خاطراتی از محمد احمدیان با مو ضوع تفحص شهداء
بسم الله الرحمن الرحیم
پنج شهید را که مطمئن بودیم گمنام اند انتخاب کردیم .پیکر ها را خوب گشته بودیم . هیچ مدرکی هویتی به دست نیامده بود.
قرار شد در بین شهدا،یک شهید گمنام که سر در بدن نداشت به نیابت از ارباب بی سر،ابا عبدالله الحسین (ع) در روزتاسوعا تشیع ودر ورودی
دهلران دفن کنیم .کفنها آماده شد. همیشه این لحضه ،سخت ترین لحضه برای بچه های تفحص است ،شهدا یکی یکی کفن می شدند .
آخرین شهید،پیکر بی سر بود. سخت دلمان هوایی شده بود . معجزه شد. تکه پارچه از جیب لبا س شهید به چشم بچه ها خورد .روی آن نوشته شده
بود که به سختی خوانده می شد:حسین پزنده ،اعزامی از اصفهان شهید به آغوش خانواده اش برگشت تا در روز عاشورا در
اصفهان تشیع شود وبی سر و سامان دیگری از قبیله حسین (ع)جایگزین او شد. کسی چه می داند ،شاید نام اوکه در روزتاسوعا
در دهلران تشیع وبه جای او دفن شد،عباس بود.
منبع :کتاب تفحص خاطراتی از محمد احمدیان
جستوجو گران نور خاطرات تفحص شهداء مجموعه خاکریز پنج
برای شادی روح شهیدان صلوات