به نام خدا
تکهای از بدن شهید محسن حاجی بابا در بازی دراز ماندگار شد. شهیدی که میگفت: میخواهم به گونهای شهید شوم که حتی تکههای بدنم را نتوانند جمع آوری کنند.
نام برخی از شهدا به یادگار به جا مانده که بدنشان در دو قسمت، دو مزار و دو شهر به خاک سپرده شده است. یکی از این شهدا “محسن حاجی بابا” است که تکهای از بدنش در منطقه بازی دراز و در غرب کشور برای همیشه ماندگار شد. شاید نیاز بود بدن او که یکی از فاتحان بازی دراز است در مشهدش، زیارتگاه امروز مسافرین راهیان نور شود.
شهید محسن حاجی بابا در خانوادهای مذهبی در محله نیروی هوایی به دنیا آمد. هوش بالای او باعث شد تا به عنوان شاگرد اول مدارس زبانزد خاص و عام باشد. وی فعالیت های خود را در قبل از انقلاب از مسجد قدس و زیر نظر آیت الله امامی کاشانی آغاز کرد و جزو اولین سربازانی بود که به دستور امام خمینی از پادگان فرار کرد. پس از انقلاب و در سال 58 از بین 400 نفر داوطلب کنکور پزشکی رتبه 4 را کسب می کند، اما به پدرش میگوید که میخواهد پاسدار شود. بعد از شروع جنگ تحمیلی شهید حاجی بابا برای دفاع از دین و وطن خود وارد مناطق عملیاتی میشود و فرماندهی محور سرپل ذهاب را برعهده میگیرد.
اما آرزوی شهید حاجی بابا چیزی نبود جز شهادت. این را سرهنگ بهرامیان راوی دفاع مقدس از قول دوست شهید میگوید. او ادامه میدهد: «شهید حاجی بابا وقتی میبیند که دوستانش شهید شدهاند به دوست خودش حسین خدابخش گفته بود دعا کن با گلوله توپ شهید بشویم. زیرا اگر در این دنیا بسوزیم میتوانیم مطمئن شویم که خداوند گناهانمان را بخشیده است.»
مرندی از دیگر همرزمان شهید حاجی بابا میگوید: «شهید انس و الفتی مثال زدنی با قرآن داشت. همیشه زیارت عاشورا میخواند. تنها چیزی که به هیچ کس هدیه نمیداد انگشتری بود که از مادرش به یادگار گرفته بود. و به من میگفت میخواهم به گونهای شهید شوم که حتی تکههای بدنم را نتوانند جمع آوری کنند.»
فتح بازی دراز به روایت شهید
او در فتح ارتفاعات بازی دراز اوج ایثار، فداکاری و شهامت را به نمایش میگذارد. حاجی بابا دربارة این عملیات، طی مصاحبه ای با مجله پیام انقلاب گفته بود: “برای فتح ارتفاعات بازی دراز، به اتفاق چند تن دیگر از فرماندهان سپاه، طرح همه جانبه و گستردهای تهیه کردیم که لازمه آن، فداکاری و ایثار در سخت ترین و کمترین امکانات بود. در این عملیات موفق شدیم از پشت ارتفاعات بازی دراز عکس و فیلم تهیه کنیم که به شناساییهای بعدی کمک کرد. این عملیات از چند محور شروع شد و دلیل موفقیت نیز تا حدودی الحاق تمام محورها با یکدیگر بود که دشمن هیچ فکر نمیکرد بتوانیم از این ارتفاعات در هم پیچیده بالا برویم. جالب این است که اگر به ارتفاعات دقیق نگاه کنیم، صخره ها طوری است که حتی کوهنوردها هم نمیتوانستند ظرف مدتی که ما رفتیم، بالا بروند و این امر محقق نشد، مگر به مدد غیبی الهی که ما را به آن ارتفاعات کشاند. این امدادهای غیبی محسوس به نیروهای عمل کننده روحیه میداد و حالت معنوی عملیات را به حدی بالا میبرد که در سخت ترین شرایط، به نیایش و خواندن دعای توسل مشغول بودند. امداد نیروهای غیبی و فرماندهی امام زمان(عج ) در عملیات کاملاً محسوس بود.”
شهید حاجی بابا در مرحله دوم شناسایی منطقه به همراه شهید شوندی و احمد بیابانی توسط دشمن دیده میشوند و مورد هجوم قرار میگیرند. در نهایت با گلوله توپ 130 خودروی آنها مورد اصابت قرار گرفته و پیکرشان در آتش میسوزد.
پیکر شهید حاجی بابا را به تهران بر میگردانند و در قطعه 26 بهشت زهرا(س) دفن میکنند. اما وقتی حسین خدابخش میخواهد خودروی آتش گرفته را به عقب برگرداند متوجه میشود تکهای از بدن شهید حاجی بابا در خودروی سوخته جامانده است. تکه دیگر بدن شهید را در روستای مشکنار در نزدیکی منطقه بازی دراز، یعنی مشهد شهید دفن میکنند تا شهید حاجی بابا برای همیشه در غرب کشور ماندنی شود. وقتی که از منطقه بازی دراز به سمت پادگان ابوذر حرکت میکنیم به روستای مشکنار میرسیم. روستایی که به یادگار دارد تکه ای از بدن شهید محسن حاجی بابا.
داستان مزارهای شهید محسن حاجی بابا
هنگامی که شهید حاجی بابا ، با جیپشان روی جاده ی سرپل ذهاب به سمت ِازگِله میرفتند از آنجاییکه ارتفاعات بَمو که مشرف به جاده بوده دست نیروهای عراقی بوده، جیپ ایشان را مورد هدف قرار می دهند که جیپشان آتش میگیرد و ایشان به شهادت میرسند. وقتی میخواستند پیکرشان را به عقب بفرستند قسمتی از بدنشان در ماشین باقی می ماند که بعدا موقع انتقال ماشین آن را پیدا میکنند که دیگر به عقب نمیفرستند و آن تکه از بدنشان را در محل قرارگاه فرماندهی ایشان به خاک می سپارند، که در حال آنجا روستایی نیز به وجود آمد مردم آن منطقه به این شهید بزرگوار ارادتی خاص دارند .
وصیت نامه شهید
منبع: فاتحان