فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

وصیت نامه شهید ولی الله تاک

19 تیر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

ای پیامبر! تو مظهر رحمتی؛ مسلمان زندگی نکردم ولی توبه میکنم، شفاعتم کن و از دوزخ رهایم کن.

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی هب لی کمال الانقطاع الیک»: خدایا! دلم را از هر دری نا امید و به درگاه خود متوجه ساز و لحظهای مرا به خود وا مگذار.
«الهی لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا»: خدایا! باورم شده که راهی جز به سوی تو و امیدی جز به امید تو نیست، الهی! در این حیرتکدة دنیا مظاهر فریبنده از هر سو انسان را به ضلالت می کشد و سینهها و قلبها که عرش خدایند به شیطان سپرده میشوند.
خدایا! در این دیار جز آنانکه کوچکی خود و عظمت خود را بازیافتهاند و نجات را پیشه کردند ودیگران همه یا اسیر کبر شدهاند و طغیان کردند، یا اسیر جهل شدند و شرک ورزیدند، یا ننگ و نفاق را پذیرفتند و جامه فریب پوشیدند، ای خدای مهربان من همه اینها را دچار شدم و باز اعتراف می کنم که « الهی لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا»
خدایا! دستم را بگیر. خدایا! بر بندگانت ترحّمی کن و خمینی عزیز را زنده بدار تا پرچم هدایت را به امام مهدی-عجل الله تعالی فرجه- بسپار و به امّت مسلم توفیق ده که ولایت فقیه را درک کنند و بیش از این به اطاعت امام خمینی و روحانیت گردن نهند، تا آنجا که حتّی در خیال خود گفتار امام را مو به مو تصدیق کنند و آنجا که سخن امام با گفتارشان مخالف باشد سخن خود را بر دیوار بکوبند، انشاء الله. ای محمد –صلی الله علیه و آله- ای فرستاده خدا! قرآنت را فراموش کردم و گمراه شدم، نکند پیش خدا شکایتم کنی که: «انَّ قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا»(فرقان/30)،

ای پیامبر! تو مظهر رحمتی؛ مسلمان زندگی نکردم ولی توبه میکنم، شفاعتم کن و از دوزخ رهایم کن. برادران! قرآن را فراموش نکنید، دوای دلهای حیران شما در قرآن و راهنمای راه پر خطر هدایت در قرآن است. به جای چپ و راست و این سو و آنسو پریدن، شما را به قرآن قسم، اسلام را از قرآن و سنت و روحانیت بیاموزید، تا دنیا قفس تنگ و پوچ برایتان نشود و دلهایتان را با سجدههای طولانی و با تضرع خاشع کنید. به نوای قرآن و سخنان ائمه-علیهم السلام- گوش دهید، آنگاه آرامشی که دلهای اصحاب رسول الله را مطمئن کرده بود، دل های ناآرامتان را آرامش میدهد.
ای علی -علیه السلام-! تو بگوش کر من خطبه همام و نهج البلاغه میخواندی و من به سخنان غرب زدههای چپ و راست دل داده بودم، عذر میخواهم، دنباله راه تو نرفتم و شیعه تو نبودم ولی تو امام رحمتی و خاندانت مهربانی را از پیامبر-صلی الله علیه و آله- به ارث بردهاند، ببخشیدم به خون حسین –علیه السلام- و گریه های فاطمه-سلام الله علیها- که پشیمانم. ای برادر، پدر و خواهرم! هرگز در مرگ من نگریید و از همه دوستانم تمنّا می کنم بر حسین-علیه السلام- و اصحابش گریه کنید و به آنها که پرده گناه دلشان را سخت کرده وصیتی میکنم قدری بر فردایتان بگریید تا خدا رحمتتان کند و دل ها را با گریه پاکیزه کنید تا عرش خدا شود، انشاءالله. ای مهدی موعود ای فرزند فاطمه! زندگی بی تو رنگ ندارد، تو شاهدی که چگونه جوان پر غرور دیروز، امروز خاشعانه سر بر خاک عزلت نهاده و اشک میریزد، خود را بر خاک میمالد و استغفار می کند و چون نام تو و فراق طولانی تو را به یاد میآورد زیر لب شکایت میکند که «الهی عظم البلاء» ای مهدی –عجل الله تعالی فرجه-! تو بر این امت رحمت فرست و از درد فراق رهایش کن و ای مهدی –عجل الله تعالی فرجه-! کمکم کن که مسلمان بمیرم، نام تو بر زبانم باشد و همراه لشکر اسلام کمر کفر را بشکنیم، انشاء الله. سلام بر خمینی عزیز ای نائب به حق مهدی –عجل الله تعالی فرجه-! کمکم کن که تاریخ این گونه روشنگری ندید، کورباد چشم خفاشانی که هنوز خود را تسلیم ولایت این فقیه اسلام نکرده اند و بخشیده باد نافرمانیها و کجرویهایم از خط امام که هر گاه از خود اظهار کردم در ضلالت افتادم و آنگاه که گوش به سخن امام خمینی دادم راه خدا را یافتم، خدایا! «ثبت قلوبنا علی دینک» انشاءالله. سلام بر امام حسین –علیه السلام- که بدن بیسرش در دشت کربلا تکه تکه شد و سلام بر 72 تن از یاران امام حسین –علیه السلام- اگر جسدم یافت نشود، قبر محمد شهید(فرزند خواهر) مانند قبر من است و من و او فرقی نمیکنیم. بدن زندهام هرگز به شما خدمتی نکرده تا چه رسد به جسد بیجانم، بر قبر محمد و دیگر عزیزان از خداوند برایم طلب آمرزش کنید. راضی نیستم اصرار به یافتن جنازهام کنید و یا به خاطر من کسی را به زحمت بیندازید و دولت و سپاه را مورد سؤال قرار دهید. پدر عزیزم! ]در انجام تکالیف[ بدهکارم، یک ماه و اندی روزه و مقداری هم برایم نماز بخوانید ]و مظالم را به نیت بنده[ به حساب 100 امام بدهید.
ای برادرانم و خواهرم! هر چند به محبت شما آگاهم ولی باید بدانید که زندگی تلخ و شیرین میگذرد و آنچه میماند، پاکی، نماز و روزه و اطاعت از خداست، فرزندانتان را خوب تربیت کنید، قرآن بیاموزید و همچنانکه در بیماری بدنتان ناراحتید، اگر کودکتان دروغ گفت او را هم موعظه کنید. ]والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته[

درباره شهید

نام : ولی الله تاک
نام پدر : حسن
تاریخ تولد : ۱۳۳۷-۱-۱
محل تولد : شهرضا
تاریخ شهادت : ۱۳۶۱-۲-۲۰
محل شهادت : شلمچه وشوش-عملیات المقدس
شهرستان : شهرضا
مسئولیت : رزمی تبلیغی
گلزار : گلزار شهدای شهرضا

در چهارمین روز از پاییز 1337 در خانوادهای متدین و مذهبی در شهرضا قدم به عرصة وجود گذاشت. مادر در حالی که بر لب ذکر دعا و صلوات داشت، گهواره او را تاب می داد. روزها و ماه ها یکی پس از دیگری سپری می شد و پدر و مادر در آن سالهای سیاه حکومت ستم شاهی، با تربیت دینی و قرآنی، به ولی الله درس غیرت، شجاعت و مردانگی می دادند. تحصیلات خود را در زادگاهش آغاز نمود و تا اتمام مقطع ابتدایی به پایان رساند. بعد از این دوران، شهید ولی الله تاک قدم در راه عشق نهاد؛ جادة بی انتهای عشق بازی با حضرت دوست. او با دلی بیدار و معرفتی عمیق در همان مسیری قدم گذاشت که برای آن خلق شده بود، مسیر «بندگی و عبودیت». برای پیشرفت و حرکت سریع در این جاده، دنبال ردپای سوار سبزپوش عشق را گرفت تا با دل سپردن و عشق ورزیدن به او تمام حرکات و رفتارش و روح و جانش خدایی شود. عنایت یوسف فاطمه -سلام الله علیها- ولی الله را حجره نشین میکدة ناب علوم اهل بیت -علیهم السلام- کرد.
او تحصیلات حوزوی را در مدرسة علمیة شهرضا آغاز کرد و بعد از مدتی برای ادامه تحصیل به حوزة علمیه شهر مقدس قم رفت و دروس حوزه را تا پایان سطح سه و درس خارج با موفقیت پشت سر گذاشت. با شروع قیام انقلابی مردمی علیه طاغوت، از پیش کسوتان شرکت در تظاهرات و پخش اعلامیه و نوار سخنرانیهای امام (ره) بود. با شروع جنگ تحمیلی، به ندای آسمانی پیر جماران لبیک گفت و همراه با خیل مشتاق لقای حضرت دوست، بدون اینکه برگة اعزام دریافت کند، به وادی مقدس جبهه گام نهاد. علاوه بر حضور در میدان نبرد، برای رزمندگان کلاسهای قرآن و احکام تشکیل می داد. در عملیات آزادی سوسنگرد نقش بسیار فعال و مؤثری داشت.

سرانجام در اوج عشق و ایمانش به خدا در عملیات بیت المقدس جلوه گری کرد و در 20/2/1361 در منطقة آبادان به آرزوی دیرینة خود که همان فوز عظیم شهادت بود، نائل گردید و در جوار رحمت حق و دیگر عزیزان شهید و در پیشگاه سرور و سالار شهیدان، اسوة بزرگ شهادت و جانبازی، مأوی گرفت. پیکر غرقه به خونش پس از تشییع بر روی دستان امت حزب الله، در گلزار شهدای شهرضا به خاک سپرده شد.

 

 

 

 

مببع : سایت فاتحان

 

 نظر دهید »

وصیت نامه شهید حسین عرب‌نژادِ اکبر

19 تیر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

“اگر می‌خواهی مشهور شوی گمنام باش واگر می‌خواهی گمنام باشی مشهور شو و من دوست دارم مشهور شوم…”
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و درود فراوان به پیشگاه امام زمان(عج) و با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب و با سلام خدمت تمامی خانواده‌های شهید داده کرمان بخصوص خانواده‌های شهید پرور خانوک و با سلام خدمت خانواده‌های اسیر داده و به امید پیروزی اسلام و مسلمین در سر تا سر دنیا و به امید اینکه انشا الله این عملیات، عملیات پیروز مندانه و نهائی لشکریان اسلام بر کفار و صدامیان باشد. و به گفته امام عزیزمان این سال، سال آخر جنگ باشد. و صدام و ابر جنایتکاران به نابودی کامل برسند. و دیگر نتوانند سر از خاک بردارند, و کربلا و قدس عزیز به دست توانای رزمندگان اسلام آزاد گردند و آرزوهای رزمندگان و تمام مردم ایران بخصوص خانواده‌های شهید و اسیر داده برآورده گردد. وصیت نامه‌ام را شروع می‌کنم.

بسم رب شهدا والصدیقین

ملت مسلمان کرمان! من از شما به عنوان یک برادر کوچکتر از شما می‌خواهم همانطور که تاکنون در صحنه نبرد بوده‌اید. و از رفتن فرزندانتان به جبهه خودداری نمی‌کردید باز هم اگر جنگ ادامه داشته باشد، فرزندان خود را به جبهه‌ها بفرستید و نگذارید اسلام در خطر بماند و خدای ناکرده بعد از سه سال جنگ، ملت ایران ناامید شوند و اسلام آنطور که باید,و شاید در دنیا پیاده نشود.

و ای مادران شهدا! نگوئید که من یک فرزند داده‌ام و از رفتن دیگر فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید بلکه تا آنجا که امکان دارد فرزندانتان را به جبهه بفرستید. و اگر فرزند ندارید کمک‌های مالی خود را به جبهه‌ها ارسال کنید. و پیام دیگری که به برادران دانش آموزم دارم این است که اگر برایشان امکان دارد به جبهه‌ها بروند و اگر امکان ندارد در سنگر مدرسه با کمال میل درس بخوانند که مدرسه خود، جبهه مبارزه با بیسوادی است. و ای دانش آموزان! در مدرسه خوش رفتار باشید و امر به معروف و نهی از منکر کنید و نگذارید که دشمنان قرآن و اسلام در مدارس نفوذ کنند.

من از پدر و مادر خود می‌خواهم که بعد از شهادت من گریه نکنند که باعث ناراحتی روح من می‌شود و هم باعث شادی دشمنان قرآن و اسلام, و از شما می‌خواهم که مرا ببخشید چون من خیلی شما را اذیت کردم و در برابر شما نافرمانی کردم و بالاخره در این چند سالی که از عمرم می‌گذرد فرزند خوبی برای شما نبوده‌ام.

والسلام علیکم و رحمته الله و برکاته

حسین عرب‌نژادِ اکبر

شهید پاسدار حمید(حسین) عرب‌نژاد از جمله شهدای آزادسازی خرمشهر بود که کمتر از او گفته شده است. شهید نوجوانی که سنگر مدرسه را رها می‌کند تا به جبهه برود اما در وصیت‌نامه‌اش به همکلاسی‌ها توصیه می‌کند تا خوب درس بخوانند و از تحصیل غفلت نکنند. او به دانش آموزان می‌گوید مدرسه جبهه مبارزه با بیسوادی است.

شهید پاسدار حمید(حسین) عرب نژاد فرزند اکبر متولد سال 1345 در شهر خانوک از توابع استان کرمان است. او که در میان آشنایان به حسینِ اکبر مشهور بود پس از طی نمودن دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی جهت ادامه تحصیل راهی شهر کرمان شد. با شروع جنگ تحمیلی و فرمان بسیج از سوی امام خمینی(ره) مدرسه را رها کرد و راهی جبهه‌ها شد.

پس از مدتی حضور در جبهه‌های حق علیه باطل، به مرخصی آمد و برای بار دوم در حالی که لباس سبز پاسداری را به تن نموده بود، مجددا به جمع حماسه سازان دفاع مقدس پیوست. در عملیات بیت المقدس آرپی جی بر دوش داشت و به شکار تانک‌های بعثی پرداخت. او دقیقا روز آزادسازی خرمشهر یعنی سوم خرداد سال 61 در عملیات بیت المقدس، خودش را از قید دنیا آزاد کرد و به شهادت رسید. شهید عرب نژاد نیز مثل خیلی از شهدای ایام آزادسازی خرمشهر اگر چه تا دروازه‌های خرمشهر رفت و در فتح آن نقش جدی داشت اما نتوانست در جشن فتح این روز همراه دیگر رزمندگان در مسجد جامع خرمشهر حضور پیدا کند.

25 سال گمنامی

پیکر شهید حمید عرب‌نژاد مفقودالاثر گردید و بعد از گذشت 25سال در جریان تفحص، پیکرش پیدا شد و به عنوان شهید گمنام بر دوش مردم روزه‌دار محله پامنار تهران تشییع و در مسجد فائق دفن گردید. و چندی بعد بر اساس خوابی که یکی از مومنان دید، پیکرش شناسایی شد.

از کودکی باهوش بود. اهل نماز، مسجد و درس بود. در سن 16 سالگی تصمیم گرفت به جبهه برود و می‌گفت تا وقتی در کشور جنگ هست، من نمی‌توانم با آرامش به مدرسه و کلاس درس بروم. حالا می‌روم و می‌جنگم و بعد از جنگ درس می‌خوانم.

خواهر شهید می‌گوید برادرم در نامه‌ای به خانواده در زمانی که جبهه بود نوشت: “اگر می‌خواهی مشهور شوی گمنام باش واگر می‌خواهی گمنام باشی مشهور شو و من دوست دارم مشهور شوم…”

 

عکس شهید

 

 

مببع : سایت فاتحان

 نظر دهید »

وصیتنامه شهید محمود قادری

19 تیر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

مادر گرامی؛ ببال بر چنین فرزندی که توانست راه علی اکبر ها و قاسم بن حسن ها را ادامه دهد، چونکه وقتی سید الشهداء به برادرزاده اش میفرماید که شهادت را چگونه می بینی، عرض می کند که من شهادت را شیرین تر از عسل می دانم.

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون
ما از خدائیم و به سوی او بر می گردیم.(قرآن کریم)

خدا را شکر می کنم که به من توفیق عنایت نموده تا توانستم راه شیفتگان الله را ادامه دهم.

با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب خمینی بت شکن که با رهبری پیامبر گونه اش توانست ما را از سیاهی ها به دور نگه دارد و زندگی حسین گونه را به ما بیاموزد.
طبق وظیفه هر رزمنده که باید وصیت نامه داشته باشد من هم لازم دانستم که دو کلمه ای بنویسم:

مادر گرامی؛ ببال بر چنین فرزندی که توانست راه علی اکبر ها و قاسم بن حسن ها را ادامه دهد، چونکه وقتی سید الشهداء به برادرزاده اش میفرماید که شهادت را چگونه می بینی، عرض می کند که من شهادت را شیرین تر از عسل می دانم.

مبادا چنین فکر کنید که با شهید شدن ما تمامی روح و وجودمان از بین می رود بلکه این شهادت سرآغاز زندگی ما است و ما با این شهادت یک زندگی جدیدی را شروع می کنیم و طبق آیه قرآنی که می فرماید: کسانی که در راه خدا کشته شدند را مرده نپندارید بلکه آنان زنده اند و در نزد خدای خود روزی می خورند.

به تو ای مادری که توانستی با شیر پاکت چنین فرزندی را تربیت کنی و تو ای برادری که توانستی نگهداری از چنین برادری کنی و جامعه ای تحویل دهی که وجب به وجبش خون شهیدانی چون شهدای کربلا به زمین ریخته و درخت اسلام را شکوفا نموده است.
شما ای برادران و خواهرانم اگر من نتوانستم برادر خوبی برای شما باشم امید است که به بزرگواری خود مرا ببخشید و مرا حلال کنید.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
محمود ابوالحسن قادری اعزامی از لامرد فارس

درباره شهید

نام:محمود
نام خانوادگی:قادری
نام پدر:ابوالحسن
شماره شناسنامه: 386
تاریخ تولد:1345
عضویت:وظیفه
تاهل:مجرد
تاریخ شهادت: 1364/12/26
محل تولد:لامرد

زندگینامه شهید
سال 1345 در محله ي “قلعه ي ملا ” در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود . دو ساله بود که پدرش را در کشورهاي حوزه ي خليج فارس از دست داد . تحصيلاتش را تا سطح دبيرستان ادامه داد . در زمان جنگ تحميلي نوجواني 16 ساله بود که جهاد در راه خدا را آغاز کرد و تا زمان شهادت پنج نوبت به جبهه رفت . در مسئوليتهاي مختلفي از جمله آر پي جي زن ، امدادگر ، تدارکات و بي سيم چي انجام وظيفه نمود . در پشت جبهه نيز خود را وقف انقلاب کرده بود و مسئوليت گروه مقاومت مسجد النبي قلعه ملا را بر عهده داشت . خادم خوبي براي حسينيه بود و با خواندن مرثيه هاي جانسوز مراسم عزاداري سيد الشهدا را رونق مي بخشيد . در دبيرستان يکي از اعضاي فعال انجمن اسلامي بود و سرپرستي گروه فرهنگي را عهده دار بود . سال دوم دبيرستان در حماسه ي بزرگ والفجر 8 شرکت کرد و سرانجام در منطقه ي عملياتي فاو به درجه رفيع شهادت نائل آمد .

 

 

 

مببع : سایت فاتحان

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 1064
  • 1065
  • 1066
  • ...
  • 1067
  • ...
  • 1068
  • 1069
  • 1070
  • ...
  • 1071
  • ...
  • 1072
  • 1073
  • 1074
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • کوثر نهاوند(مهاجر إلی الله)
  • زفاک
  • نورفشان

آمار

  • امروز: 2207
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • مروری برزندگی شهید علی بیگی (5.00)
  • گوشه ای از خاطرات شهداء (5.00)
  • هر وقت که راه کربلا باز شود(از خاطرات شهید علیرضا کریمی ) (5.00)
  • امر به معروف ( از خاطرات شهید حاج رضا فرزانه ) (5.00)
  • حج وتولدی دوباره ( ازخاطرات شهید آوینی ) (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس