نارنجک
به نام خدا
… با اعلام رمز یا زهرا سلام الله علیها از طریق گردان، نیروهای ما از تونل بیرون آمدند. وقتی در تونل باز شد، به عنوان اولین نفر برای شناسایی بیرون رفتم تا ببینم تونل از چه محلی بیرون آمده است. آیا به پشت دشمن رسیده ایم یا نه. همین که دستم را بیرون کرده و روی زمین گذاشتم، متوجه شدم که دستم به سیم خاردار ابتدای میدان مین دشمن برخورد کرد. کمی دقت کرده و متوجه شدم که از میدان مین عبور کرده ایم و حدوداً 20 تا 25 متر با خاکریز دشمن ریخته و آنان را هلاک کردند و حدود 20 دقیقه بعد از شروع عملیات بود که کانال هندلی سقوط کرد. اما به علت سرعت عملیات و حرکت سریع به سمت هدف اصلی گروهان (سه راه قهوه خانه) پیشروی کرده، که در این شرایط یک موضع تیربار دشمن در گوشه کانال پاکسازی نشده و مدتی بعد به خودروهای ما تیراندازی می کرد. … با اعلام رمز یا زهرا سلام الله علیها از طریق گردان، نیروهای ما از تونل بیرون آمدند.
وقتی در تونل باز شد، به عنوان اولین نفر برای شناسایی بیرون رفتم تا ببینم تونل از چه محلی بیرون آمده است. آیا به پشت دشمن رسیده ایم یا نه. همین که دستم را بیرون کرده و روی زمین گذاشتم، متوجه شدم که دستم به سیم خاردار ابتدای میدان مین دشمن برخورد کرد. کمی دقت کرده و متوجه شدم که از میدان مین عبور کرده ایم و حدوداً 20 تا 25 متر با خاکریز دشمن ریخته و آنان را هلاک کردند و حدود 20 دقیقه بعد از شروع عملیات بود که کانال هندلی سقوط کرد. اما به علت سرعت عملیات و حرکت سریع به سمت هدف اصلی گروهان (سه راه قهوه خانه) پیشروی کرده، که در این شرایط یک موضع تیربار دشمن در گوشه کانال پاکسازی نشده و مدتی بعد به خودروهای ما تیراندازی می کرد.
به همراه درجه داری به نام اوچ تپه که یکی از درجه داران شجاع خطه شمال بود به داخل کانال برگشته ودیدیم که یک تیربار به سمت دهانه تونل در حال تیراندازی است. همچنین به ما اطلاع دادند که در آن قسمت یکی دو نفر هم به شهادت رسیده اند و تعدادی زخمی شده اند. در نهایت همین درجه دار با پرتاب کردن یک نارنجک به داخل سنگر آنان موفق شد که افراد دشمن را از داخل سنگر بیرون آورده و وادار به تسلیم کند.
زمانی که کانال هندلی سقوط کرد، تعداد بسیاری از افراد دشمن را به اسارت گرفته بودیم و وقتی آنان را به دهانه تونل آوردیم تا از آنجا به عقب بفرستیم، فکر می کردند که ما می خواهیم آنها را به داخل چاه بریزیم، بنابراین التماس می کردند و به جان امام قسم می خوردند.
به هر زحمتی که بود آنان را به داخل تونل بردیم. با دیدن برق کشی تونل و همچنین طول و عرض آن بسیار تعجب کرده بودند و صدای الله الله بلند شده بود. گروهبان اوج تپه از جمله کسانی بود که برای ساخت این تونل زحمات بسیاری کشیده بود. مدتی قبل از عملیات یک بار یکی از دیده بان ها که با سنگر من ارتباط مستقیم داشت، اطلاع داد که دشمن کانال را اشغال کرده ودر حال پیشروی است..
وقتی با گروهبان اوج تپه جلو رفتیم که ببینیم ماجرا چیست، دیدیم که در حقیقت آنجا تعدادی فرغون قرار دارد که وقتی به هم می خورند، صدا ایجاد می کنند. اما وقتی بیشتر پیشروی کردیم و به اواسط تونل رسیدیم دیدیم که سقف تونل ریزش کرده و بر روی فرغون ها ریخته است.
اوج تپه، یکی از رزمندگانی بود که دراین عملیات سهم به سزایی داشت. خودش پرتاب نارنجک را به دیگران آموزش می داد و می گفت که مراقب باشید نارنجک به طرف خودتان برنگرد، اما درآخرین مرحله چنین اشتباهی را مرتکب شده بود. او پس از منهدم نمودن چند سنگر به سنگری می رسد که در گوشه کانال هندلی شکل قرار داشت. وقتی او نارنجک را به داخل سنگر دشمن پرتاب می کند، یکی ازافراد دشمن به سرعت همان نارنجک را بر می دارد و بیرون می اندازد، نارنجک درست در شکم ایشان منفجر می شود.
وقتی به من اطلاع دادند که او مجروح شده، خودم را بالای سرش رساندم. تمام روده اش بیرون ریخته ودر همان حال، گفت : من به تمام شما گفته بودم که شهید می شوم و مادرم را نمی بینم. به او گفتم : نه شما نگران نباش الان تخلیه ات می کنیم. بچه ها او را به همان تونل رساندند اما او در همان جا به شهادت رسید.