديك ترين خطوط عراقي ها نفوذ كرديم و اوضاع آنجا را سنجيديم به اين نتيجه رسيديم كه دشمن در آن منطقه آسيب پذير است و مي توانيم با يك تمركز نيروي خوب حمله كنيم
طرح را نوشتم و به شوراي عالي سپاه دادم در آنجا به طور كامل تأييد و تصويب شد قرار شد اين عمليات به طور مشترك توسط سپاه و ارتش انجام شود چون مسئولان جنگ مخالف طرح هماهنگي عمليات ارتش و سپاه بودند ، با اجراي آن مخالفت كردند تا اين كه بعد از بركناري بني صدر در مهر 1360 اين طرح با نام عمليات ثامن الائمه ع انجام شد و آبادان از محاصره دشمن درآمد و فرمان امام تحقق يافت
مدتي كه گذشت ، بني صدر از رياست جمهوري بركنار شد و شهيد محمد علي رجايي به عنوان رئيس جمهور انتخاب شد با رفتن بني صدر ، فضاي كاري سالم تري ايجاد شد و نيروهاي دلسوز انقلاب ميدان بيشتري براي فعاليت پيدا كردند در آن زمان عده اي مي خواستند مرا به عنوان وزير دفاع به مجلس معرفي كنند هرطور كه بود ، از آن سرباز زدم خود را در حد چنين مسئوليتي نمي ديدم
در آن ايام سخت در سپاه مشغول كار بودم كه شهيد رجايي پيشنهادي برايم داد گفت چون مناطق اشنويه و بوكان هنوز در دست ضد انقلاب است و مرز كردستان و آذربايجان غربي با عراق قابل نفوذ و رخنه است ، شما به آنجا برويد و هرطور كه هست ، آنجاها را آزاد كنيد كه اگر اين گونه باقي بماند مشكلات بيشتري خواهيم داشت
از شهيد رجايي خواستم فرصتي بدهد تا روي اين مسئله فكر كنم خوب كه فكر كردم ، ديدم چون اختيار كافي ندارم ، اين كار قابل اجرا نخواهد بود هرچه فكر كردم ، به نتيجه مقبولي نرسيدم ديدم ميان قبول مسئوليت وزارت دفاع يا منطقه ، وزارت را قبول كنم كه حداقل نگفته باشم مسئوليتي را قبول نمي كنم وقتي نظرم را به او گفتم ، گفت نه بهتر است همان مسئوليت منطقه را بپذيريد
باز هم جسارت كردم و خواستم اجازه دهد تا مجدداً روي اين مسئله فكر كنم جلسه سوم كه خدمتش رسيدم ، شهيد محمد جواد باهنر ، نخست وزير ايشان هم حضور داشت شهيد رجايي گفت ما مسئله رفتن شما به غرب كشور را با حضرت امام در ميان گذاشتيم ايشان نظر مساعد دارند تا اين مأموريت را به انجام برسانيد
با شنيدن اين حرف ، روحيه من تغيير كرد بي اختيار از جا بلند شدم و گفتم چرا اين را از اول نگفتيد كه امام نسبت به اين مسئله عنايت دارند ؟ اگر مي گفتيد ، همان اول مي پذيرفتم و به منطقه مي رفتم !
هربار كه مي خواستم به مأموريت بروم ، حتماً بايد سري به حرم حضرت امام رضا ع مي زدم به همين خاطر چهل و هشت ساعت مهلت خواستم و به مشهد رفتم و پس از پابوسي امام رضا ع برگشتم و اعلام آمادگي كردم
مأموريت من در شمال غرب چهل روز طول كشيد در اين ايام به لطف خدا توانستيم شهرهاي بوكان و اشنويه را آزاد كنيم واقعاًاين چهل و چهار روز يكي از درخشان ترين صحنه هاي كاري و عملياتي من بود