فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

خلبانان

10 آبان 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

به این ترتیب با تهدید آتش خمپاره و تیربار مستقیم ضدانقلاب نشست و بر خواست بالگردها در داخل سربازخانه غیر ممکن شد. به تدریج لشکر، از نظر آمادی دچار کمبود شد، به نحوی که از نظر آرد و سایر مواد غذایی در مضیقه قرار گرفت. هیچ گونه آمادی به لشکر وارد نمی شد. به این ترتیب با تهدید آتش خمپاره و تیربار مستقیم ضدانقلاب نشست و بر خواست بالگردها در داخل سربازخانه غیر ممکن شد. به تدریج لشکر، از نظر آمادی دچار کمبود شد، به نحوی که از نظر آرد و سایر مواد غذایی در مضیقه قرار گرفت. هیچ گونه آمادی به لشکر وارد نمی شد.
خلاصه وضعیت داخلی سربازخانه
نفرات لشکر هیچ گونه ارتباطی با خارج از سربازخانه نداشتند و گاهی نامه ها به خلبانان سپرده می شد تا از کرمانشاه پست شود. تنها وسیله ی ارتباطی رادیو بود که آن هم در اخبار هیچ گونه خبری از اوضاع سنندج گفته نمی شد. لحظات آبستن حوادث بودند. به تدریج نظم و انضباط در داخل سربازخانه برقرار شد، ولی فشار ضد انقلاب روز به روز بیشتر می شد: در این وضعیت شهر سنندج کاملاً در اختیار گروهک های ضد انقلاب بود. فقط باشگاه افسران، تأسیسات رادیو و تلویزیون، فرودگاه و سربازخانه سنندج، در دست عناصر و یکان های لشکر 28 و دو گردان از هوابرد و لشکر 2 پیاده مرکز بود که در ارتفاعات اطراف سربازخانه مستقر بودند.
به طور خلاصه، وضعیت داخل سربازخانه را می توان این گونه تعریف کرد:
ـ رفت و آمد نفرات به خارج از سربازخانه غیر ممکن و سربازخانه در محاصره کامل عناصر ضد انقلاب قرار داشت.
ـ از نظر آمادگی یکانها در تنگنا قرار گرفته بودند و به ویژه از نظر مواد غذایی محدودیت مواد فاسد شدنی و آرد کاملاً محسوس بود.
ـ عناصر ضد انقلاب در فواصل مختلف با خمپاره انداز، تیربار و تفنگ، نفرات و تأسیسات داخل سربازخانه را زیر آتش می گرفتند.
ـ در طول شبانه روز تردد در سربازخانه با رعایت اقدامات احتیاطی و تأمینی انجام می گرفت.
ـ مسئولان لشکر برای تردد به فرودگاه از بالگرد استفاده می کردند.
ـ مهندسی لشکر مأموریت یافته بود که جاده ای از سربازخانه در حاشیه کوه آبیدر و روستای حاجی آباد، پس از برقراری تأمین احداث نماید. احداث و تردد در همین جاده هم بی خطر نبود.
ـ یکان های تیپ 1 لشکر در سه منطقه فرودگاه سنندج، سه راهی سقز و سد قشلاق و ابتدای محور مریوان حوالی روستای نَوَره مستقر بودند.
‌ـ عناصری از یکان دژبان و قرارگاه لشکر 28 در باشگاه افسران داخل شهر و تپه مشرف به تأسیسات رادیو و تلویزیون مستقر بودند ودر محاصره قرار داشتند و هیچ گونه ترددی ممکن نبود. از نظر تغذیه و آب آشامیدنی، مخصوصاً در باشگاه افسران شدیداً در مضیقه بودند.
ـ هیچ گونه رفت و آمد زمینی ممکن نبود، مگر به صورت محدود و ناشناس، حتی تمام درب ها و پنجره ها با کیسه شن حفاظت می شدند.
«روحیه نفرات، به ویژه در باشگاه افسران در حد بسیار پایینی قرار داشت و هر لحظه بیم سقوط باشگاه افسران وجود داشت. ضد انقلاب فشار زیادی روی باشگاه وارد می کرد، چند نفر از سربازان که شهید شده بودند پیکرآنها تخلیه نشده و همین امر روحیه همگی را خراب کرده بود.
ـ در داخل لشکر دو سه مورد بمب گذاری انجام گرفت که خوشبختانه دو مورد را گروه کاوش، یافته و خنثی کردند.
ـ یک شب هنگامی که فرمانده ی لشکر وقت در اتاق توجیه، جلسه هماهنگی تشکیل داده بود، یک خمپاره 120 روی سقف شیروانی ستاد لشکر منفجر و ضایعاتی به بار آورد که خوشبختانه تلفات جانی در پی نداشت.
بلافاصله تاریکی مطلق برقرار و مسئولان متفرق شدند. معلوم بود که اطلاعات تشکیل جلسه توسط عوامل داخل سربازخانه، به خارج داده شده بود.
ـ در اثر تیراندازی خمپاره و یا تیر مستقیم ضد انقلاب چند نفر یا به شهادت رسیدند و یا مجروح شدند که اکثراً سرباز بودند.
ـ لشکر امکانات کافی برای کمک به سربازخانه های خود در مریوان، سقز، بانه، و سردشت را نداشت. حتی برای کمک به باشگاه افسران ناتوان بود، زیرا عناصر لشکر به صورت تجزیه، در نقاط مختلف ودور از هم، درگیر بودند.
ـ لشکر از نظر تعداد سرباز به شدت دچار کمبود بود.
لشکر به تنهایی قادر به مقابله با دشمن نبود
ستاد لشکر و فرماندهان برای مقابله با حوادث، با ایجاد مداومتکار و آماده کردن یکان ها، تلاش زیادی می کردند، اما به نظر می رسید که لشکر به تنهایی قادر به مقابله با عناصر ضد انقلاب نمی باشد، زیرا در سنندج سپاه پاسداران و ژاندارمری و عناصر شهربانی به کلی تعطیل و تأسیسات آنها در اختیار ضد انقلاب بود. در چنین شرایطی انتظار می رفت که نیرویی توسط نزاجا برای تقویت لشکر اعزام گردد.
لازم به ذکراست که لشکر حتی برای حفاظت از زاغه های مهمات که از حساسیت ویژه ای برخوردار بودند، از عناصر باقیمانده ی گردان های 329 پدافند، گردان مهندسی و گردان مخابرات لشکر استفاده می کرد. ازجمله تلاش های توپخانه ی لشکری درآن روزهای بحرانی، سازماندهی تیم های بررسی «قیف انفجار»(6) و اجرای ضد آتش بود که سرانجام موفق شدیم خمپاره اندازهای متحرک ضد انقلاب را که سوار بر وانت جاسازی شده بودند و از پشت ارتفاعات، اجرای آتش می کردند را منهدم کنیم. لازم به ذکراست که هم فرمانده و هم ستاد لشکر از مراجعت دو گردان پیاده به سرباز خانه‌، برای آنکه نیروی حفاظت از سربازخانه تقویت شده بود، خوشحال بودند.
از آنجایی که تردد زمینی قطع شده بود و تیراندازی روی سربازخانه هم اجازه فرود بالگرد را نمی داد، در فرودگاه سنندج نیز تأمین فرود و پرواز هواپیمای باری ارتش نبود. به دستور فرمانده لشکر فرودگاه قدیمی در حوالی زاغه های مهمات، ظرف نصف روز، با همکاری همه یکان های باقیمانده آماده شد.
ورود صیاد شیرازی و همراهان به سربازخانه
به هر حال دراین شرایط بود که جناب سرگرد صیاد شیرازی با همراهی سروان هاشمی، برادر بروجردی و برادر رحیم صفوی و تعدادی سپاهی با بالگرد در یکی از روزها در سربازخانه نشستند و بلافاصله بالگرد به محل امنی در حوالی بیمارستان لشکر جابه جا شد. جناب صیاد شیرازی، برادر بروجردی، برادر رحیم صفوی و سروان هاشمی به ستاد لشکر هدایت و توسط رکن 3 لشکر توجیه شدند. پس از توجیه، اتاقی را برای هماهنگی عملیات، در کنار رکن 3 و اتاق توجیه انتخاب و کار سازماندهی هدایت عملیات،بازگشایی خیابان ها و پاکسازی شهر سنندج به صورت مشترک آغاز گردید.

 نظر دهید »

پیکر پاک

10 آبان 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

 

من محمد حافظی هستم در سال 1374 که به خدمت مقدس سربازی اعزام شده بود. از همان اوایل در کمیسیون نگهداری اسرای جنگ تحمیلی (کمیته بهداشت و درمان) مشغول به کار شدم و بیشتر کارهای اداری کمیته را انجام می دادم من محمد حافظی هستم در سال 1374 که به خدمت مقدس سربازی اعزام شده بود. از همان اوایل در کمیسیون نگهداری اسرای جنگ تحمیلی (کمیته بهداشت و درمان) مشغول به کار شدم و بیشتر کارهای اداری کمیته را انجام می دادم. کار مهمی که من انجام دادم پیرامون مراحل فوت اسرای عراقی بود که این کار را زیر نظر هلال احمر جمهوری اسلامی و پزشک قانونی انجام دادم. شرح این مراحل به این ترتیب است که برای فوت شدگان از طرف پزشک قانونی با ذکر علت فوت، گواهی فوت صادر می شد و آنها را برای دفن، موقت به بهشت زهرا در قطعه خاصی، مطابق آداب شرعی دفن یک میت مسلمان، دفن می کردیم. در پایان جنگ تحمیلی برای اینکه شهدای غریب را تحویل بگیریم، باید اجساد این فوت شدگان را تحویل می دادیم که نبش قبر آنها طبق موازین اسلامی ضروری بود و دشواری کار من از همین جا شروع می شود. روز اول که اقدام به این کار کردیم هشت جنازه درآوردیم. آنقدر این کار دشوار بود که همکاران من شب آن روز نتوانستند راحت بخوابند و در نهایت با قرص مسکن خوابیدند. چون انگیزه ما بازگشت شهدا و آزادگانمان بود، با رنج و مشقت وصف نشدنی این اقدام را تحمل کردیم. در مجموع 890 جنازه را به مدت ده روز بعد از نبش قبر برای تحویل آماده کردیم. گفتنی است که اطلاعات دقیقی را برای هر جنازه باید ثبت می کردیم از جمله تاریخ فوت، تاریخ نبش قبر، هویت چگونگی فوت و اینکه در کجا فوت
شده است. این شهدا را به معراج شهدا تحویل دادیم و بعد از آن به هفده استان که اردوگاه اسیرداری بود و اسیر مدفون داشتیم رفتیم که به دیگر استان ها من خودم تنها می رفتم و با همکارانی که به من معرفی می کردند کارمان را شروع می کردیم. در مجموع 1172 نفر نبش قبر شدند و به معراج شهدای تهران منتقل شدند که از آنجا به پادگان ابوذر برای تبادل منتقل شدند. درآنجا طی مراسم خاصی با امضای سردار میر فیصل باقر زاده و ژنرال حسین الدوری جنازه ی اسیران تحویل و شهدای آزادگان مان را تحویل گرفتیم. زمانی مشخص می شود که این مسئولیت چقدر سخت و ملال آور بود که بدانید من در آن روزها جوان بودم و از نظر روحی آمادگی چنین اقدامی را نداشتم. در حقیقت تنها انگیزه ای که باعث می شد که ما رنج و سختی این اقدام را فراموش کنیم، این بود که با این اقدام می توانستیم شهدای آزادگان را تحویل بگیریم و خدمتی به خانواده محترم آنها کرده باشیم و از اینکه دوستان آگاه یا ناآگاه به من زخم زبان می زدند و در مزاح خود مرا (محمد گورکن) خطاب می کردند، هیچ ابایی نداشتم. به هر تقدیر اسرای مدفون مسلمان بودند و از طرفی خدمت به خانواده شهدا از وظایف همه ماست. امیدوارم که این اقدام ناچیزم در کمیسیون نگهداری اسرا مورد رضایت خداوند متعال قرار گرفته باشد. ذکراین نکته را نیز ضروری می دانم که از بین اسرای مدفون شده ای که ما نبش قبر می کردیم یکی از انها از هم نپاشیده بود و تازگی داشت که او را با همان قد کامل یک انسان داخل تابوت گذاشتیم و مهمتر اینکه در بین شهدای آزادگان ما تعدادی که اجساد مطهرآنها از هم نپاشیده و این تازگی را داشتند زیاد بودند.

 نظر دهید »

نارنجک

10 آبان 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

… با اعلام رمز یا زهرا سلام الله علیها از طریق گردان، نیروهای ما از تونل بیرون آمدند. وقتی در تونل باز شد، به عنوان اولین نفر برای شناسایی بیرون رفتم تا ببینم تونل از چه محلی بیرون آمده است. آیا به پشت دشمن رسیده ایم یا نه. همین که دستم را بیرون کرده و روی زمین گذاشتم، متوجه شدم که دستم به سیم خاردار ابتدای میدان مین دشمن برخورد کرد. کمی دقت کرده و متوجه شدم که از میدان مین عبور کرده ایم و حدوداً 20 تا 25 متر با خاکریز دشمن ریخته و آنان را هلاک کردند و حدود 20 دقیقه بعد از شروع عملیات بود که کانال هندلی سقوط کرد. اما به علت سرعت عملیات و حرکت سریع به سمت هدف اصلی گروهان (سه راه قهوه خانه) پیشروی کرده، که در این شرایط یک موضع تیربار دشمن در گوشه کانال پاکسازی نشده و مدتی بعد به خودروهای ما تیراندازی می کرد. … با اعلام رمز یا زهرا سلام الله علیها از طریق گردان، نیروهای ما از تونل بیرون آمدند.
وقتی در تونل باز شد، به عنوان اولین نفر برای شناسایی بیرون رفتم تا ببینم تونل از چه محلی بیرون آمده است. آیا به پشت دشمن رسیده ایم یا نه. همین که دستم را بیرون کرده و روی زمین گذاشتم، متوجه شدم که دستم به سیم خاردار ابتدای میدان مین دشمن برخورد کرد. کمی دقت کرده و متوجه شدم که از میدان مین عبور کرده ایم و حدوداً 20 تا 25 متر با خاکریز دشمن ریخته و آنان را هلاک کردند و حدود 20 دقیقه بعد از شروع عملیات بود که کانال هندلی سقوط کرد. اما به علت سرعت عملیات و حرکت سریع به سمت هدف اصلی گروهان (سه راه قهوه خانه) پیشروی کرده، که در این شرایط یک موضع تیربار دشمن در گوشه کانال پاکسازی نشده و مدتی بعد به خودروهای ما تیراندازی می کرد.
به همراه درجه داری به نام اوچ تپه که یکی از درجه داران شجاع خطه شمال بود به داخل کانال برگشته ودیدیم که یک تیربار به سمت دهانه تونل در حال تیراندازی است. همچنین به ما اطلاع دادند که در آن قسمت یکی دو نفر هم به شهادت رسیده اند و تعدادی زخمی شده اند. در نهایت همین درجه دار با پرتاب کردن یک نارنجک به داخل سنگر آنان موفق شد که افراد دشمن را از داخل سنگر بیرون آورده و وادار به تسلیم کند.
زمانی که کانال هندلی سقوط کرد، تعداد بسیاری از افراد دشمن را به اسارت گرفته بودیم و وقتی آنان را به دهانه تونل آوردیم تا از آنجا به عقب بفرستیم، فکر می کردند که ما می خواهیم آنها را به داخل چاه بریزیم، بنابراین التماس می کردند و به جان امام قسم می خوردند.
به هر زحمتی که بود آنان را به داخل تونل بردیم. با دیدن برق کشی تونل و همچنین طول و عرض آن بسیار تعجب کرده بودند و صدای الله الله بلند شده بود. گروهبان اوج تپه از جمله کسانی بود که برای ساخت این تونل زحمات بسیاری کشیده بود. مدتی قبل از عملیات یک بار یکی از دیده بان ها که با سنگر من ارتباط مستقیم داشت، اطلاع داد که دشمن کانال را اشغال کرده ودر حال پیشروی است..
وقتی با گروهبان اوج تپه جلو رفتیم که ببینیم ماجرا چیست، دیدیم که در حقیقت آنجا تعدادی فرغون قرار دارد که وقتی به هم می خورند، صدا ایجاد می کنند. اما وقتی بیشتر پیشروی کردیم و به اواسط تونل رسیدیم دیدیم که سقف تونل ریزش کرده و بر روی فرغون ها ریخته است.
اوج تپه، یکی از رزمندگانی بود که دراین عملیات سهم به سزایی داشت. خودش پرتاب نارنجک را به دیگران آموزش می داد و می گفت که مراقب باشید نارنجک به طرف خودتان برنگرد، اما درآخرین مرحله چنین اشتباهی را مرتکب شده بود. او پس از منهدم نمودن چند سنگر به سنگری می رسد که در گوشه کانال هندلی شکل قرار داشت. وقتی او نارنجک را به داخل سنگر دشمن پرتاب می کند، یکی ازافراد دشمن به سرعت همان نارنجک را بر می دارد و بیرون می اندازد، نارنجک درست در شکم ایشان منفجر می شود.
وقتی به من اطلاع دادند که او مجروح شده، خودم را بالای سرش رساندم. تمام روده اش بیرون ریخته ودر همان حال، گفت : من به تمام شما گفته بودم که شهید می شوم و مادرم را نمی بینم. به او گفتم : نه شما نگران نباش الان تخلیه ات می کنیم. بچه ها او را به همان تونل رساندند اما او در همان جا به شهادت رسید.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 106
  • 107
  • 108
  • ...
  • 109
  • ...
  • 110
  • 111
  • 112
  • ...
  • 113
  • ...
  • 114
  • 115
  • 116
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • زهرا دشتي تختمشلو
  • کوثر نهاوند(مهاجر إلی الله)
  • رهگذر

آمار

  • امروز: 736
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • وصیت نامه شهید مدافع حرم, علیرضا مرادی (5.00)
  • وصیت نامه شهید فلك ژاپنی (5.00)
  • وصیت‌نامه شهید محمدحسین ذوالفقاری (5.00)
  • عرفه برشما مبارک (5.00)
  • مجروحانی که حرمت روزه‌داری را حفظ می‌کردند (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس