فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

حديث دشت عشق

26 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

 

به ياد طلبه بسيجي شهيد «سيدمحمد ميرشفيعي» رها در رمل هاي داغ جنوب
«شهيد سيدمحمد ميرشفيعي»، جايگاه والايي در ميان معاشران و دوستانش داشت و فردي عاطفي و مقيد به امور اجتماعي شمرده مي شد جاذبه اش عجيب بود و بسيار باهوش و مهربان! او در كار دامداري و كشاورزي پدر را تنها نمي گذاشت. پس از دوره راهنمايي به حوزه خوانسار رفت و در مدرسه علميه حضرت ولي عصر(عج) به خواندن مقدمات علوم حوزه پرداخت اما شور و حال وصف ناشدني او، مقدمات بزم رباني را برايش فراهم ساخت؛ به ويژه با شهادت عمو زاده اش «سيدتقي ميرشفيعي» تاب ماندن را از دست داد و به سوي جبهه هاي نور عليه ظلمت شتافت.
آري! رفتن به جبهه شرهاني در خاك عراق و غلتيدن در خاك و خون با پيكري پاره پاره…
طلبه بسيجي شهيد «سيدمحمد ميرشفيعي»، سال 1343 درخوانسار متولد شد و در 25/5/1361 در منطقه شرهاني به شهادت رسيد.

 نظر دهید »

شهید محمدحسن طوسی را بهتر بشناسیم

26 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

 

نوزدهم فروردین‌ماه سالروز شهادت سردار شهید محمد حسن طوسی قائم مقام فرماندهی لشکر25 کربلا در دروان دفاع مقدس است.
«محمدحسن طوسی» سال ۱۳۳۷ در روستای «طوسکلا» از توابع شهرستان «نکا» به دنیا آمد. پس از طی دوران تحصیلی ابتدایی به شهر نکا رفت. در مدرسه راهنمایی «فردوسی» نکا تا سوم راهنمایی درس خواند و برای ادامه تحصیل به ساری رفت.

سال سوم دبیرستان بود که محمدحسن با روحانیون مبارز آشنا شد. مدتی گذشت و دیگر میل رفتن به مدرسه را نداشت. ابتدا کمک به معیشت خانواده را بهانه‌ای برای ترک تحصیل عنوان کرد اما بعدا معلوم شد به دلیل همکاری با انقلابیون بر علیه شاه و از ترس دستگیری به مدرسه نمی‌رود.

در همان زمان ازداواج کرد و هنوز چند وقتی از ازدواجش نگذشته بود که زمان خدمت سربازی‌اش فرا رسید. رضایت نمی‌داد به سربازی برود. می‌گفت:من به طاغوت خدمت نمی‌کنم. اما در نهایت با زور ژاندارمری مجبور شد به خدمت سربازی اعزام شود. او را یک راست به پادگان آموزشی در بیرجند بردند اما هنوز چند روز از اعزامش نگذشته بود که به خانه برگشت و گفت: من که گفته بودم به طاغوت خدمت نمی‌کنم.

زمزمه اعتراض بر علیه شاه بالا گرفته بود. محمدحسن یک رادیوی کوچک خرید . اخبار را از کشورهای دیگری می‌گرفت و آن را به دیگران منتقل می‌کرد تا این که مبارزات علنی شد و جزو کسانی شد که بصورت منسجم بر علیه شاه تظاهرات را سازماندهی می‌کردند. محمد حسن در آستانه ورود حضرت امام خمینی (ره) به وطن عازم تهران شد و گفت: حضرت امام می‌خواهند بیایند اما گاردی‌های شاه اعلام کرده‌اند که نمی‌گذارند بیاید. می‌خواهیم با دوستانمان برای حفاظت از جان امام و همراهانش به تهران برویم . رفتند و پس از دیدار با امام به مازندران برگشتند.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در کمیته انقلاب اسلامی شهرستان نکا و با همراهی تعداد از روحانیون سرشناس اقدام به حفاظت از شهر و مردم آن کرد تا این که بعد از مدت کوتاهی، در مرداد 1358 به سپاه پاسدران انقلاب اسلامی پیوست.

در همان زمان با اوجگیری درگیری ضدانقلاب در گنبد، به این شهرستان اعزام شد. پس از آرامش در این شهر به کردستان رفت. در آن جا با احمد متوسلیان آشنا و در سال 1359 فرمانده عملیات سپاه ساری شد. همزمان در سپاه ساری فرماندهی «گروه شهید » را پذیرفت و در برقراری امنیت در جنگل‌های آمل،سوادکوه،ساری،گرگان و جنگل‌های گیلان از خود شجاعت وصف ناپذیری به خرج داد. در همان زمان به دلیل لیاقت‌ به فرماندهی طرح و عملیات سپاه منطقه سه – گیلان و مازندران – منصوب شد. همزمان و در زمستان سال 1360 بعد از پایان یافتن غائله ضدانقلاب در آمل، به «تیپ 31 عاشورا» اعزام شد.

در معاونت اطلاعات و عملیات تیپ 31 با دوست دیرینه‌اش شهید «حسین اکبری دنگسرکی» بارها و بارها برای شناسایی به قلب دشمن زد. در همین مرحله بود که افق جدیدی در مقابلش باز شد و او با غلامحسین افشردی معروف به حسن باقری آشنا شد. آشنایی محمد حسن طوسی و غلامحسین افشردی تنگاتنگ شد تا حدی که بارها و بارها این دو در جلسات مختلف در کنار هم قرار گرفتند.

بعدد از شرکت در عملیات‌های فتح‌المبین و بیت‌المقدس در سال 1361 به مازندران برگشت و جانشین قرارگاه حضرت ابوالفضل که کار اعزام نیروی رزمی و پشتیبانی به جبهه‌ها را در مازندران به عهده داشت، شد.

در سال 1362 به «لشکر 25 کربلا» پیوست و معاون اطلاعات و عملیات این لشکر شد. محمدحسن طوسی «عملیات والفجر 6 » را نیز تجربه کرد . در همین عملیات بود که برادرش محمد ابراهیم طوسی به شهادت رسید . شهید مرشدی وقتی از محمد حسن طوسی خواسته بود که اجازه دهد هر طور شده پیکر محمد ابراهیم را به عقب بیاورند محمدحسن طوسی در جوابش گفته بود: یا همه شهدا و یا هیچکدام. که این موضوع باعث شد پیکر محمد ابراهیم طوسی بعد از 13 سال کشف شود.

بعد از عملیات والفجر 6 در عملیات‌های «قدس 1 و 2 » و عملیات‌های ایذایی دیگر شرکت کرد . اوج زحمات محمد حسن طوسی را در «عملیات والفجر ۸» می‌توان مشاهده کرد.

در عملیات والفجر 8 و ادامه آن برای چندمین بار مجروح شد و حتی به حالت اغما رفت. بعد از این عملیات ، «عملیات کربلای1» – آزاد سازی مهران – از محمد حسن طوسی خاطرات خوشی دارد. حضور در «عملیات کربلای 4» و پس از آن «عملیات کربلای 5 » که سخت‌ترین نوع عملیات در جنگ هشت ساله عراق علیه ایران لقب گرفت عملیات‌هایی هستند که محمد حسن طوسی به عنوان فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر ویژه 25 کربلا به ایفای نقش پرداخت.

در فروردین سال 66 بار دیگر به شلمچه رفت و در حالی که جانشین فرمانده لشکر 25 کربلا بود، با تنی خسته و مجروح در دشت تفتیده شلمچه و نوزدهم فروردین‌ماه 1366 در سن 29 سالگی برای همیشه و بر اثر اصابت ترکش‌های گلوله «خمپاره 60 » عراق میهمان آسمان شد.

ایسنا

 نظر دهید »

درخواست مکتوب یک نوجوان از مادرش

26 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

 

محمد در این نامه، پس از نوشتن احوال پرسی های رایج با خانواده اش، نکته ای را بیان نموده که که نشان از طبع آسمانی او دارد.

محمد اسدی درباغی در پانزدهم شهریور 1351 در دره باغ متولد شد. به هنگام بازگشت امام روح الله از تبعید، محمد تنها شش سال داشت و زمانی که در اسلام آباد غرب، در نبردی رویارو با شقی ترین دشمنان اسلام، بال در بال ملائک گشود، کم تر از 16 سال از عمرش می گذشت.
نامه ای از شهید اسدی به جا مانده است که تاریخ آن به حدود یک سال پیش از شهادت او باز می گردد و از جبهه ی خوزستان برای خانواده اش ارسال شده است. محمد در این نامه، پس از نوشتن احوال پرسی های رایج با خانواده اش، درخواستی را مطرح نموده که که نشان از طبع آسمانی او دارد. محمد اسدی نوشته است:

… در ضمن باید بگویم که من در عملیات شلمچه نبودم و سالم می باشم که اگر هم آمدم و اتفاقی افتاد، نگویید این جا این طور شده ام.(مادر)

همان گونه که در انتهای نامه، توسط شهید مشخص شده است، مخاطب این توصیه، مادر شهید می باشد. نحوه ی نگارش جمله به گونه ای است که شهید از هرگونه ریا و تظاهر به حضور در جبهه مبرا باشد. اولا حضورش را در عملیات اخیر انکار کرده و بر سلامت خود تاکید نموده تا خیال مادر را راحت کند. همچنین در پایان مشخص می نماید که اگر تا زمان بازگشت به خانه، مجروح شدم، به دیگران گفته نشود که در جبهه چنین اتفاقی افتاده است. مرحبا بر آن روحِ بلند که در کالبدی 15 ساله آرام گرفته بود.
تصویر اصل این نامه را می توانید در ذیل مشاهده کنید.

روحمان با یادش شاد

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 285
  • 286
  • 287
  • ...
  • 288
  • ...
  • 289
  • 290
  • 291
  • ...
  • 292
  • ...
  • 293
  • 294
  • 295
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • مهنــــا
  • زفاک
  • رهگذر
  • الهی وربی من لی غیرک
  • عدالتی

آمار

  • امروز: 104
  • دیروز: 162
  • 7 روز قبل: 1217
  • 1 ماه قبل: 7330
  • کل بازدیدها: 238614

مطالب با رتبه بالا

  • وصیت نامه شهید یوسف راسخ (5.00)
  • کوه خضرنبی ( از خاطرات شهید مهدی طهماسبی (5.00)
  • یا حسین(ع) (5.00)
  • کفاره گناه ( از خاطرات شهید مهدی باکری ) (5.00)
  • وصیت نامه شهید عباس بنایی (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس